هدایت شده از محسن قنبریان
🔘 کربلای جدید!
به نوشته روزنامه آمریکایی وال استریت ژورنال، یحیی السنوار در نامههایش از آمادگیاش «برای مرگ در میدان نبرد» مینویسد.
در نامه جدید خود نبرد کنونی در غزه را به نبرد امام حسین(ع) در کربلای معلی در قرن هفتم میلادی و شهادت ایشان تشبیه میکند و مینویسد:
«باید در همان مسیری که شروع کردهایم پیش برویم. یا بگذار #کربلای_جدیدی باشد».
پ.ن:
ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه ذیل خطبه۵۱ (جلد۳ص۲۴۹)، سیدالشهداء را سید اهل اباء از ضیم (ظلم همراه با ننگ) می شمارد که به مردم مرگ زیر شمشیر را در مقابل پذیرش پستی و خفت آموخت.
* مرتبط: حسین(ع) آنجاست که "عاشورا" آنجاست!
محسن قنبریان
#غزه
#النصیرات
#اباء_از_ضیم
#سید_اهل_اباء
☑️ @m_ghanbarian
🧿 «توحیدِ فطری» دیدنِ نادیدنی!
✍ علیرضا ملااحمدی
🔸 اگر از شما بخواهند برای لحظهای هر آنچه که با چشم خود میبینید را نبینید و فقط آن پردۀ بسیار نازکی که روی چشمتان کشیده شده (مثلاً قرنیه) را ببینید، آیا میتوانید؟ قطعاً نه؛ قرنیه انقدر به چشم ما نزدیک است که اصلاً امکانِ دیدنش را نداریم؛ پاسخ دقیقتر اینست که اصلاً ما بهواسطۀ همین قرنیه (به عنوان جزئی از چشم) است که داریم اشیاء را میبینیم و معنی ندارد انسان چیزی را ببیند که خود وسیلۀ دیدن است!
▪️ واقعیّت هم این است که بشر اگر نمیتوانست چشمهای «دیگر» را ببیند، هیچگاه به وجود قرنیه یا دیگر اجزاء ظریف و لطیف چشم پی نمیبُرد. در واقع بشر چشمِ خودش را که «امکانِ دیدن» با آن فراهم است، از طریق چشمهای دیگر شناخته است. حالا فرض کنید اگر انسان از چنان توانایی برخوردار بود که میتوانست تمام اجزاء چشم خودش را ببیند، چقدر در چشمشناسی پیشرو، دقیق و عمیق بود.
🔹 توحیدِ فطری چنین چیزیست!
«خدا» که «بنیادِ هستی من» است و اساساً بودنِ من به او وابسته است، انقدر به «من» نزدیک است که در نگاه عادی نمیتوان دیدش. حالا در گام اوّل چطور خدا را میشناسد؟ از طریق «دیگرها».
براهین جهانشناختی مثل برهان نظم و... همان دیگرها هستند که انسان را با بعضی اوصاف خدا آشنا میکنند.
🔹 او خودش در قرآنش سه بیان دربارۀ عُمقِ ارتباط وجودیاش با انسان دارد که دوّمی از اوّلی عجیبتر است و سوّمی از هر دوی آنها عمیقتر و ظریفتر:
۱- «من از رگ گردن به انسان نزدیکترم.»
(۱۶ ق)
۲- «الله، بین انسان و قلبِ او حائل است.»
(۲۴ انفال)
[قلب، مرکزیترین بخش وجودی و هویّتیِ انسان است!]
۳- «آنگاه که تیر میزنی، تو تیر نمیزنی، بلکه این الله است که تیر میزند.»
(۱۷ انفال)
[ اکنون مجال شرح این سه عبارتِ عجیب نیست.]
🔹 انسان هر اندازه که بتواند در «من» عمیق شود و پردههای نازک و ظریفِ وجودیاش را کنار بزند و از لایههای وجودیِ خودش فراتر برود، به همان نسبت میتواند این حقیقت را ادراک کند. این معرفت از یک جایی به بعد انقدر جان انسان را با خود درگیر میکند که هیچ برهان عقلی و هیچ حجّت بیرونی نمیتواند به گرد پایش برسد و کلاً رنگ و معنای دیگری به حیات آدمی میدهد.
امّا سؤال اینست که چگونه میتوان به چنین شناختی دست یافت؟ پاسخ اجمالی اینست که خداوند خودش با «شریعت» این مسیر را پیش روی انسان هموار کرده است. از قرارِ معلوم «نمازهای پنجگانه» مهمترین اقدام در این مسیر است و به همین دلیل «واجب» شده است و اینقدر به آن اهمّیت داده شده است.
