*﷽*
#به_وقت_شهدا
بچه های زینبیون میگفتند: پدر ماست! راست میگفتند؛ وقتی برای خانواده شهدا و جانبازان مشکلی پیش می آمد، این حیدر بود که وسط می آمد.
هیچ فرمانده ای به خوبی حیدر با آنها برخورد نکرد او در کنار یک سفره با انها هم غذا میشد و مراقب خانواده هایشان بود.
استعداد بالایی در فرماندهی نیروها داشت و به خاطر اخلاق حسنهاش، افراد زیادی را جذب خود کرده بود و از محبوبیت بالایی میان نیروهایش برخوردار بود.
بسیار متواضع بود و تا زمان شهادت نزدیکانش هم نمیدانستند که فرمانده گروههای مقاومت را بر عهده داشته است. در حماه سوریه منطقه تل ترابی به شهادت رسید و همچون حضرت عباس(ع) سر و دستش را فدا کرد..
🌷سردار سلیمانی درباره این فرمانده شهید گفته بود: حیدر یکی ازبهترینهایم بود.
#فرماندهٔ تیپ زینبیون
شهید _محمد_جنتی
#یاد_عزیزشان_با_صلوات
مکتب سردار سلیمانی
@maktabesardarsoleimani
در مدرسه عشق
تو کلاس شهادت
پای درس شهدا
#همسرداری_به_سبک_شهدا
💞زمان جنگ وقتی #فرمانده نیروی زمینی بود، چند ماه خونه🏡 نیومده بود، یه روز دیدم در می زنند، رفتم پشت در دو نفر👥 بودند، یكیشون گفت: منزل جناب #سرهنگ_شیرازی همین جاست؟،
💞دلم هری ریخت، گفتم، حتما برایش اتفاقی افتاده😢 گفت: جناب سرهنگ براتون #پیغام فرستاده و بعد یه پاكتی بهم داد💌 اومدم توی حیاط و پاكت رو بازكردم
💞هنوز فكر می كردم #خبر_شهادتش را برایم آوردند، آن را باز كردم، یه نامه توش بود با یه انگشتر عقیق💍 در آن نامه نوشته بود: 'برای #تشكر از زحمت های تو، همیشه دعات می كنم'،😍 از #خوشحالی اشك توی چشمام جمع شد.
#شهیدعلی_صیادشیرازی🌷
#یاد_عزیزش_با_صلوات
مکتب سردار سلیمانی
@maktabesardarsoleimani
*﷽*
در محضر شهدا
فرمانده شهید لشکر امام حسین ع
#حاج_حسین_خرازی
وقتی #فرمانده را مُکَبّر میبینم،
بیشتر دلتنگ #مردان_بیادعا میشوم...
همان #فرمانده که میگفت:
«اگر کار برای خداست، گفتن برای چه؟!»
و ما همچنان در پی #نام و #نشان ...
"نماز من کجا نماز تو کجا"
نمازهایمـ اگر "نماز" بود که موقع سفر،
ذوق نمی کردم از شکسته شدنش!
مکتب سردار سلیمانی
@maktabesardarsoleimani
*﷽*
#در_محضر_شهدا
من حسینیه را ، حسینیه نمیدانم مگر آنکه دلاورانی را برای نبرد با دشمن اسرائیلی فارغ التحصیل کند...
لباس مشکی به تن کردن , سینه زدن و حتی عمامه به سر داشتن نشانه #سرباز_مکتب_امام_حسین علیه السلام بودن نیست،
#سرباز ، مجری دستورات #فرمانده ی خود است.
#امام_حسین
عاشق #نماز بود.
#نماز_اول_وقت را حتی در صحنه جنگ ترک نکرد.
برای برگزاری #نماز_جماعت با وجود کمی سرباز ، حاضر شد شهید بدهد.
#آمر به معروف و #ناهی از منکر بود.
#دشمن ظلم و ظالم بود.
