eitaa logo
🌷 مکتب سردار سلیمانی🌷
1هزار دنبال‌کننده
20هزار عکس
7.3هزار ویدیو
31 فایل
سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی فرمودند: «تا کسی شهید نبود، شهید نمی شود. شرط شهید شدن، شهید بودن است. اگر امروز بوی شهید از رفتار و اخلاق کسی استشمام شد، شهادت نصیبش می شود. تمام شهدا دارای این مشخصه بودند».
مشاهده در ایتا
دانلود
در مکتب شهادت در محضر شهدا از آقا حلالیت می‌طلبم که نتوانستم سرباز خوبی باشم، عشق به و تبعیت از ایشان، سعادتمندی را به همراه دارد، مثل گذشته بدهکار انقلابیم نه طلبکار .. فرازی از وصیتنامه
در مکتب شهادت در محضر شهدا یاران حاج قاسم چند مطلب در مورد سردار شهید عیسی حیدری از گردان ۴۱۰ غواص لشکر ثارالله کرمان 1⃣در بین نیروهای لشکر ۴۱ ثارالله به آرپی جی زن مشهور بود. هر وقت حاج احمد می‌خواست بیشتر از یک گلوله خرج هدفی نکند؛ می‌گفت عیسی بزند، ولی هر وقت در حضور عیسی حرف از مهارت او می شد، با اشاره به آیه‌ شریفه «و ما رمیت اذا رمیت و..» می‌گفت: این ما نیستیم که به هدف می زنیم بلکه خداست که تیر ما را به سوی هدف هدایت می‌کند. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 2⃣وقتی در آب تمرین می کردیم ، می گفت درسته که اینجا در حال عبادت هستیم ولی ذکر بگویید. معتقد بود انسان باید تظاهر به ذکر و عبادت نکند . می گفت : مرتب ذکر لااله الا الله رو بگویید ؛ چون لب ها حرکت نمی کند و کسی متوجه نمی شود که شما ذکر می گویید 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 3⃣شب عملیات والفجر هشت قبل از شکسته شدن خط بچه ها مشغول باز کردن محور بودند ، که نیروهای گشتی دشمن پایش را روی دست عیسی میگذارد ، عیسی می گفت فقط آیه ی وجعلنا را با معنی میخواندم اونجا به یقین رسیدم که آیه وجعلنا دشمن را کور می کند چرا که پای سرباز عراقی روی دست من بود اما چشمش من را نمی دید 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 4⃣احساس پدر شهید بعد از خبر شهادت فرزندانش این بود که خدارا هزار مرتبه شکر که چنین فرزندانی به من داد و با این پاکی وشجاعت خونش را خدا قبول کردو در راه خدارفت و اگر ناراحتی می کردم دشمن شماطت می کرد
*﷽* داشتن فرزند را نعمت می دانست خیلی علاقه‌مند بود که پدر شود. ولی وقتی از این نعمت برخوردار شد ،بچه را در آغوش نمی‌گرفت خیلی کم او را می‌بوسید. دلیلش را می‌پرسیدم می گفت : می ترسم مهرش به دلم بنشیند و مانع جبهه رفتنم شود و از طرفی اگر افتخار شهادت نصیبم گردد ، نمی‌خواهم نبودنم در روحیه ی این طفل معصوم اثر سوء بگذارد. 📚 : حماسه ۴۱
*﷽* کنایه زنندگان به مدافعان حرم اگر در کربلا هم حضور داشتند جزو تماشاگران بودند.
