🌟"کانال مکتب الزینب"🌟
✨کس دیگری به جانشینی پیغمبر انتخاب شده است. چه فرقی میکند این جانشین ابوبکر باشد و یا دیگری؛ به هر حال، علی نبود. همه چیز روشن شد. چرا پیغمبر در بازگشت از حج وداع در غدیر خم که هر دسته از مسلمانان همراه پیغمبر به سویی میرفتند علی را برسر جمع معرفی کرد و از آنها اقرار گرفت که ولایت او و ولایت علی مترادف هماند.
✨چرا در همین سفر، هنوز پیغمبر وارد مدینه نشده، گروهی دوازده نفری در خم راه کوهستانی کمین میکنند تا او را - و شاید علی را - ترور کنند. و این توطئه که پس از واقعه غدیر روی میدهد، با آن رابطه دارد؛ چه، در ایام انتخابات هیچ حادثهای تصادفی نیست و با آن ارتباط دارد و چرا پیغمبر که قبلاً خبر مییابد و دستور میدهد آنها را از سر راه بردارند اسم هیچ کدامشان افشاء نمیشود؛ در حالی که این حادثه کوچکی نیست. به خصوص که تاریخ از شدت علاقه و کنجکاوی اصحاب پیغمبر به وی، بیاهمیتترین حادثهها را در زندگی وی به دقت نقل میکند.
✨چرا پیغمبر، در آخرین جنگش، تبوک که خود با سالخوردگی و اصحاب بزرگ و سالخورده و غیر نظامیاش- که مرد شمشیر نبودند و بیشتر عناصر سیاسی بودند تا مرد جنگی - به این جنگ میرود تا با رومیهای نیرومند خارجی در شمال بجنگند و خطر مرگ را که احتمالش بسیار قوی است استقبال میکند و علی را استثناء میکند و علیرغم میل قلبی علی و طعن یهودیان و منافقان، او را در مدینه نگه میدارد و میگوید: من تو را برای آنچه در مدینه ترک کردهام میگذارم؛ آیا راضی نیستی که منزلت تو نسبت به من، منزلت هارون نسبت به موسی باشد، جز آنکه پس از من پیغمبری نیست؟ در حالی که علی مرد شمشیر و قهرمان نامی جنگهای بزرگ و پرچمدار و فاتح غزوههای مشهور پیغمبر است؟
✨چرا در بیماری مرگ، سپاه به روم میفرستند، آن هم برای یک جنگ انتقامی، نه فوری و دفاعی؟چرا ابوبکر و عمر و دیگر بزرگان و سیاستمداران با نفوذ را هم اعزام میدارد؟ چرا بر چنین سپاهی که در آن، این بزرگان سرباز سادهاند، اسامه جوان هجده ساله را به فرماندهی و امارت سپاه شخصاً نصب میکند و از انتقاد آنها که به علت جوانیش فرماندهیاش را محکوم میکردند به شدت خشمگین میشود و شایستگی را - نه سن و سال را - ملاک ریاست اعلام میکند؟
✨و چرا آن همه در تب بیماری مرگ اصرار دارد و تکرار میکند و حتی دعاها و نفرینها تا سپاه به زودی حرکت کند و آن شیوخ هم حرکت کنند و باز هم علی را در مدینه نگاه میدارد؟
💐 بریده ای از کتاب فاطمه فاطمه است.
💐 نوشته دکتر علی شریعتی
#شناخت_فاطمیه
#حضرت_زهرا
@maktabozeynab
🌟"کانال مکتب الزینب"🌟
♦️فاطمه، فاطمه است♦️
✨کس دیگری به جانشینی پیغمبر انتخاب شده است. چه فرقی میکند این جانشین ابوبکر باشد و یا دیگری؛ به هر حال، علی نبود. همه چیز روشن شد. چرا پیغمبر در بازگشت از حج وداع در غدیر خم که هر دسته از مسلمانان همراه پیغمبر به سویی میرفتند علی را برسر جمع معرفی کرد و از آنها اقرار گرفت که ولایت او و ولایت علی مترادف هماند.
✨چرا در همین سفر، هنوز پیغمبر وارد مدینه نشده، گروهی دوازده نفری در خم راه کوهستانی کمین میکنند تا او را - و شاید علی را - ترور کنند. و این توطئه که پس از واقعه غدیر روی میدهد، با آن رابطه دارد؛ چه، در ایام انتخابات هیچ حادثهای تصادفی نیست و با آن ارتباط دارد
✨و چرا پیغمبر که قبلاً خبر مییابد و دستور میدهد آنها را از سر راه بردارند اسم هیچ کدامشان افشاء نمیشود؛ در حالی که این حادثه کوچکی نیست. به خصوص که تاریخ از شدت علاقه و کنجکاوی اصحاب پیغمبر به وی، بیاهمیتترین حادثهها را در زندگی وی به دقت نقل میکند.