سدی در مقابل #جریان_تحریف بود ، بگونه ای که حتی با انتخاب اسم #علی برای پسرانش به مبارزه با این جریان پرداخت.
#عدالتخواه بود.
#پشتیبان_مستضعفان بود.
اهل #مذاکره_برد_برد نبود.
با #حکومت_یزیدی نه تنها وارد مذاکره نشد بلکه با آن وارد #مبارزه رسمی شد و آن را رسوا کرد.
برای مبارزه با دشمن ، #فرزندآوری و #سربازپروری کرد بگونه ای که در خانواده خودش از #زین_العابدین تا #محسن را تدارک دید.
برای #حفظ_اصول_اسلام ، همه هستی اش را فدا کرد ، عافیت طلب ، بی تفاوت ، میانه رو و محافظه کار نبود.
#بصیرت_عاشورایی
#آیت_الله_سید_موسی_صدر
#یاد_عزیزش_با_صلوات
#ما_ملت_امام_حسینیم
🔰راز #شهادت شهید محمد مهدی مالامیری، بعد از سه سال
🔆گفت میخواهم #عربی یاد بگیرم، کسی نمی دانست چرا جز خودش و خدا. پیشنهاد #مباحثه به یکی از آشنایان عراقی را داده بود. برای شروع باید متنی را ترجمه می کردند.
🔰 محمد مهدی با یک تیر ☄دو نشان زده بود: "سلام بر ابراهیم".
🔸️آنچنان #تسلطی بر این کتاب داشت و مجذوب ابراهیم شده بود، که گویی #خاطرات برای خودش اتفاق افتاده بود و در آخر همینطور هم شد.
🔆در اتاق کارش #سلام بر ابراهیمی داشت که با عربی حاشیه #نویسی کرده بود. می خواست خاطرات ابراهیم را برای سوری ها بخواند تا همه بدانند فرمانده ی معنوی او کیست.
🔹️به همه گفته بود باید جانانه بجنگیم که حتی اثری از جسم ما نماند تا مردم به زحمت تشییع نیفتند. درست مثل #ابراهیم هادی که آرزوی گمنامی داشت. انگار گمنامی گمشده همه ی مخلصین است.
🔰حالا دیگر کسی از خودش نمی پرسد چرا #محمد مهدی در آن محاصره ، کنار بچه های مجروح ماند و برنگشت. مثل ابراهیم، او هم #فرمانده نبود و اگر برمی گشت کسی بر او خرده نمی گرفت. اما ماند تا به همه ثابت کند آنچنان که #شهدا زنده اند، سیره عملی آنها نیز هنوز راه گشا و کلید 🔑سعادت است.
🔆شاید خودش را برده بود به #سال📅 ۶۱، والفجر مقدماتی و محاصره در کربلای کانال کمیل. با خودش گفت مگر عاشق💞 ابراهیم نبودی ⁉️مگر نمی خواستی مثل او باشی؟ امروز همان روزی است که #سالهاست منتظرش بودی، بسم الله، ابراهیم ماند کنار بچه های کمیل تو هم کنار بچه های فاطمیون بمان. او ماند و معبری زد از #بصر الحریر به کانال کمیل.
🎤 راوی: پدر شهید
در مکتب شهادت
زندگی به سبک شهدا
#خدمت به خلق به سبک #مسئولین دهه شصت
#فرمانده نیروی هوایی سرلشکر خلبان #سردارشهیدعباس_بابایی
مدتی قبل از شهادتش ، در حال عبور ازخیابان سعدی قزوین بودم كه ناگهان عباس را دیدم .
او معلولی را كه هر دو پا عاجز بود و توان حركت نداشت ، بردوش گرفته بود و برای اینكه شناخته نشود، پارچه ای نازك بر سر كشیده بود .
من او را شناختم و با این گمان كه خدای ناكرده برای بستگانش حادثه ای رخ داده است ، پیش رفتم .