@Maktabkhaaneh
31.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
واقعیّتِ تلخ برای علم فیزیک اینست که:
«کشف رازِ گرانش» که در فیلم میانستارهای به تصویر کشیده شده است، در واقع فقط یک رؤیاپردازی است و نه بیشتر!
دانش فیزیک، دهها سال است که در این نقطهی مرزی متوقّف شده و به بنبست رسیده است!...
✍ ملااحمدی
@Maktabkhaaneh
هدایت شده از کانال رسمی وابسته به آیت الله العظمی جوادی آملی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 سبوی اشک
🔸 لحظات عارفانه حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی در نماز عید
#باز_نشر
#عید_قربان
#آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی
تاریخ: ۹۶/٠۶/١٠
🌐 http://news.esra.ir
🆔 @a_javadiamoli_esra
♨️ دسیسهی سرمایهی جان
🎥 اول نماز عید قربانِ آیتالله جوادی آملی را با تکّیهی عجیبشان بر آیهی شریفهی ﴿و قد خاب من دسّاها﴾ ملاحظه کنید، بعد این فرمایشات را بخوانید:
آیتالله جوادی آملی (سایهاش مستدام) :
🔹 ﴿وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها﴾ «خِیبه» به معنای خسران و سرمایهباختن است! این ﴿دَسَّاها﴾ از ریشهی «دسیسه» در باب «تفعیل» است برای بیان کثرت است.
اصل معنای «دسیسه» آن است که انسان چیزی را پنهان کند؛ «دَسَّ فی التُّراب» یعنی خاکها را کنار بزنند چیزی را درون خاک دفن بکنند و روی آن خاک بریزند، پس دسیسه یعنی پنهانکاری. در این مقام یعنی نیرنگ شدید، حیلهی شدید، مکر شدید و دقیق، پنهانکاری دقیق و رقیق.
🔸 اگر کسی بخواهد نفسِ خود را فریب بدهد چون در درونِ درون اوست و آگاه است، خیلی فریبکاری نیرنگکاری لازم است؛ لذا باب «تفعیل» به کار برد، ﴿وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها﴾ یعنی این خواستههای نفسانی را در آن غرق کند یک روپوش از تقوا و بهانههای شرعی روی آن بگذارد، آن را حلال جلوه بدهد، الهی جلوه بدهد، مردمی جلوه بدهد، خوب جلوه بدهد و مرتکب بشود؛ این کار تدسیس است و این کار یعنی هویّت اصلی را دفن کردن و روی قبر این دفن نشستن و لذّت کاذبِ زودگذر گرفتن. یعنی خودش را با مغالطه و تدسیس، فریب بدهد.
🔺 بالاخره انسان فطرتی دارد که فرمود: ﴿فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها﴾ علوم الهی در او نهادینه شده است، لذا اعلام خطر شد که ﴿قَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا﴾ اگر کسی با اَغراض و غرائز، این ملکهی الهی را دفن کند، تدسیس کند که خطرناکتر از دسیسه است (دسیسهی کامل را تدسیس میگویند) این شخص وقتی آن غریزه را و آن فطرت را دفن کرده است، خود را بینیاز میبیند، وقتی بینیاز دید طغیان میکند. چنین کسی دچار خسران است و آن سرمایهای که خدا به او داده را باخته است...
🗓 جلسهی تفسیر قرآن به تاریخ ۱۳۹۸.۱۲.۱۷ و ۱۳۹۹.۰۱.۰۳
@Maktabkhaaneh
💢 «جلیلی؛ رئیسجمهورِ فردا»
چرا جلیلی را بر قالیباف ترجیح میدهم؟
🔰 بخش اول
✍علیرضا ملااحمدی
🔸 قالیباف -آنطور که من شناختمش- گذشته از "انقلابیبودن" (که مهمترین مؤلفه است)، سه ویژگیِ مهمّ دارد:
۱- کارنامهی عملیِ روشن و قابلدفاع؛ که خیالِ رأیدهندگانش را راحت میکند.
۲- شناخت خوب ساختار اقتصادی کشور؛ که برای حلّ مشکلات اقتصادی به او کمک میکند.
۳- قدرت لابیگری بالا؛ که برای مدیریت نیروهای سیاسی متعارض به او کمک میکند.