✨چرا پیغمبر، در آخرین جنگش، تبوک که خود با سالخوردگی و اصحاب بزرگ و سالخورده و غیر نظامیاش- که مرد شمشیر نبودند و بیشتر عناصر سیاسی بودند تا مرد جنگی - به این جنگ میرود تا با رومیهای نیرومند خارجی در شمال بجنگند و خطر مرگ را که احتمالش بسیار قوی است استقبال میکند و علی را استثناء میکند و علیرغم میل قلبی علی و طعن یهودیان و منافقان، او را در مدینه نگه میدارد و میگوید: من تو را برای آنچه در مدینه ترک کردهام میگذارم؛
✨ آیا راضی نیستی که منزلت تو نسبت به من، منزلت هارون نسبت به موسی باشد، جز آنکه پس از من پیغمبری نیست؟ در حالی که علی مرد شمشیر و قهرمان نامی جنگهای بزرگ و پرچمدار و فاتح غزوههای مشهور پیغمبر است؟
چرا در بیماری مرگ، سپاه به روم میفرستند، آن هم برای یک جنگ انتقامی، نه فوری و دفاعی؟
✨چرا ابوبکر و عمر و دیگر بزرگان و سیاستمداران با نفوذ را هم اعزام میدارد؟ چرا بر چنین سپاهی که در آن، این بزرگان سرباز سادهاند، اسامه جوان هجده ساله را به فرماندهی و امارت سپاه شخصاً نصب میکند و از انتقاد آنها که به علت جوانیش فرماندهیاش را محکوم میکردند به شدت خشمگین میشود و شایستگی را - نه سن و سال را - ملاک ریاست اعلام میکند؟
✨و چرا آن همه در تب بیماری مرگ اصرار دارد و تکرار میکند و حتی دعاها و نفرینها تا سپاه به زودی حرکت کند و آن شیوخ هم حرکت کنند و باز هم علی را در مدینه نگاه میدارد؟
📚 بریده ای از کتاب فاطمه فاطمه است.
📖 نوشته دکتر علی شریعتی
#شناخت_فاطمیه
#حضرت_زهرا
@maktabozeynab
🌟"کانال مکتب الزینب"🌟
♦️فاطمه، فاطمه است♦️
📖ادامه...👇
✨چرا پیامبر در آخرین لحظات زندگی کاغذ و قلم خواست و گفت: «شما را چیزی بنویسم که هرگز گمراه نشوید»؟ و چرا همینها که امروز بر سر کار آمدند نگذاشتند نوشتهای از او بماند و حتی پیش روی او به هم در افتادند و هیاهو کردند و او را آزردند و حتی اهانت کردند و به زن هایش که از پشت پرده فریاد میزدند آخر پیغمبر میخواهد وصیت کند و قلم و دوات برایش بیاورید، پرخاش کردند و آنها را یاران یوسف خواندند و او به خشم گفت: همین زنها از شما بهترند. و سپس از آنها خواست که تنهایش بگذارند؟
در آخر لحظات زندگی گفت شما را سه وصیت دارم؛ دو تا را گفت و سومی را خاموش ماند؟
✨چرا وقتی بلال گفت: نماز است و او نتوانست از بستر برخیزد، گفت: علی را بگوئید بیاید و ناگهان آن دو نیز با پیغام دخترانشان به سرعت آمدند و پیغمبر هر سه را با هم در مقابل دید و بیآن که چیزی بگوید هر سه را مرخص کرد.
چرا...؟ چرا...؟ و چرا...؟
✨و چرا پیغمبر که در سختترین ایام جنگ و ضعف نیرو و تنهایی و قدرت دشمن، همیشه نیرومند و امیدوار سخن میگفت و مطمئن به آینده، در روزهای آخر عمر که در اوج اقتدار و توفیقش بود این همه هراسان و نگران بود؟
✨چرا شب آغاز بیماری مرگ، نیمه شب تنها، با پیشخدمتش، ابومویهبه به قبرستان رفت و مدتها با گورهای خاموش نجوا کرد و با حسرتی دردناک گفت:
خوش بیاسایید. خوشا به حالتان که حال شما از این قوم بهتر است.
چرا هر چه به مرگ نزدیکتر میشود بیشتر تکرار میکند که:
فتنهها همچون پارههای شب سیاه روی آوردند، سر در دنبال یکدیگر فرا میرسند...
✨آری اکنون همه این چراها را پاسخ میگویند. پارههای آن شب سیاه پشت سر هم میرسند. علی دفن پیغمبر را پایان داده است و اصحاب بزرگ نیز دفن حق او را.
📚بریده ای از کتاب فاطمه فاطمه است.
📖 نوشته دکتر علی شریعتی
#شناخت_فاطمیه
#حضرت_زهرا
@maktabozeynab
🌟"کانال مکتب الزینب"🌟
♦️فاطمه،فاطمه است♦️
ادامه👇
📖✨آنها از سقیفه به مسجد آمدهاند تا خلیفه خطبه ولایت خویش را بر مردم بخواند و... علی از خانه خالی پیغمبر به خانه فاطمه باز میگردد تا بیست و پنج سال سکوت و عزلت دردناک و سیاهش را آغاز کند. و فاطمه است که سنگینی و خشونت این ضربههای بیرحم را پیاپی بر جان ناتوانش باید تحمل کند.
