🎐 #رفیق_خوشبخت_ما l #مکتب_حاج_قاسم
🔸خدا خدا کنید سرهنگ بزند توی گوش شما
🔹آن شب خیلی هوا سرد بود و دو نفر بودیم. رفتیم از زیر برف ها چوب پیدا کردیم و داخل یک ظرف حلبی آتش روشن کردیم که گرم شویم. حدود ۱۰ دقیقه ای طول نکشید که دیدم یک نفر به سمت ما می آمد. گفتم احتمالاً از نیروهای کومله است. آماده بودیم که شلیک کنیم، ناگهان دیدم گفت: »السلام علیک یا اباعبدالله حسین(ع) «. با یک تیپا به من گفت : » شما سر آتش نشستید و دشمن را نمیبینید؛ اما دشمن شما را میبیند. میخواهید پادگانی را به آتش بکشید؟!« بعد گفت: » فردا بیا دفتر فرماندهی.«فکر کردم حتماً میخواهد ما را اذیت کند؛ اما خیلی مرد مظلوم و خبره و اهل کاری بود. وقتی رفتم دفتر ایشان، گفت: » چند روز مانده به مرخصی شما؟ « گفتم: »۱۰ روز.« گفت: »۲۵ روز برو مرخصی.« این شد که من به بچه ها میگفتم: »خدا خدا کنید سرهنگ بزند توی گوش شما. اگر سرهنگ سلیمانی بزند توی گوش شما، خدا به شما کمک میکند.«
🔹🔸عباس افزون، همرزم شهید
🔰 نشر دهید و همراه ما باشید
🍁
🌿🍂