اما سه ویژگی دیگر باعث میشود که در مقایسه با جلیلی او را ترجیح ندهم:
1️⃣ فقدان ایدهی کلان راهبردی برای سامان بخشی به اوضاع کشور:
قالیباف احتمالاً بتواند یک کارآمدیِ مقطعی برای نظام به ارمغان بیاورد؛ اما از آنجا که (حتی به قدرِ شهید رئیسی که متّهم به بیایدهگی بود و شخصاً این اتهام را قبول نداشتم) هیچ ایدهی ایجابیِ راهبردیِ برآمده از تفکر و گفتمان انقلاب اسلامی ندارد. لذا قریب به یقین میتوان حدس زد که با مدیریتش، سیاست و اقتصاد کشور دچار روزمرّگی میشود. این برای «ایرانِ امروز» که در نقطهی پیچ تاریخیِ نظم نوین جهانی ایستاده، بهمثابه یک مخدّر خطرناک عمل میکند و نخواهد توانست آیندهی ایران را متناسب با شأن تمدّنیاش بسازد.
2️⃣ ساختارگراییِ مفرط با رگههایی از لیبرالیسم اقتصادی:
اهمّ دیدگاههای اقتصادیِ قالیباف را در میزگرد اقتصادیاش با دقّت گوش کردم. سه اشکال اساسی داشت:
▪️اوّل اینکه هیچ ایدهی واقعی و عملیاتی برای «تولید» ندارد. بیش از ده سال است که مهمترین کلیدواژه در منظومهی اقتصادیِ رهبر انقلاب بهعنوان شاهکلید حل مشکلات و خنثیسازیِ تحریمها «تولید» است. امّا در نگاه آقای قالیباف تولید حداکثر طفیلیِ نظام اقتصادی است؛ نه یک راهبرد اساسی برای سامانبخشی به اقتصاد!
▪️دوم اینکه بهشدّت ساختارگرا است و هیچ طرحی از «مردمیسازی» در آن نیست. تمام ایدهاش محدود به اصلاح ساختارهای اقتصادی کشور بود. در حالیکه «اصلاح ساختار» گرچه ضروری، اما اساساً یک امر بلندمدت است و برای اثبات کارآمدی در کوتاهمدت چندان مفید فایده نیست. لذا ساختارگرایی در این مقطع زمانی نمیتواند نیاز فوری و اولویتدار کشور را که در شعار سال یعنی «جهش تولید با مشارکت مردم» تجلّی یافته، تأمین کند.
▪️سوم اینکه همان برنامههای ساختارگرایانه اش، بهطرز عجیبی برآمده از انگارههای لیبرالیستی است! اینطور به نظر میرسد که آقای قالیباف طی سالیان فعّالیت مدیریّتیاش انقدر در سازوکارهای اقتصادیِ حاکم (که تا حدّ زیادی لیبرالیستی است) هضم شده که فهمی از اقتصاد جز این نمیتواند داشته باشد. ناگفته پیداست که این چقدر برای امروز و فردای ایران خسارتبار است.
3️⃣ همان "قدرت لابیگری" که بدان اشاره شد، در سازوکارهای اقتصادی تبدیل میشود به "زدوبند" و این ناگزیر منجر میشود به شکلگرفتن "فساد" در ساختار مدیریتی کشور!... این به معنای فاسدبودنِ خود آقای قالیباف نیست؛ بلکه شیوهی مدیریت ناگزیر منجر به چنین عارضهای میشود.
🔹 امّا آقای جلیلی دقیقاً نقطه مقابل اینهاست:
✔️ اولاً ایشان به وضوح دارای «ایدهی راهبردی برای حکمرانی» است؛ ایدهای برآمده از گفتمان و تفکر انقلاب اسلامی. این خصیصه در ایشان انقدر پررنگ است که حتی بهانهای برای اتهام «آرمانگرایی» شد. این اتهام درحالی بود که در مقایسه با دیگر نامزدها، ایشان همواره مصداقیترین و عملیاتیترین برنامهها از سوی ایشان ارائه میشد و این نشان میداد که چنین اتهامی هیچجوره به ایشان نمیچسبد.
🔺 تنها نقطهی ابهام در این رابطه، مسئلهی «توانمندیِ مدیریت اجرایی» است. بهنظر میرسد ذهن بسیاری از افراد در این مسئله دچار یک خطای شناختی شدهاست: از مقایسهی جلیلی و قالیباف با یکدیگر و توانمند"تر" بودنِ قالیباف در این جهت، یک جهش کرده و ناتوانیِ جلیلی را نتیجه گرفتهاند! و سپس همین را مبنای استدلال قرار دادهاند. علاوهبر مغالطهآمیز بودن چنین فرایندی، به باورِ من جنَمِ مدیریتی جلیلی کمتر از جنم مدیریتیِ هاشمی رفسنجانیِ سال ۶۸ نیست که تمام آیندهی اقتصادی کشور را -تا امروز- ریلگذاری کرد به سردار سازندگی معروف شد!