✨برای او، پدرش، تکیهگاهش و محبوبترین عزیزش رفته است؛ علی، برادرش، همسرش، دوستش و تنها خویشاوند آشنا و همدردش، غمگین و شکسته خانهنشین شده است و همچون او تنها مانده است. گویی در همین چند ساعت، یکباره همه با آنها بیگانه شدهاند. مدینه دیگر آنها را نمیشناسد.
✨و اسلام؟ این ایمانی که فاطمه از آغاز طفولیتش با همه خردسالی و ضعف و پریشانی، همگام پدرش، در راه پا گرفتن آن جهاد کرد، همگام نخستین مجاهدان سختیها کشید، فقر و حصار زندان و سختی و شکنجه دید و تمام کودکی و جوانیش را همه وقف جان گرفتن این نهال کرد، با پاهای خرد و شکنندهاش، پیشاپیش مجاهدان نخستین و مهاجران راستین این راه سخت و سنگلاخ را کوفت...
✨و برای دیگران هموار کرد و با همه ایمان و توان و احساسش، تلاش کرد تا پیام پدرش در این جمع پا گیرد و راستی و حقپرستی و آزادی و عدل و تقوی و برابری و پیوند برادری در میان خلق استوار گردد و این امت جوان بیتوان و بیآگاهی - که جرثومه بیماریهای کهنه را در عمق جان خویش پنهان میدارد - در قبضه نیرومند دانش و آگاهی و عدالت و عصمت انسانی، بر راهی رود که رسول امی آن را میبرد و آن چنان کند که او سفارش کرده بود و سنت نهاده بود.
✨اما اکنون برای فاطمه گویی همه چیز سقوط کرده است. همه دیوارها و پایهها و برجها و باروها یی که با آن همه رنج بر آورده شده بود، ناگهان فرو ریخته است.
📚 بریده ای از کتاب فاطمه فاطمه است.
📖 نوشته دکتر علی شریعتی
#شناخت_فاطمیه
#فاطمیه
#حضرت_زهرا
@maktabozeynab
🌟"کانال مکتب الزینب"🌟
♦️فاطمه، فاطمه است♦️
📖 ادامه👇
✨سرنوشت انسان در سقیفه تعیین میشود، بیحضور علی و سلمان و ابوذر و عمار و مقداد و چند تنی چون اینان. اکنون اینها همگی، در خانه فاطمه گرد آمدهاند، غمگین و وحشتناک. چرا اینها به علی وفادار ماندهاند؟
✨آخر اینها نه از اشراف قبیله اوس و خزرجاند - که در مدینه عنوانی و تیره و تباری داشته باشند - و نه از خاندانهای اصیل قریش که اشرافیت خونی و خانوادگی و حیثیت طبقاتیشان آنها را مقام و موقعیتی بخشیده باشد که هوای خلافت رسول نمایند و توده اشرافیت پرست بر آنها «اجماع» کنند و یا آنها را با پیوندهای خانوادگی و تعهدهای طبقاتی و ضرورت خون یا سرمایه، به یکی از این جناحهای سیاسی و گروههای اجتماعی نیرومند بکشاند.
✨اینها کسانیاند که یا غریباند، همچون سلمان فارسی که ایرانی است و ابوذر که از صحرا آمده است و عمار که مادرش کنیزی سیاه و آفریقایی است و پدرش یمنی و بدوی و یا افرادی بیتشخص و تمکن طبقاتی و مالی، مردمی ساده و محروم و بیپناه و میثم خرما فروش است.
✨اینها در چشم پیغمبر عزیز و محبوب بودند، اما اکنون که او رفته است به خواری و بیپناهی همیشگیشان باز گشتهاند. ارزشها دوباره عوض شده است.
✨اینها اکنون جز علی پناهی ندارند. علی خود در مدینه، در نظام ارزشهای کهنهای که امروز باز نو شدهاند، این چنین است. جوانی است سی و چند ساله (در برابر شیوخ)، تهیدست، بیدسته، و دستهبندی سیاسی و قبیلهای؛ ارزشهایش تقوا، دانش، دلاوری، استواری در راه، اندیشه بلند، آگاهی و قدرت بینظیر سخن و شمشیر؛ و تمام اندوختهاش خطرهایی که در وفاداری به پیامبر استقبال کرده و شمشیرهایی که در جهادها زده است و خونهای بسیاری که از دشمنان کینهتوز دیروز - که دوستان تسلیم شده امروز شدهاند - به فرمان پیغمبر ریخته است.
✨آن ارزشها خودآگاه و ناخودآگاه حسد دوستان را برانگیخته است و این فداکاریها و دلاوریها کینه دشمنان را آشتیناپذیر ساخته است و هر دو را در حمله به علی و محکومیت او، تهمت و تحقیر او و بالاخره محروم ساختن و تنها گذاشتنش، همدست و همداستان کرده است.
📚 بریده ای از کتاب فاطمه فاطمه است.
📖 نوشته دکتر علی شریعتی
#شناخت_فاطمیه
#فاطمیه
#حضرت_زهرا
@maktabozeynab