#حضرت_زینب_علیهاالسلام
🩸 ورقی از دفتر دلدادگی خواهر به برادر...
چند سطری از دفتر #عشق بیمثل و مانند زینب کبری سلاماللّهعلیها به سیدالشهداء علیهالسلام را مرور کنیم:
🔘 اولین نگاهش در دنیا ...
وقتی که زینب کبری سلاماللّهعلیها به دنیا آمد ،چشم مبارک را برای هیچ یک از اهلبیت باز نکرد و در دامن هيچ کس آرام نگرفت. تا اینکه قنداقه او را در بغل امام #حسین علیهالسّلام قرار دادند که در این هنگام چشم مبارک را گشود و آرام و قرار گرفت.(۱)
🔘 شرط ازدواج...
قبل از #ازدواج با عبداللّه بن جعفر قيد نمود كه من به برادرم حسین «صلواتاللهعلیه» علاقه بسیار دارم و بايد همه روزه مرا اجازه فرمائى تا حسينم را زيارت كنم؛ عبدالله بن جعفر نیز شرط او را پذیرفت.(۲)
🔘 عِتابِ به إبنعبّاس...
إبنعباس وقتی که نتوانست مانع از حرکت امام حسین علیهالسلام بشود، به آن حضرت عرضه داشت که دیگر زنها را با خود نبرید! صدای او به داخل محمل زینب کبری علیهاالسلام رسید که در این هنگام آن بانوی مکرّمه سر از محمل بیرون آورد و فرمود:
ای پسر عباس! میخواهی بین من و برادرم جدائی بیندازی!؟ هرگز من از او مفارقت نمیکنم... (۳)
🔘 اگر درندگان مرا پاره پاره کنند...💔
... و در آخر لبهایش را به حلقوم بریده برادر گذاشت و اینگونه با او نجوا کرد:
📋 «اَخی لَوْ خُیِّرْتُ بَیْنَ الرَّحیلِ وَ الْمُقامِ عِنْدَکَ لاَخْتَرْتُ الْمُقامَ عِنْدَکَ وَلَوْ اَنَّ السّباعَ تَأْکُلُ مِنْ لَحْمی».
▪️ برادرم اگر مرا بین سکونت در کنار تو (در کربلا) و بین رفتن به سوی مدینه، مخیر میکردند، سکونت همراه تو را بر میگزیدم، گرچه درندگان بیابان گوشت بدنم را بخورند.(۴)
📚(۱)چهره درخشان قمربنیهاشم، ج۱ ص۸۷
📚(۲)ریاحین الشریعة، ج۳ ص۴۰
📚(۳)ریاحین الشریعة،ج۳ ص۴۱
📚(۴)معالی السبطین،ج۲ ص۵۵
🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊
🎙مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣
👇👇👇👇
https://eitaa.com/maktabmortezaali
مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
🩸گزارش لحظه به لحظه شهادت امیرالمؤمنین
#قسمتهجده
👰♀ازدواج ابن ملجم با قطام👰♀
ابن ملجم که تصمیم قطعی برای قتل امیرالمؤمنین گرفته بود و بر سر آن با همکیشانش عهد و پیمان بسته بود به خانه قطام آمد و ساعتی را به عيش و نوش گذرانید.
آنگاه برای آنکه مصمم بودن خود را نشان دهد گفت: ( من و تو برای کشتن علی باهم عهد کرده بودیم. اگر بخواهی او را همراه دو فرزندش حسن و حسین به قتل می رسانم.🔥)
سپس با اشاره به ماجرای ازدواج، کیسه ای را که پول هایش در آن بود به قطام داد و گفت: در این کیسه بیش از سه هزار دینار و قیمت کنیزی آرایشگر و آوازه خوان است.
👹قطام گفت: به خدا قسم،ماندن تو را نزد خویش اجازه نمی دهم تا هنگامی که برای قتل او سوگند یاد کنی🔥
👺ابن ملجم قسم یاد کرد که حتی اگر قطعه قطعه شود امیرالمؤمنین را به قتل برساند. آنگاه قطام اجازه داد آن شب را بدون آنکه #ازدواج کنند نزد او بمانند!🔥
آن دو فردای آن روز باهم ازدواج کردند و قطام از پسرعمویش (وَردان بن مُجالِد) درخواست همکاری با ابن ملجم را کرد و او نیز پاسخ مثبت داد.☄
چن روز گذشت و قطام از اینکه ابن ملجم اقدام به قتل حضرت نمی نمود #تعجب کرد. هنگامی که علت را مرسید، او پاسخ داد:
من وقت معینی تعیین کرده ام و با یارانم بر آن روز پیمان بسته ایم و نمی توانم زودتر اقدام کنم
#شهادت_امیرالمؤمنین
🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊
🎙مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣
👇👇👇👇
@maktabmortezaali
مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)