🔗 ادامه در بخش دومِ یادداشت
@Maktabkhaaneh
💢 «جلیلی؛ رئیسجمهورِ فردا»
چرا جلیلی را بر قالیباف ترجیح میدهم؟
🔰 ادامه از بخش اول
✍علیرضا ملااحمدی
✔️ ثانیاً مهمترین نقطه قوّت جلیلی (که بهطرز عجیبی اینهم تبدیل شد به بهانهای برای حمله و تخریب ایشان!) اینست که ایمانی راسخ و البته نیز برنامههای روشن و مدوّنی برای فعّالکردن حدّاکثرِ ظرفیتهای داخلی بهویژه در زمینهی «تولید» دارد؛ برنامههایی حاصل صدها ساعت بررسی میدانی.
✔️ ثالثاً به «حرکت عمومیِ مردمی» که مرکز ثقلِ گفتمان عمَلیِ انقلاب اسلامی است، اعتقادی راسخ دارد و باز برنامههایی مدوّن و کفمیدانی برای تحقّقش دارد. چنانکه در شعار انتخاباتیاش هم همین ایده منعکس شد. شاید «دولت سایه» را بتوان طرح عملیاتیِ همان گفتمان دانست. تا آنجا که حتی برای روستاها هم نقشی فعّال تعریف کرده است.
✔️ رابعاً ضدّیت جلیلی با زد و بند سیاسی و اقتصادی هم چیزیست که بارها در عمل اثبات شده و دیگر نمیتوان متّهمش کرد به حرفهای انتزاعی و... (گرچه این هم نقطهی مثبت دیگری بود تبدیلش کردند به بهانهی تخریب!) میماند قدرت تعامل و گفتوگو با نیروهای سیاسیِ متعارض داخل کشور ، که این هم در مهارت و هوشمندیِ ایشان با تجربهی مذاکرات هستهای به اثبات رسیده است.
✅ حاصل اینکه جلیلی از نگاه من، نه فقط رئیسجمهوری برای ساماندادن به وضعیّت امروزِ کشور، بلکه رئیسجمهوری برای ریلگذاری ساختنِ ایرانِ آینده در پیچ تاریخیِ نظم نوین جهانی است! شاید این ادّعا گزاف به نظر برسد؛ اما جلیلی این نیروی عظیم را از دو منبع تأمین میکند: از طرفی همان مزیّت گفتمانیاش و از دیگر سو همین «ظرفیّت عظیم ایران و مردمش» (که به هر دو اشاره رفت).
@Maktabkhaaneh
⁉️ تامّلی در کارویژهی شورای نگهبان
✍ علیرضا ملااحمدی
▪️ در طول مناظرهی دوّمِ آقایان جلیلی و پزشکیان و با مشاهدهی بیادبیها و رفتارهای هوچیگرانهی آقای پزشکیان که حقیقتاً دون شأن رئیسجمهورِ نظام مقدّس جمهوری اسلامی ایران (بخصوص پس از چهار دهه تجربه) بود، پیوسته به این فکر میکردم که چرا چنین شخصی باید تا چنین جایگاه مهمّی راه یابد که به عنوان یک گزینهی جدّی برای ریاست جمهوریِ این نظام مقدّس آنهم پس از شخصیّت فاخر و متعالیِ شهید رئیسیِ عزیز (ره) و در این برههی زمانیِ حسّاس، مطرح شود؟!
▪️ آیا واقعا چنین رفتارهایی در شأن کسی بود که قرار است به جایگاه ریاست جمهوریِ این حکومت الهی تکیه بزند؟ آیا کسی که در یک مناظرهی معمولی ضعفهای شخصیتیاش چنین نمایان میشود، میتواند با رهبران بزرگ دنیا متناسب با شأن و جایگاه تمدّنیِ جمهوری اسلامی ایران ظاهر شود و حقیقتاً چهرهی متعالیِ و انقلاب اسلامی را نمایندگی و نمودگری کند؟
❗️قطعاً نه!
❓اکنون سؤال اینست که شورای نگهبان چگونه صلاحیت چنین شخصیتی را برای ریاست جمهوری احراز کرده است؟! اعضای محترم این شورا چگونه به بررسیِ معیارها و تطبیق آنها بر مصادیق پرداختهاند که چنین کسی حائز همهی آنها شده است؟!
