#قرص_خواب 🆔️👈نوای دلتنگی🕯🥀

#زندگی 🆔️👈نوای دلتنگی🕯🥀

به هر سلاح که خون مرا بخواهی ریخت حلال کردمت اِلا به تیغ بیزاری...

زسیلی زن زسیلی خور ترسانم... کسی اینجاست؟ 🆔️👈نوای دلتنگی🕯🥀

ما سخت تر از تبر هایی که‌ خورده ایم؛ ادامه میدهیم، همچنان... 🆔️👈نوای دلتنگی🕯🥀

میگفت: نصف این آدمایی که شب تا دیروقت بیدارن یا حسرت گذشته تو دلشونه یا رویای آینده تو سرشون ... 🆔️👈نوای دلتنگی🕯🥀

از مهم‌ترین مشکلاتِ تنهاییِ درازمدت (بدون شریک و رفیق زیستن) این است که فرد در احساساتِ خودش غرق می‌شود. بعد افکارش هم به رنگ احساسات‌اش در می‌آیند. مکالمه‌ای یک نفره شکل می‌گیرد که محتوای آن به سرعت «موجه» جلوه می‌کند. فرد توانِ بررسی خویش را کم‌کم از دست می‌دهد. کس دیگری هم‌ نیست که چیزی را بررسی کند. چنین کسی ممکن است آرام آرام توقع داشته باشد که دیگران، احوال و تقاضاهای او را در سکوت درک کنند: «من چیزی نمی‌گویم اما تو باید من را درک کنی»: یک‌جور خودشیفتگیِ دردناک و بیان‌ناشده. 🆔️👈نوای دلتنگی🕯🥀

و جهان در آستانه تحولی عظیم قرار گرفته است. صدای اینکار با هوش مصنوعی تولید شده 🆔️👈نوای دلتنگی🕯🥀

‏فعندما تستحكم القبضة ولا يوجد منفذ واحد للأمل تؤمن القلوب القانطة بالمعجزة. «آنگاه که روزگار سخت شود و روزنه‌ی امیدی وجود نداشته باشد، دل‌های نومید به معجزه ایمان می‌آورند.» 🆔️👈نوای دلتنگی🕯🥀

دیروز چند ساعتی با یه پیرمردی بودم که تو یه حرفه ای خیلی متخصص بود چند سالی فرانسه بود و چند سالی انگلستان و یونان و روسیه... یه تایمی گذشت و صحبت کردیم و خیلی رفیق شدیم با هم ازش پرسیدم تا حالا عاشق شدی یه نگاهی خیره به رو به رو داشت و یهو دیدم چشاش پر اشک شد بالا رو نگاه می‌کرد که اشکاش سرازیر نشه گفتم که دل کند و رفت؟ گفت قدیما کسی دل کندن بلد نبود ... گفت پاییز برسه میشه 48 سال که اسیر خاک شده گفتم این همه وقت دیگه درگیر کسی نشدی و ازدواج نکردی و عاشق نشدی دوباره جمله ش رو تکرار کرد: ما قدیمیا دل کندن بلد نیستیم... 🆔️👈نوای دلتنگی🕯🥀