🍇🍇🍇دیوان اشعار 🍇🍇🍇
بنویسید مرا بندهى سلطان نجف
بنویسید که عالم همه قربان نجف
ما غباریم، غبارى زِ خیابان نجف
بنویسید على را گُلِ گلدان نجف
وسط عرش بُوَد تختِ سلیمانِ نجف
آنکه بر خاک،حیاتِ دو جهان داد، که هست؟
آنکه بر مُرده زبان داد، توان داد که هست؟
آنکه در کعبه خودش اِذنِ اذان داد که هست؟
تَرَک کعبه به ما نیز نشان داد که هست…
کعبه با آن عظمت دست به دامان نجف
حق بده ! دیدن این صحن تماشا دارد
حرمش هم به خدا هیبتِ او را دارد
نه حرم بلکه على عرشِ معلى دارد
و اگر کعبه دَرَد سینهى خود، جا دارد
سرِ ما ذبح کنید بر سرِ ایوان نجف
زِ قدومش همهى راه به هم مىریزد
دلِ عشاق به ناگاه به هم مىریزد
تا ببیند رُخ او ماه، به هم مىریزد
گر على گریه کُنَد، چاه به هم مىریزد
جانِ عالم به فداى شه مردان نجف
من على را به خدا رازِ خدا میدانم
ولىالله شده منصبِ آقاجانم
ها على و بشر و کیف بشر میخوانم
به هواى حرمش ابرِ پُر از بارانم
بنویسید مرا بى سر و سامانِ نجف
خلقت هر دوجهان گوشهاى از تلمیحَش
از کران تا به کران دانهاى از تسبیحَش
فتح خیبر که نشد معجزه…شد تفریحش
و نشد غیرِ على کَس به على تشبیهش
بنویسید على بانىِ ایمان نجف
جلوهى دیگرى از جلوهى مولا زهراست
روى پیشانى او نقش فقط یا زهراست
به دلم غم نرود تا که دلم با زهراست
نهراسم به خدا روز جزا تا زهراست
غیرِ زهرا نبُوَد همدم جانانِ نجف
تا که در معرکه شمشیر به دستش اُفتاد
دشمن از ترس دگر اسم خودش بُرد زِ یاد
دامنش خیس شد و آبرویش رفت به باد…
چاره ای نیست به جز گفتن دادِ بى داد….
چه شکوهیست در این هیبت طوفان نجف
تو بر این سلسلهها حق خلافت دارى
نه فقط شیعه به دنیا تو ولایت دارى
که در عُقبى تو فقط حُکمِ حکومت دارى
به غلامانِ خودت نیز عنایت دارى
بطلب این همه سرمست به ایوان نجف
*شاعر: #آرمان_صائمى
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇
🎙مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣
👇👇👇👇
https://eitaa.com/maktabmortezaali
مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
#دیوان_اشعار
#کوتاهترین_راه_نجات_است_غدیر
.
🍇🍇🍇دیوان اشعار 🍇🍇🍇
#حضرت_رقیه_س
رسید روضهی سوم..رقیه جا مانده
صدا رسیده ببین زجر! او کجا مانده؟
خدا بخیر کند…زیر دست و پا مانده
هنوز قسمت غمگین ماجرا مانده…
ز روی ناقه فتاده زِ درد لرزیده
گرسنه بوده و بر خاک سرد خوابیده
به روی دامن زهرا، سرِ پُر از دردش
به سنگ و خار مغیلان تنِ ورم کردش
خدا عذاب کند زجر و نسل نامردش
لگد به پهلوی او زد…به زور آوردش
رقیه را پی مرکب دوان دوان آورد
به صورتش زد و اورا کشان کشان آورد
کلافه گشته زِ درد و ز سوز آبلهها
ز جای کعب نی و زخم و ردّ سلسلهها
دلش گرفته از این انتظار و فاصلهها
از این که مسخرهاش میکنند حرملهها
چقدر بغضِ فرو خورده در گلو دارد
نگاه خویش فقط بر سر عمو دارد
مخدرات خدا را چکار با اغیار؟
معطلی و نگاه حرام در انظار
کجای قصه این شعر میشود دشوار؟
کنار شمر و سنان میروند در بازار
سر بریدهی ارباب ما پریشان است
برای غربت ناموس خویش گریان است
برای اینکه دوباره به او غضب نکند
و روزگار حرم را به رنگ شب نکند
به ضرب کعب نی و تازیانه تب نکند
خدا کند که زِ شمر آب را طلب نکند
برای زخمِ دگر جا نمانده بر بدنش
حرامزاده زده پشتِ دست بر دهنش
به گریه با همهی شهر شام جنگیده
به روی خاک نمورِ خرابه خوابیده
تمام راه کتک خورده یا که غم دیده
هزار مرتبه مرده زِ بسکه ترسیده
برای غصهی او داد از جگر بزنید
گهی به صورت و گاهی به روی سر بزنید
#آرمان_صائمی
#دیوان_اشعار
🤲بحق امیرالمومنین علی علیه السلام
اللهم عجل الولیک الفرج🤲
🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇
🌟به عشق امیرالمؤمنین پست ها رو نشر بدین
👇👇👇👇
@maktabmortezaali
مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
🍇🍇🍇دیوان اشعار🍇🍇🍇
#امام_زمان_عج
اگرچه معصیتم پیش تو خرابم کرد
ولی نگاه تو از لطف انتخابم کرد
بگیر دست مرا جان تو کم آوردم
به هرکه رو زده ام غیر تو جوابم کرد
بیا به مجلس ما..سر بزن به ما آقا