⁉️ و باز در ادامه پرسش دیگری قابل طرح است که: اگر شورای نگهبان در این مصداق دچار چنین اشتباهی شده، آیا تشخیص این شورای محترم در مورد دیگر کاندیداهایی که ردّصلاحیت شدند هم در همین حدّ از اعتبار بوده است؟ چه تضمینی هست که در مورد آنها هم دچار چنین خطایی نشده باشد؟
🔹 راقمِ این سطور عمیقاً به شأن قدسی و کلیدیِ این شورای محترم در نظام مقدّس جمهوری اسلامی واقف است و دقیقاً به همین دلیل این پرسشها را مطرح میکند.
🔺 آیا فرایند تشخیص صلاحیتها انقدر متقن و قابلدفاع است که شورای محترم نگهبان بتواند پای تشخیصهایش چه در جهت نفی و چه در جهت اثبات، بایستد؟ آیا منشأ چنین ابهاماتی نصّ قانون است -که نیاز به اصلاح داشته باشد- یا اینکه اعمال سلیقههای فکری و شخصی از سوی اعضای محترم این شورا است؟
🔹 به نظر میرسد این ابهامات -در کنار دیگر عوامل- نقشی مؤثر در کاهش چشمگیرِ مشارکت بهویژه در دو انتخابات اخیر داشته باشد. لذا حتماً تجدیدنظری در این فرایندها توسط خود حاکمیّت (یا خود شورا یا مجلس و یا هر نهاد ذیصلاح دیگر) لازم است؛ تا بلکه هم کشور و مردم از تبَعات خسارتبارِ تأییدصلاحیتهای نادرست در امان باشند و هم اعتماد عموم مردم (بهویژه آن ۶۰% که مشارکت نکردند) به این نهاد مهمّ و کلیدی احیاء گردد.
@Maktabkhaaneh
⛔️ چرا «پزشکیان» نه؟
❌ دولتِ پزشکیان یعنی فاجعهبارترین آیندۀ ممکن
✍️ علیرضا ملااحمدی
در این یادداشت فارغ از دلایل أصلح بودنِ جلیلی، فقط میخواهم دلایل بیصلاحیتیِ پزشکیان را بیان کنم.
1️⃣ ضعف شخصیّت
اوّلین پیششرط یک رئیسجمهور بعنوان مهمترین مدیریت اجراییِ کشور، اینست که از قِوام شخصیّتیِ درست و مطلوبی برخوردار باشد. پزشکیان به طرز عجیبی از جهات مختلف دچار ضعف است:
▪️بیثباتیِ روانی
دو مناظرۀ آخر به خوبی نشان داد که پزشکیان در مواجهه با کمترین چالش قافیه را میبازد و نمیتواند رفتار و گفتارش را درست مدیریت کند و تبدیل به یک انسان لُمپَن میشود. چنین شخصی اگر با چالشهای بزرگی که کشوری چون ایرانِ عزیز به دلایل مختلف با آنها روبروست مواجه شود، قطعاً نخواهد توانست در قامت یک مدیر توانمند ظاهر شود و همین باعث میشود چالش عمیقتر در گسترۀ یک کشور میشود!
▪️ بیثباتیِ فکری
پزشکیان بارها حرفی که قبلاً گفته بود را تکذیب کرد و بعد که نتوانست انکار کند، سعی کرد توجیهش کند. (در مورد مسائل مهمّی همچون: گرانی بنزین، یارانه، واردات ماشین، اصلاحاتیبودن و...) این یعنی این آدم هیچ ثبات فکری ندارد و هر روز ممکن است یک نظر و دیدگاه متضادّ با قبل داشته باشد. ناگفته پیداست که چنین چیزی برای رئیسجمهور یک مملکت -بخصوص ایران که تضارب آراء در آن بسیار بالاست- چقدر خطرناک است.
▪️انفعال در برابر اطرافیان و فقدان استقلال
حالا دیگر واضح شده که پزشکیان هیچ استقلال فکری از خودش ندارد و دائم منتظر است تا دیگران حرفها و برنامهها را برایش دیکته کنند. انقدر این موضوع رسوا شده که خودش در میان طرفدارانش صدا به اعتراض گشود که «برای مناظره هرکس میاد یه چیزی رو میگه که بگو، بعد هم میاد دعوا میکنه که چرا نگفتی!!» تصوّر کنید یک شخص چقدر باید منفعل و ضعیف باشد که همۀ اطرافیانش اجازه داشته باشند حرفهایی را به او دیکته کنند و تازه بعد هم اعتراض! همین کافیست تا تصدیق کنیم چنین کسی چقدر میتواند برای مدیریّت کشور خسارتبار باشد.