*﷽*  یکی از روزهای آبان وسط آن درگیری‌های شدید بودیم. صبح زود شهید پورجعفری تماس گرفت که : ابوباقر کجایی؟ گفتم : نزدیک مقرم گفت :زود بیا اینجا! سریعتر رفتم، دیدم حاج حسین جلو در حیاط ایستاده جلو رفتم، گفت :ابوباقر پدر حاجی مرحوم شده! گفتم : حاجی شنیده اند؟ گفت : آره دیدم حاجی در ایوان ، مقر ایستاده‏ اند، به محض دیدن حاجی زدم زیر گریه، حاجی هم گریه‌ کرد، بغلش کردم، گفتم : داغ پدر سخته، پس از گریه گفتند : من دارم میرم تشییع جنازه بابام ولی هیچ کس نباید خبردار بشود ، عملیات لطمه می‌بیند. حاجی رفت و کمتر از یک هفته که شد برگشت به میدان جنگ! حاجی همان عصری که برگشت جلسه گذاشت و گفت ادامه عملیات را همین فردا صبح هنگام سحر باید انجام بدهیم. یگان ها همه آماده بودند و این عملیات تا ۳۰ آبان ادامه داشت که خداوند بزرگ نصرت و پیروزی را نصیب رزمندگان کرد و ابوکمال آخرین پایتخت و دژ داعش به فرماندهی شهید قهرمان و سردار دلها حاج قاسم عزیز و به دست رزمندگان اسلام فتح شد. راوی : سردار فلاح زاده
4_5793920189498131037.mp3
10.12M
🎵 🥀..توی شلوغی های این عالم 🥀واسه شهیدان دلمون تنگه💔🕊 🎤 با نفس : سیدرضا نریمانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در مدرسه عشق پای درس شهدا تو کلاس شهادت موضوع: نامحرم استاد مربوطه: مدافع حرم شهید مسلم خیزاب هیچ خانم نامحرمی را نگاه نمی‌ڪرد. همیشه می‌گفت : اگر قرار است چشمی به آقا امام‌زمان (ارواحنافداه) بیفتد ؛ نباید با نگاه به نامحرم آلوده شود . در خیابان هم ڪه بودیم همیشه ملاحظه می‌ڪرد ڪه نگاهش به نامحرم نیفتد و مراعات می‌ڪرد .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در مکتب شهادت در محضر مادران شهدا زاده🌷 👈 خانه مان روضه امام حسین بود مصطفی آن زمان 4 سال داشت. آواخر روضه نزدیک اذان ظهر بود که صدای ترمز شدیدی از خیابان آمد. بلافاصله یکی از همسایه ها خطاب به من با صدای وحشت زده ای داد زد و گفت: حاج خانم بچه ات مرد! 🌷 از ترس خشکم زده بود و نمیتوانستم حرف بزنم به دیوار تکیه زدم و آرام نشستم درست روبه روی کتیبه یا اباالفضل العباس بودم همین که چشمم به کتیبه افتاد گفتم: یا ابالفضل العباس این پسر نذر شما ، سرباز و فدایی شما... 👈 بعد هم به آقا متوسل شدم که بلایی سرش نیامده باشد. و خدارو شکر آن روز به خیر گذشت.سرش شکسته بود اما به خیر گذشت. از این نذر سال ها گذشت و با هیچکس در میان نگذاشتم 🌷 فقط برای حضرت اباالفضل شیر نذری هر سال در روضه پخش میکردم. این نذری در همه ی سال ها ادامه داشت و این راز بین من و حضرت ابالفضل بود. تا وقتی مصطفی شهید شد فهمیدم که نذرم ادا شد
در مکتب شهادت در محضر شهدا الان که دارم این وصیت نامه را می نویسم خیلی دلتنگ شدم، و گریه امانم نمیدهد، بنده لایق شهادت نیستم، اما اگر خداوند متعال به این بنده حقیر خود کمترین عنایتی بکند و مرگ ما را شهادت در راهش رقم بزند آن را مدیون تو هستم. ✍(شهید بلباسی خطاب به همسر خود)
*﷽* در مکتب نبوت در محضر آقا رسول الله 🌻پيامبر اکرم (ص) : ❶ خداوند می فرماید : هرگاه بنده بگويد بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم، خداى متعال می ‏گويد: بنده من با نام من آغاز كرد. بر من است كه كارهايش را به انجام رسانم و او را در همه حال، بركت دهم. ❷ دعايى كه با بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم شروع شود، رد نمى‏ شود. ❸ اگـر بنـده‏ اى... در ابتداى وضويش ، بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم بگويد همه اعضايش از گناهان پاك مى‏شود. ❹ هر گاه بنده‏ اى هنگام خوابش ، بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم بگويد ، خداوند به فرشتگان مى‏ گويد : به تعداد نفس‏ هايش تا صبح برايش حسنه بنويسيد. 📚 : امالی(صدوق) ، ص۱۷۷۴ هدیه به آقا رسول الله (ص) صلوات 🌹🌹🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*﷽* شهیداݧ برشهــادت خنده ڪردند بہ عطرخود بهاراݧ زنـــــده کردند🥀 بہ زیرلب بگفتـا لالـــــہ با خــود شہیداݧ لالہ را شرمـــــنده ڪردند🥀