بیا که داغ فراقت ز غصه آبم کرد
تورا به فاطمه دادم قسم،گره وا شد
گناه بودم و لطف شما ثوابم کرد
به لطف حضرت زهرا،منم غلام علی
نگاه مادر تو عبد بوترابم کرد
به سجده در حرمش تا به خاک افتادم
مویز بودم و عشق علی شرابم کرد
گریز شعر چه بهتر به کربلا برود
که گریه های زنی در حرم کبابم کرد
رباب ناله زنان پای نیزه ی خورشید
به گریه گفت که مادر غم تو آبم کرد
تو بر فراز نی و حرمله به من خندید
به طعنه و به کنایه مدام عذابم کرد
#آرمان_صائمی
#دیوان_اشعار
🤲بحق امیرالمومنین علی علیه السلام
اللهم عجل الولیک الفرج🤲
🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇
🌟به عشق امیرالمؤمنین پست ها رو نشر بدین
👇👇👇👇
@maktabmortezaali
مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
🍇🍇🍇دیوان اشعار 🍇🍇🍇
#فاطمیه
سکوت در شب تاریک خانه معنا بود
طلایه دار خدا سر به چاه تنها بود
نبود شاهد اشکش به غیر چهره ی ماه
به سینه غصه ی زهرا و همدمشم هم آه
کسی که وقت نمازش خدا سلامش کرد
بگو که بعد پیمبر که احترامش کرد؟
چه کرده اند که حالا نشسته در خانه؟
چه کرده اند که اشکش شده غریبانه؟
کسی که قلعه ی خیبر شکست با یک دست
چه کرده اند که در کوچه ها ز پا بنشست
چه کرده اند به کوچه؟کسی چه می داند
چه کرده اند که زهرا دگر نمی ماند
بلای جان علی تیغ ابن ملجم نیست
بلای جان علی دل شکستگی هم نیست
بلای جان علی داغ بودن میخ است
علی غریب ترین مرد طول تاریخ است
همان دمی که به خانه هجوم آوردند
کسی ندید که با همسرش چه ها کردند
همان جماعت پستی که نان او خوردند
چقدر همیه و آتش به پشت در بردند
به یاد روز غدیر و فدک چو افتادند
زدند همسر او را و پز به هم دادند
جماعتی که به دنیای خود گرفتارند
همیشه از علی و آل او طلب کارند
گذشت قصه ی کوچه به کربلا چو رسید
کسی صدای حسین غریب را نشنید
به دور قتله گهش هی برو بیا کردند
به قتل صبر سرش را ز تن جدا کردند
#آرمان_صائمی
#دیوان_اشعار
🤲بحق امیرالمومنین علی علیه السلام
اللهم عجل الولیک الفرج🤲
🕊🕊🕊❤️❤️❤️🕊🕊🕊
🌟به عشق امیرالمؤمنین پست ها رو نشر بدین
👇👇👇👇
@maktabmortezaali
مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
🍇🍇🍇دیوان اشعار 🍇🍇🍇
از زبان حضرت ام البنین بخوانید 👇🏻💔
کوچه هارا یکی یکی آرام
با قدم هاش جست و جو می کرد
گریه می کرد با صدای بلند
با خودش نیز گفت و گو می کرد
-
می نشست و به حال اولادش
داد و فریاد از جگر می زد
اول صبح تا دم مغرب
به دل آسمان شرر می زد
-
روی خود را به کربلا می کرد
گریه اش محض داغ دریا بود
هرکه از شیر هاشمی می گفت
بر لبش ناله وا حسینا بود
-
روزی از روزها کنار بقیع
آمد و عقده از دلش وا کرد
زینبش هم کنار خود آورد
بزم یک روضه را مهیا کرد
-
گفت زینب؟به من بگو اول
تو که همچون برادرت بودی
کربلا موقع علمداری
راضی از دست نوکرت بودی؟
-
گفته بودم برو رشید علی
جان تو جان حضرت ارباب
جان تو جان خواهرت زینب
جان تو جان شیرخوار رباب
-
پیش زهرا مرا خجل نکنی
نکند غصه ای رسد به حرم
تو غلام حسینی و زینب
نرود این ز یاد تو پسرم..
-
گفت و زینب شروع به زمزمه کرد
که نبودی و خوش به احوالت..
که ندیدی چه ها به ما بگذشت
که نگشته حراج خلخالت
-
تشنگی چون امان مارا برد
خون عباس هم به جوش آمد
آمد و بی وداع با ما رفت
مشک برداشت و به دریا زد
-
آه..مادر..بگویم از بعدش؟
پسرت شد قد علی اصغر
مادرم حرف را خلاصه کنم
این اباالفضل،آن نشد دیگر…
-
بعد از آن نوبت حسینم شد
وای از حال و روز بدحالش
وای از تشنگی و بی جانیش
وای از لحظه های گودالش
-
هرکه آمد به سهم خود می زد
داشت حالش وخیم تر می شد
جای تنگی به گیرشان افتاد
نیمه جان بود و خون جگر می شد
-
یک نفر آمد و به سینه ی او
ضربه ای با تمام جانش زد
حرمله دید فرصت خوبیست
تیر بر عمق استخوانش زد..
شاعر: #آرمان_صائمی
#دیوان_اشعار
🤲بحق امیرالمومنین علی علیه السلام
اللهم عجل الولیک الفرج🤲
🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇
🌟به عشق امیرالمؤمنین پست ها رو نشر بدین
👇👇👇👇
@maktabmortezaali
مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)