2️⃣ بحرانِ بیدولتی
پزشکیان -خودش مستقل از مشاورانش- حتی یک ایده و طرح کلان و رویکرد و جهتگیری کلّی هم ندارد! هنوز هیچی نشده، اختلافنظر میان او و اعضای ستادش (کابینۀ آیندهاش) بیداد میکند؛ چه برسد به اینکه وارد مدیریت دولت شود! درواقع او از درون پوک است و این جز بحران ثمرهای برای کشور نخواهد داشت.
3️⃣ ناکجاآباد با «بیبرنامگی»
پزشکیان حتی یک خط برنامۀ بد هم ندارد! گرچه برای اینکه کم نیاورد، سعی کرد لزومِ «برنامه داشتن» را نفی کند؛ امّا کیست که نداند حتّی برای مدیریت یک مجموعۀ اداریِ کوچک (که قوانین و راهبردها و اهدافش از قبل مشخص شده) برنامه لازم است وگرنه هرکس و ناکسی میتوانست مدیرِ هر مجموعۀ کوچک و بزرگی بشود!
🔹 قوانین و اهدافِ تعیینشده در آن، مدیر را از برنامه بینیاز نمیکنند؛ زیرا برنامه آن چیزی است که توضیح میدهد «چگونه» میتوان در چارچوبِ این قوانین مشخص، به اهدافِ تعیینشده برسد. وقتی کسی برنامه نداشته باشد، یعنی نه میتواند در چارچوبِ قوانین حرکت کند و نه اصلاً قرار است به اهداف برسد! این یعنی ناکجاآباد!
🔸 تکرار ملالآورِ کلمۀ «کارشناس» بجای ارائهی برنامه هم بیش از روزنۀ امید، ترسناک است! چون وقتی یک شخصِ فاقد استقلال فکری و مدیریتی و بدون هیچ ایده و طرح کلان برای حکمرانی، میخواهد به کارشناس مراجعه کند، قطعاً اعضای تیم کارشناسیاش را اطرافیانش (صاحبان ثروت و قدرت که پشت او قایم شده اند) هستند که تعیین میکنند و آن تیم کارشناسی هم دقیقاً همان چیزی را به او دیکته خواهد کرد که اطرافیان اراده کرده باشند. این یعنی استمرار همان فسادها و فجایع اقتصادی و سیاسی و مدیریتی که در سالهای قبل شاهدش بودهایم.
▪️«اجماع کارشناسها» هم یک دروغ بزرگ است! هیچ موضوع عینی و مصداقی وجود ندارد که حقیقتاً مجموع کارشناسهای یک رشته و تخصص بر راهحلّ آن «اجماع» داشته باشند.
⛔️ نتیجه: بحرانیترین دولت
مجموع اینها یعنی در صورت رأی آوردنِ پزشکیان، ما بدترین و فاجعهبارترین ریاست جمهوریِ 45 سال گذشته را تجربه خواهیم کرد و حتی این احتمال قوی وجود دارد که به خاطر همین دلایلی که توضیح دادم، پزشکیان نتواند تا پایان چهار سال ریاست جمهوری دوام بیاورد و پس از مدّتی، یا استیضاح شده و از ریاست جمهوری خلع میشود و یا استعفاء میدهد و خودش را از این بار سنگین رها خواهد کرد.
حتی اگر این اتّفاق نیفتد هم، بر اساس دلایل بالا با اطمینان میتوان گفت که ایرانِ با پزشکیان، تلخترین آیندۀ ممکن را تجربه خواهد کرد.
@Maktabkhaaneh
هدایت شده از مجله خردورزی
🔸 عقل مدرن یا عقلانيت عاشورايی؟
🔻 مقایسهای تطبیقی میان آراء دکتر سروش و آیتالله مصباح یزدی(ره) در تحلیل ابعاد قیام عاشورا
📝 یادداشتی از علیرضا ملااحمدی، دانشجوی دکتری فلسفه تطبیقی
🔹 واقعهی عاشورا، یکی از نقاط تقاطع این دو رویکرد فکری بود. این واقعه، نه صرفاً یک ماجرای تاریخی، بلکه از منظرهای مختلف کلامی، اندیشهی سیاسی، و معرفتشناختی حاوی بصیرتهای عمیقی برای متفکران مسلمان بوده و سرنوشت بسیاری از اندیشهها را میتوان در تحلیل این واقعه به نظاره نشست؛ لذا این واقعه از اهمّیت ویژهای برخوردار است.
📌 در ادامه به مهمترین بخشهای این یادداشت اشاره میشود.