سلام كردم و با شگفتی پرسیدم : «چه اتفاقی افتاده عباس ؟ كجا می روی »
او كه با دیدن من غافلگیر شده بود ، اندكی ایستاد و گفت: «پیر مرد را برای استحمام به گرمابه می برم . او كسی را ندارد و مدتی است كه به حمام نرفته!»
هر وقت عباس میومد قزوین این پیرمرد را کول می کرد چند کیلومتر می بارد حمام و دوباره او را می برد تا خانه اش
📚 پرواز تا بی نهایت
👆👆👆👆👆
قابل توجه برای بعضی مسئولین راحت طلب که می روند داخل اتاق های ادارات و درب های ضد سرقت را هم قفل میکنن
و مردم هم پشت درب ها معطل و حیران می شوند
مسئول داریم تا مسئول 😉
کجایند مسئولین بی ادعا😇
❤️ مکتب سردار سلیمانی🌷
ارتباط با خادم کانال
@sardar_zakizadeh
https://eitaa.com/maktabesardarsoleimani
✍حسن درویش به پدرش ڪه وقتی متوجه شده بود پسرش در جبهه #فـرمـانـده هستش می گويد:
💢من فقط برای اسلام و اجرای احكام قرآن به سپاه رفته ام. #به_من_فرمانده_نگوييد. من خاك
پای بسيجيانم،من فقط يک خدمتگزارم.
💢حضرت امام با آن عظمت روحی اش می گويد: #به_من_رهبر_نگوييد خدمتگزار بگوييد و من ڪه خاك پای اويم به خود لقب فرمانده بدهم؟
💢در عملیات بدر، بصورت گمنام و بدون مسئولیت شرکت و در سخت ترین نقطه عملیات برای نابودی کمین های دشمن از ناحیه سر مورد اصابت تیر خصم قرار گرفت و جاودانه شد...
#سردارشهید_حسن_درویش🌷
موسس تیپ ۱۷ علی بن ابیطالب
#شهادت؛ 63/12/21عملیات بدر
ده ماه بود ازش خبر نداشتیم. مادرش میگفت: #خرازی! پاشو برو ببین چیشد این بچه⁉️میگفتم: کجا برم؟ #جبهه یه وجب دو وجب نیست که...
🔰رفته بودیم #نماز_جمعه. حاج آقا آخر خطبه گفت: حسین خرازی را دعا کنید!
آمدم خانه🏡 به مادرش گفتم: #حسین مارو میگفت؟ چی شده که امام جمعه هم میشناسدش؟
نمیدانستیم #فرمانده لشکر اصفهان است!
سردار شهید حاج حسین خرازی 🌷
عجیب آدم با نشاط و انرژی
مثبتی بود.تو عملیات یکی از انگشتای
دستش قطع شده بود.مرخصی برگشته
بود تنکابن خونه شون.اهل خونه
گفتند حسن انگشتت چی شد ؟؟؟
میخندید و میگفت : هیچی نشد ؛ صدام
گشنه ش بود ، انگشتمو گرفت آبگوشت
درست کرد خورد ...😊😅
.
▫️بیاد سردار #شهید حسن قورچی بیگی
#فرمانده #گردان حمزه #سیدالشهدا #لشکر ۲۵ کربلا
عجیب آدم با نشاط و انرژی
مثبتی بود.تو عملیات یکی از انگشتای
دستش قطع شده بود.مرخصی برگشته
بود تنکابن خونه شون.اهل خونه
گفتند حسن انگشتت چی شد ؟؟؟
میخندید و میگفت : هیچی نشد ؛ صدام
گشنه ش بود ، انگشتمو گرفت آبگوشت
درست کرد خورد ...😊
.
▫️بیاد سردار #شهید حسن قورچی بیگی
#فرمانده #گردان حمزه #سیدالشهدا #لشکر
ویژه ۲۵ #کربلا ...🇮🇷