eitaa logo
🌷 مکتب سردار سلیمانی🌷
939 دنبال‌کننده
21.4هزار عکس
7.9هزار ویدیو
33 فایل
سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی فرمودند: «تا کسی شهید نبود، شهید نمی شود. شرط شهید شدن، شهید بودن است. اگر امروز بوی شهید از رفتار و اخلاق کسی استشمام شد، شهادت نصیبش می شود. تمام شهدا دارای این مشخصه بودند».
مشاهده در ایتا
دانلود
اعتقادات مذهبی قلبی اش خیلی زیاد بود، منیتی نداشت بدون اینکه در ظاهر بخواهد به مردم نشان دهد. همش در نهانش بود نه آشکار بلکه فقط بین خودش و خدایش بود. اگر از کسی بدی می دید زود فراموش می کرد ولی خوبیشون را حسابی به خاطر می سپرد و قدر دانشان بود... طاقت نداشت غم خانواده و یا کسی را ببیند همیشه سعی می کرد خانواده و اطرافیانش را از خود راضی نگه دارد. بله! همین خوبی هایش بود که از آن یک شهید ساخت. #شهید_مجید_قربانخانی🌷 شادی روحش صلوات
در محضر شهدا #دفترچه_خاطرات مجید می گفت: خواب مادرسادات را دیدم، پایم که به سوریه برسد هفته بعد میهمان او خواهم بود، با رفتنش موافقت نشد، به حضرت زهرا قَسمشان داد و کارش راه افتاد. هفته ی بعد، شب آخر جوراب‌های همرزمانش را می‌شست، همرزمش به مجید گفت: حیف تو نیست با این اعتقادات و اخلاق و رفتار خالکوبی روی دستت داری؟ گفت: تا فردا این خالکوبی یا خاک می‌شه و یا اینکه پاک میشه و فردای آن روز با اصابت یک تیر به بازوی سمت چپش که دستش را پاره کرد و سه یا چهار گلوله به سینه و پهلویش ‌نشست و با ذکر یا زهرا (س) به شهادت رسید. 🌷 #شهید_مجید_قربانخانی یاد و نامش آکنده از عطر گل های بهشتی باد به برکت صلوات ♡♥️✧❥꧁🌷꧂❥✧♥️♡ سردار شهید مسعود زکی زاده ♡♥️✧❥꧁🕊꧂❥✧♥️♡
🦋*﷽*🦋 در محضر مادران شهدا🌷 روایت عشق دفترچه خاطرات📝 دایی‌های مجید همه نانوایی داشتند؛ مجید می‌رفت دم در نانوایی بربری دایی‌اش می‌ایستاد به کسانی که توانایی خرید نان نداشتند از جیب خودش نان میخرید ودستشان میداد بعضی وقت ها هم با مناسبت و بی مناسبت هزینه یک روز پخت نان را به شاطر میداد و میگفت نان رایگان به مردم بدهد. آنقدر در این نانوایی ایستاد تا به مجید بربری🥖 معروف شد؛ از بس به این اسم معروف شده بود؛ وقتی هم که ثبت نام کرد برای اعزام به سوریه حاج جواد از مسئولین گردان امام علی(علیه السلام) فکر میکرد فامیلش بربری است. 🌷 مکتب سردار سلیمانی @maktabesardarsoleimani
در مکتب شهادت در محضر شهدا ●پیش از 93 که مجید به کربلا سفر کرد پسر خیلی شری بود. همیشه چاقوی🔪 در جیبش بود. داشت. اما بعد از کربلا تغییر کرد. . ●زمانی آمد و کرد می خواهد برود آلمان و کار کند. تصور می کرد اگر بگوید ما اجازه نمی دهیم و اگر بگوید آلمان ما مشکلی نداریم. من خیلی کردم و گفتم نباید آلمان برود. مدتی بود شب 🌙ها خیلی دیر می آمد. شرایطش به گونه ای بود که حتی تصور می کردیم با دوست شده و دیر می آید یا با رفقایش جایی می رود. اما بعدها که برای آموزشی اعزام به سوریه می رفته است . ● قبل از شروع ، نیروها را جمع کردم و گفتم که چگونه عمل کنند. پس از اتمام ، متوجه شدم مجید با یکی دیگر از دوستان در حال کندن یک کانال است. بلند گفتم چند بار گفتم خاکبازی نکن. لباس آستین کوتاه پوشیده بود. گفتم «چرا خالکوبی‌ات . چند بار گفتم ». پاسخ داد «این خالکوبی یا فردا پاک می شود، یا خاک می شود». این شوخی مجید بود.. فردای همان روز مجید به موشک کورنت به 🕊 رسید وتمام خالکوبی هایش پاک شد...😔 🌷 ➖➖➖➖➖➖➖➖ ┄┅┅✿❀🏴❀✿┅┅┄
6.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگر اشک امانتان داد... ببینید! لااقل اینقدر جگرشان را نسوزانید... بمیرم برای دلت مادر جانم... 💔صحبت های جانسوز مادر شهید مدافع حرم مجید قربانخانی بر بالای پیکر فرزندش استخوان های مجید من سوخته، اینقدر نگید اینها برای پول میرن...
در مکتب شهادت معبری از نور خاکریز سعادت 🕊مجید خیلی شجاع بود خیلی جنگید برا حمایت از دین جانش را می‌داد. نترس و بود... 🕊مجید تو گریه میکرد😭 که بی بی بخرتش میگف ببین اشکامو نوکرت اومده ببین منو بخر، ⇜بزار بشم فدات ⇜بشم مثل مثل علی اکبرت ⇜عربا عربا بشم ⇜بزار مثل علی اصغرت جون بدم .. خوش به سعادتت😔 مدافع حرم یاد عزیزش با صلوات
مکتب سردار سلیمانی مدافعان حرم 🕌 ازپله های قهوه خانه که پائین می آمد به من اشاره می کرد و می گفت: "پناه حرم! بریم"؟ ◇ و خودش شروع می کرد به خواندن: "پناه حرم! کجا داری میری برادرم؟! بدرقه راه تو، دیدهء ترَم! آهسته تر برو داداش، ببین چه مضطرم" ◇ حالا این نوحه را من یاد گرفته بود ولی عجیب به دلش نشسته بود... ◇ دلش تاب اضطرار حضرت زینب را نداشت رفت تا بار دیگر عمه سادات به اسارت نرود... 🎤 راوی: دوست شهید 🌷
11.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 از فرمانده شهید اگه این هم پاک نشد هم خاک نشد هرچی دوست داشتی بگو !🥰 حر مدافعان حرم 🌷
ایستگاه شهدا🌷 اعتقادات مذهبی قلبی اش خیلی زیاد بود، منیتی نداشت بدون اینکه در ظاهر بخواهد به مردم نشان دهد. همش در نهانش بود نه آشکار بلکه فقط بین خودش و خدایش بود. ● بدییی اگر در خانواده و دیگران می دید زود فراموش می کرد ولی خوبیشون را حسابی به خاطر می سپرد و قدر دانشان بود... طاقت نداشت غم خانواده و یا کسی را ببیند همیشه سعی می کرد خانواده و اطرافیانش را از خود راضی نگه دارد. بله! همین خوبی هایش بود که از آن یک شهید ساخت. حر مدافعان حرم 🌷