📍کانال مجله خردورزی:
@kheradvarzi_ir
هدایت شده از مجله خردورزی
1.pdf
1.83M
📌 نسخه کامل یادداشت «عقل مدرن یا عقلانيت عاشورايی؟»
📍کانال مجله خردورزی:
@kheradvarzi_ir
📝 متن کامل وبلاگیِ یادداشت
«عقل مدرن یا عقلانیت عاشورایی؟»
🔗 https://rahrow.blog.ir/1402/05/04/aql121
@Maktabkhaaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ حالا دیگر وظیفهی حاج آقا علاوهبر منبر، حضور پررنگ در اتاق تولید محتوا هم هست!... وگرنه فرزندان ما را دیگران تربیت می کنند!
✔️ حوزه باید از ابزار مدرن بهره بگیرد.
✔️ باید بازی بسازد.
✔️ باید فیلم و انیمیشن تولید کند.
✔️ تحوّل در حوزه، تحوّل در ابزار است، نه محتوا.
@Maktabkhaaneh
📚 کتابشناسیِ عاشورا
📍۲۰ کتاب خوب برای عاشوراشناسی
✍ علیرضا ملااحمدی
▪️ بحمدالله کتابِ خوب دربارۀ قیام عاشورا فراوان است. اما همین کثرت، انتخاب را سخت کرده است.
از طرفی قیام عاشورا یک پدیدهی یکبُعدی نبود؛ بلکه ابعاد مختلفی دارد که برای شناخت جامع قیام، باید آنها را شناخت. بنابراین کتابها را ذیل شش بُعد مهمّ دستهبندی کرده و دربارۀ هر یک توضیح مختصری دادهام:
۱. فقهِ عاشورایی
۲. تاریخ و مقتل
۳. دینشناسیِ عاشورایی
۴. ابعاد معرفتی و ملکوتی عاشورا
۵. عاشورا بهمثابه راهِ سلوک الی الله
۶. ابعاد اجتماعی و سیاسی قیام عاشورا
🔺 البته شاید بتوان کتابهای بهتری را هم نام برد؛ اما برای اینکه در گام نخست یک چارچوب و ساختار منسجم از این واقعۀ بزرگ پیدا کنیم، اینها احتمالاً بهترین گزینهها هستند...
📝 متن کامل را در پیوند زیر بخوانید:
🔗 https://rahrow.blog.ir/1401/05/27/20ktbashura
@Maktabkhaaneh
♨️ نقطۀ رستاخیز خلقت
📍نگاهی ذوقی بر ملکوتِ صحنۀ شهادت حضرت علیاصغر (صلواةاللهعلیه)
📝 مطالعۀ متن کامل یادداشت
@Maktabkhaaneh
♨️ نقطۀ رستاخیز خلقت
▪️ آن لحظهای که خدا در ملکوت اعلام کرد «إنّی جاعِلٌ فی الأرضِ خلیفةً» و ملائکه با علمِ اجمالیای که [بدون کشفِ تفصیلی] به آیندهی زمینیان داشتند، اعتراض کردند که «آخه این بشر که قراره قتل و جنایت و خونریزی بکنه و ما خودمون تسبیح و تحمیدگوی تو هستیم» و خدا در جواب یک «إنّی أعلَمُ ما لاتعلَمون» (من چیزی میدانم که شما نمیدانید) گفت و همه را ساکت کرد، دقیقاً در آن صحنه –لااقل من اینطور خیال میکنم که- خدا در علم مکنون خودش، در حال مشاهدۀ این صحنه از تاریخ خلقت بوده است:
▪️دقیقاً همین صحنه که حسین علیهالسلام میخواسته با جگرگوشهاش وداع کند و.... شد آنچه که شد و ناگهان پسـر در آغوشش تکانی سنگین میخورد و ناگهان سر را جدا از تن میبیند و حالا که متحیّرتر از همیشه ایستاده ناگهان رو به آسمان میکند و مشت مشت خون گلوی اصغر را پرتاب میکند به آسمان و با این عبارت خودش را دلداری میدهد که «هَوَّنَ علَیَّ ما نزَلَ بی أنّهُ بِعَینِ الله» *.... و خب حالا دیگر چندان عجیب هم نیست «حتی یک قطره از این خون هم به زمین بازنگردد»
▪️اگر بخواهم خیلی کودکانه خیالپردازی کنم، در این لحظه خدا رو کرده است به آن ملائکهی معترض که «حالا فهمیدید چرا انسان را خلق کردم و چرا مقام خلیفهاللهی را برایش رقم زدم؟...» و باز تصوّر کودکانهی من اینست که آن ملائکه از همان روز تا امروز (البته در ملکوت که «زمان» معنا ندارد) حیرانِ همین یک صحنه هستند و منتظرند تا صحنهی قیامت برپا شود و عمق قدرتنماییِ این ششماهه را ببینند تا شاید کمی از حیرت خارج شوند!...