*﷽* 🎤 سردار سلیمانی: ما هرگز فراموش نمی کنیم قرآن خواندن شهید مغفوری را در تابوت و اذان گفتنش را در قبر وقت دفن ایشان 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💞با بانو قرار گذاشته بودند در کنار تمام حرفهایشان قرآن هم حفظ کنند. این برنامه ی ساده ، حرف و گفت اضافه ی را از خانه برده بود و به جایش نور و محبت آورده بود. 💢تکرار سوره ها کرده بودشان دائم الذکر! 📚 : عبدالمهدی
در مکتب شهادت در محضر دختران شهدا بی تو ...هرگز... یک بار به پدرم گفته بود: «اگر نزد خدا آبرو و توفیق را داشته باشم در می‌ایستم تا شما بیایید. من بدون تو به بهشت نمی‌روم... این که من بدون تو به بهشت بروم.» 🎤راوی:نفیسه پورجعفری، دختر شهید
ما عاقلانه فکر می‌کنیم عاشقانه عمݪ می‌کنیم..:) 🌷
*﷽* به بهشت زهرا(س) علاقه خاصی داشت. مرتب با بچه ها به آنجا می رفتیم از قطعه اموات شروع می کرد تا به قطعه شهدا برسیم. از قطعه اموات که رد می شدیم کمتر حرف می زد. می گفت : اینجا ترس عجیبی دارد. انسان یاد عقوبت اعمال و... می‌افتد. اما وقتی به قطعه شهدا می‌رسیدیم می خندید می گفت : اینجا آرامش است. شهید زنده است. مهمان خداست.بعد هم شروع به مداحی می‌کرد. 📚 : همسفر شهدا
*﷽* در مکتب ولایت در محضر امام روح الله راه امام ، کلام امام امام (ره) پس از شهادت حاج آقا مصطفی ، در مسجد هندی نجف مجلس فاتحه گذاشته بودند. آقای سید جواد مبشر منبر رفت. روضه حضرت علی اکبر را خواند و هفت بار هم در منبر به این روضه اشاره و گریزهایی زد ، اما امام با نهایت آرامش در مجلس نشسته بودند! ایشان می خواستند با آن گریز های متعدد از امام گریه‌ی بگیرد که دل ایشان سبک شود. ولی موفق نشد. یک عده گفتند : از بس که مصیبت سنگین است امام شوکه شده و گریه شان نمی آید. از ایشان سوال کردن آقا شما امشب در روضه گریه نکردید ، ایشان فرمودند : وقتی که سید روضه می خواند به من نگاه می کرد و من ترسیدم اگر گریه کنم ، برای غیر خدا باشد ، یعنی گریه ام بابت مصیبت فرزندم باشد و نه برای رضای خدا. راوی : حجت الاسلام موسوی اردبیلی 📚 : مهدی سیرت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ماجرای شنیدنی نامه شهید مدافع حرم به امام رضا(ع) از زبان حجه اللاسلام سید حسین ‌ 🌷شهیدی که حتی یک بار هم حرم امام رضا(ع) نرفته بود اما امام رضا نامه شهادت این رزمنده را امضا کرد امام رضا درد ها را دوا میده امام رضا حاجت ها را روا میده امام رضا برات کربلا میده امام رضا نامه ها را جواب میده السلام علیک یا علی بن موسی الرضا علیه السلام 😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚜جوانان زمان جنگ چگونه پدر و مادرشان را برای رفتن به جبهه راضی می‌کردند⁉️ 📽ماجرای رابطه عمیق شهید مدافع حرم با پدرش که حتی پس از شهادت قطع نشد...✔️ 🌷
در مکتب شهادت در محضر شهدا 🌷شهیده اعظم شفاهی🌷 کارهای ریز و درشت خانه بعلاوه سر و کله زدن با پنج تا بچه قد و نیم قد ، تمام وقت اعظم را گرفته بود . اما در میان این همه کار ، بیشتر از بقیه هوای شوهرش را داشت . نمونه بارزش سفر حج شوهرش بود . سفری که به خاطر مشغله کاری جفت و جور نشده بود . اعظم خودش دست به کار شد و با پس اندازی که از کار در کارگاه سفید آب سازی ذخیره کرده بود ، شوهرش را برای حج تمتع نام نویسی کرد . همین کارهایش بود که او را در خانه به یک مدیر واقعی تبدیل کرده بود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*﷽* همیشه تعقیبات نمازش را با شور و حال عجیبی می خواند. و همیشه در حال نماز و تعقیبات آن ، گونه هایش ازنم چشمانش خیس بود. حاج قاسم سلیمانی می گفت : هرگاه که می‌خواستم حالم عوض شود و روحیه بگیرم وارد سنگر اطلاعات عملیات می‌شدم و پشت سر محمدرضا کاظمی زاده نماز می‌خواندم. 📚 : حماسه ۴۱
*﷽* شهدا حق شفاعت دارند و من تمام کسانی را که غیر عمد مرتکب جرم می‌شوند شفاعت می کنم ، اما به خدا قسم سر پل صراط می ایستم و جلوی کسانی که عملکردشان به این نظام و انقلاب ضربه بزند ، مسئولین ، بدحجاب ها ، متخلفین و ... را خواهم گرفت. روز قیامت جلوی همه اینها می ایستم. 📚 : حماسه۴۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا