eitaa logo
🌷 مکتب سردار سلیمانی🌷
939 دنبال‌کننده
21.4هزار عکس
7.9هزار ویدیو
33 فایل
سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی فرمودند: «تا کسی شهید نبود، شهید نمی شود. شرط شهید شدن، شهید بودن است. اگر امروز بوی شهید از رفتار و اخلاق کسی استشمام شد، شهادت نصیبش می شود. تمام شهدا دارای این مشخصه بودند».
مشاهده در ایتا
دانلود
حمید چون طبقه پایین خانه مادرم زندگی می کرد. خیلی می آمد بالا و می رفت. چون همسرش اکثر اوقات سرکار بود، بیشتر وعده هایش را با مادرم می گذراند. صبح ها حیاط را آب و جارو می کرد. صبحانه اش را با مامان می خورد بعد هم ظرف ها را می شست و می رفت محل کار مامان می گفت صبح همان روز حادثه، حمید کولر را درست کرد. آب حوض را عوض کرد. همه خانه را جاروبرقی کشید و ظرف ها را هم شست. مادرم تازه گچ پایش را باز کرده بود. حمید نمی گذاشت از جایش تکان بخورد. شب حادثه وقتی ما به خانه رسیدیم، همه جا مثل دسته گل بود. به مادرم گفتم:چرا این همه کار کردی؟! گفت: کار من نیست مادر. حمید همه کارارو کرده. خیلی هوای مادرم را داشت. گاهی حتی اگر پنج دقیقه می خواست دیر بیاید حتما خبر می داد. چون مامان عمل قلب باز کرده بود و حمید نمی خواست نگرانش کند. 🎤راوی: خواهر شهید 🌷
1.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آوایِ بابا💓 عاشق دخترش بود. از در که وارد می شد با صدای بلند می گفت:عشق من کجاس؟ عشق من کجاس؟ آوا هم مدام توی اتاق مشغول درس خواندن بود. مدرسه تیزهوشان می رفت. حمید هم سر به سرش می گذاشت و می گفت: بسه دیگه! چه قد درس می خونی. همیشه برایش کلی خوراکی می خرید. بعد هم پشت در می ایستاد و می گفت: به آوا بگید بیاد جلو در. می خواست غافلگیرش کند. به مادرم می گفت: اگه خدا بهم هیچی از مال دنیا نداده، عوضش یه دختر داده که جبران همه ایناس. 🎤راوی: خواهر شهید 🌷 پیشاپیش ولادت حضرت معصومه(س) و روز دختر مبارک💐 🌷لینک کانال مکتب سردار سلیمانی عزیز را به دوستان و آشنایان خود معرفی کنید 👇👇👇👇👇 ❤️ مکتب سردار سلیمانی🌷 @maktabesardarsoleimani
حمیدرضا فوق‌العاده مهربان بود. بسیار نوعدوست و حمایتگر ضعفا بود و درعین حال شخصیت درونگرایی داشت. خیلی مظلوم بود و زیاد اهل صحبت کردن با دیگران نبود. اصلاً اهل رفیق بازی نبود برای همین فقط دوستان محدودی داشت. حمیدرضا دائماً حتی به اعضای خانواده خود نیز ارزش و معرفت عمیق دینی را توصیه می‌کرد تا اینکه جان خود را در همین راه فدا کرد. یکی از خصوصیات اخلاقی که در او بسیار بارز بود این بود که نسبت به همه مخلوقات خدا و جاندار‌ها احساس وظیفه می‌کرد، مثلاً اگر در خیابان پرنده‌ای می‌دید که بالش شکسته است، بی‌اهمیت از کنارش رد نمی‌شد بلکه آن را می‌آورد منزل و مداوا می‌کرد. وقتی می‌دید خوب شده است رهایش می‌کرد. یا اگر حیوان گرسنه‌ای را می‌دید غذا برایش می‌برد. از این دست کار‌ها برای حیوانات زبان بسته زیاد انجام می‌داد تا جایی که دامپزشکی محله‌مان برای مداوای حیواناتی که حمیدرضا برایش می‌برد از او هزینه‌ای دریافت نمی‌کرد. یک‌بار دیدم برادرم به حرکات یک ماهی نگاه می‌کند، پرسیدم به چه نگاه می‌کنی؟ در پاسخ گفت:هرچه بیشتر به حرکات ظریف ماهی نگاه می‌کنم به آفرینش و خلقت آفریدگار بیشتر پی می‌برم. همیشه به چیز‌های ریز بسیار توجه می‌کرد که برای دیگران عادی به نظر می‌رسید. 🎤راوی: خواهر شهید 🌷
موقعی که حمیدرضا در تربت جام به دانشگاه می‌رفت، پدرمان برای او خانه‌ای اجاره کرده بود. آن خانه اجاره‌ای از آن خانه‌های قدیمی بود که خیلی اتاق داشت. یکی از همکلاسی‌های دیگرش می‌گفت من آن زمان پول نداشتم اتاقی را اجاره کنم و خوابگاه هم از طرف دانشگاه به من داده نشده بود. حمیدرضا به همکلاسی‌اش گفته بود خانه اجاره‌ای من اتاق زیاد دارد تو هم بیا در یکی از اتاق‌ها بنشین. دوستش می‌گفت من سه ماه در خانه حمیدرضا زندگی کردم بدون اینکه مبلغی اجاره بدهم. حتی یک‌بار از من نخواست که تو هم بیا غذا درست کن یا اتاق‌ها را جارو کن. می‌گفت در مدت این سه ماه حمیدرضا کاری از من در خواست نکرد و خیلی برادرانه از من مراقبت کرد. من کم و کسری در آن مدت که پیش حمیدرضا بودم احساس نکردم 🎤راوی: خواهر شهید 🌷