▪️اصلاً من میگویم زمین و زمان در همان لحظه (دقیقاً آنچه که این عکس تصویر کرده) متوقّف مانده است! یعنی همهی خلقتِ زمین و آسمان و انسان رقم خورد و انبیاء الهی یکی پس از دیگری آمدند تا تاریخ به آن نقطهی اوج برسد و بعد از آن هم زمان ادامه پیدا کرد و زمین برقرار ماند تا همان صحنه به «مقامِ تفصیل» برسد و -مثل تمام انرژیای که در هستۀ اتم هست- حقیقتِ نهفته در این نقطه از خلقت هم، در طول قرنها عبودیّت مکشوف شود.
▪️به تعبیر دیگر، از آن روز تا امروز تا خودِ قیامت، انسان باید بدَوَد و رنج بکشد و عبادت کند و به کمک ولیّ الله الأعظم (ارواحنالهالفداء) مقام یقین و شهودِ ملکوت و عبودیّت را به اوج برساند تا بالاخره آن صحنه از عاشورا «معنا» شود و بعد هم قیامت!
*ترجمه: «این مصیبت بر من آسان است؛ چونکه در محضر خداست.»
✍️ ملااحمدی
@Maktabkhaaneh
هدایت شده از دفتر قم مؤسسه انقلاب اسلامی
🔰گریهی در مجالس شهیدان، گریهی اراده است
▪️ از بعد از حادثهی کربلا عزاداری شهدا یک کار رایجی شد که عزاداری کنند برای شهیدان و ائمّه (علیهم السّلام) این را ترویج میکردند که تا امروز هم باقی مانده.
▪️و برخلاف آنچه بعضی تصوّر میکردند -در یک برههای یک گرایشات روشنفکرانهای در بعضی بود که [عزاداری،] گریهی ضعف و مانند این چیزها است- گریهی در مجالس شهیدان، گریهی ضعف نیست، گریهی اراده است، گریهی عزم است، گریهی تبیین احساسات عالی یک انسانِ وسطِ میدان است.
بیانات در دیدار مداحان اهلبیت علیهمالسلام ۱۳۹۸/۱۱/۲۶
@qom_khamenei_ir
⁉️ «آیا غروب روحانیت فرا رسیده است؟»
🔺 اخیراً BBC گزارشی با عنوان بالا از روَند کاهشیِ تأثیرگذاریِ روحانیت در سپهر سیاسی ایران ارائه داده و آن را شاهدی بر کاهش اعتماد عموم مردم به روحانیون دانسته و در نهایت نتیجه گرفته که «ممکن است این روند منجر به حذف کلّی روحانیت از قدرت شود و شاهد یک رفورم و تغییر ساختار در قالب جمهوری اسلامی باشیم».
📷 تصاویر این گزارش را برای اطلاع فرهیختگان و مسئولان حوزهی علمیه به اشتراک میگذارم.
📌 بهنظر میرسد از منظر نظام محاسباتی انقلاب اسلامی باید این موضوع مورد تأمل قرار گیرد و به سؤالاتی از ایندست پاسخ داده شود:
❓آیا این روَند کاهش، بیشتر منشأ و معنای اجتماعی (مثل کاهش اعتماد یا...) دارد یا اینکه ریشه در کنارهگیریِ تدریجیِ خود روحانیون از فعالیت سیاسی دارد؟ یا اینکه یک روَند طبیعیِ تاریخی است؟ یا دلایل دیگری دارد؟...
❓آیا اساساً این مسئلهای تعیینکننده در سرنوشت انقلاب اسلامی و حوزهی علمیه است یا خیر؟
❓آیا این کاهش (که در واقعیت آن تردیدی نیست) امری نامطلوب و نشانهی افول جریان روحانیت است یا اینکه برعکس نشان از تعمّق فکریِ سیاسیون و بینیازی از حضور مستقیم روحانیون دارد؟
❓اصلاً آیا حضور مستقیم روحانیون در مناصب سیاسی، امری ضروری برای انقلاب اسلامی است؟ اگر آری در کدام عرصهها و اگر نه، نقش جبرانناپذیر آنان را چهکسی پر میکند؟
✍ علیرضا ملااحمدی
@Maktabkhaaneh