eitaa logo
مکتب ذاکران فاطمی اراک
352 دنبال‌کننده
7هزار عکس
886 ویدیو
54 فایل
جلسات هفتگی مکتب ذاکران فاطمی، یکشنبه ها شماره کارت مکتب ذاکران فاطمی ،جهت کمک های ماهیانه دوستان به شرح ذیل است👇👇👇 5029081061650046 ارتباط با ادمین کانال و مدیرجلسات هفتگی @Maktabzakeran_admin @zakeranfatemi_admin @sjrafie
مشاهده در ایتا
دانلود
ﻋﻠﯽ از ﭘﺎ اﻓﺘﺎد ﺧﺒﺮ زﺧﻢ ﺳﺮش ورد زﺑﺎن‌ﻫﺎ اﻓﺘﺎد آﺳﻤﺎن‌ﻫﺎ ﻟﺮزﯾﺪ ﻧﺎﮔﻬﺎن وﻟﻮﻟﻪ در ﻋﺮش ﻣﻌﻠﯽ اﻓﺘﺎد روﺿﻪ‌ای ﺑﺮﭘﺎ ﺷﺪ مصطفی در وسط ﺻﺤﻦ ﻣﺼﻠﯽ اﻓﺘﺎد ﺗﺎ زﻣﯿﻦ ﺧﻮرد ﻋﻠﯽ ﮐﻨﺞ ﻣﺤﺮاب دﮔﺮ ﺣﻀﺮت زﻫﺮا اﻓﺘﺎد ﯾﺎدی از فاطمه ﮐﺮد غرق خون ﺑﺮ روی ﺳﺠﺎده ﺳﺮش ﺗﺎ اﻓﺘﺎد ﺑﻪ در ﺧﺎﻧﻪ رﺳﯿﺪ ﭘﯿﺶ ﭼﺸﻤﺎنِ ﺗﺮ زﯾﻨﺐ ﮐﺒﺮی اﻓﺘﺎد ﺑﺎز ﻫﻢ زﺧﻢ زﺑﺎن ﺑﺎر دﯾﮕﺮ ﺷﺮری در دل آﻗﺎ اﻓﺘﺎد ﻫﻤﮕﯽ دﻟﮕﯿﺮﻧﺪ ﻣﺤﻨﯽ در دل ﻣﺮﻏﺎﺑﯽ درﯾﺎ اﻓﺘﺎد ﺑﺴﺘﺮی ﭘﻬﻦ ﮐﻪ ﺷﺪ ﯾﺎد ﺑﺎغ ﮔﻞ انسیه‌ی حورا اﻓﺘﺎد ﻧﻪ ﻓﻘﻂ در ﮐﻮﻓﻪ ﮐﺮﺑﻼ ﻫﻢ ﻋﻠﯽ دﯾﮕﺮی از ﭘﺎ اﻓﺘﺎد :: إﺑﻦ ﻣﻠﺠﻢ آﻣﺪ ﺣﯿﺪری در دل دشمن تک و تنها اﻓﺘﺎد ﺑﺎز ﻫﻢ ﺿﺮب ﻋﻤﻮد ارﺑﺎً ارﺑﺎ ﭘﺴﺮی در دل ﺻﺤﺮا اﻓﺘﺎد ﺑﺎز ﻫﻢ ﻓﺮق دو ﻧﯿﻢ از سر زﯾﻦ ﺑﻪ زﻣﯿﻦ، اﮐﺒﺮ ﻟﯿﻼ اﻓﺘﺎد پدر از راه رسید ﺗﺎ ﺑﻪ زاﻧﻮ ﺑﮕﺬارد ﺳﺮش اﻣﺎ افتاد ساعتی بعد از آن سر طفلی به روی شانه‌ی بابا افتاد روضه در لفافه‌ست سیب سرخی بغل حضرت مولا افتاد ﻋﺎﺷﻘﯽ دردﺳﺮ اﺳﺖ ﻫﺮ ﮐﻪ ﻫﻢ ﻧﺎم ﻋﻠﯽ ﺷﺪ، ﺑﻪ ﺧﻄﺮﻫﺎ اﻓﺘﺎد ✍ ‌🔰مکتب ذاکران فاطمی اراک 🆔 @maktabzakeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به مسجد می‌رود معنا کند روح عبادت را به مسجد می‌برد با خود علی امشب شهادت را مگر این‌بار در بستر بخوابد ساعتی آرام که سوزانده‌ست عمری در فراقش خواب راحت را برای کشتنش از بدر تا محراب، راه افتاد ندیدم هیچ‌جا از تیغ، تا این حد سماجت را چنان آغوش واکرده‌ست رفتن را که تا امروز میان مرگ با انسان ندیدم این قرابت را سحر، در کمتر از یک لحظه ارکانِ هُدی لرزید مگر گویاتر از این بود تفسیر قیامت را؟ رها شد نغمه‌ی «فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَه» در عالم علی می‌خواست دریابیم معنای سعادت را ✍ ‌🔰مکتب ذاکران فاطمی اراک 🆔 @maktabzakeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
می روی با فرق خونین پیش بازوی کبود شهر بی زهرا که مولا! قابل ماندن نبود با وضو آمد به قصد لیلة الفرقت، علی! ابن ملجم در شب احیاء چه قرآنی گشود! دور محرابت نمی‌بیند ملائک را مگر؟ با چه رویی دارد این شمشیر می‌آید فرود کینه‌ای از ذوالفقارت داشت گویی در دلش تا چنین فرق تو را وا کرد شمشیرِ حسود رسم شد شق القمر کردن میان کوفیان از همین شمشیر درس آموخت عاشورا، عمود در وداعت با حسین اشک تو جاری می‌شود دیده‌ای گویا از اینجا خیمه‌ها را بین دود بین فرزندانی اما این حسینت را غریب می‌کشندش با لبان تشنه در بین دو رود با یتیمان آمدم پشت سرای زینبت شیر آوردم پدر جان! دیر آوردم، چه سود؟ ✍ ‌🔰مکتب ذاکران فاطمی اراک 🆔 @maktabzakeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سهل‌تر، ساده‌تر از قافیه‌ای باختی‌اش ننگ بادا به تو ای دهر! که نشناختی‌اش چه برایش به جز اندوه و ملال آوردی جان او را به لبش شصت و سه سال آوردی باغ می‌ساخت و در سایه‌ی آن باغ نبود یک نفس قافله‌اش در پی اطراق نبود درد باید که بفهمیم چه گفته‌ست علی که شبی با شکم سیر نخفته‌ست علی از سر سفره‌ی اسلام چه برداشت امیر؟! نان دندان شکنی را که نمی‌خورد فقیر! آه از آن‌ شبِ آخر که علی غمگین بود سفره‌ی دخترش از شیر و نمک رنگین بود شب آخر که فلک، باد، زمین، دریا، ماه می‌شنیدند فقط از علی اِنّا لله... باد برخاست و از دوش عبایش افتاد مهربان شد در و دیوار! به پایش افتاد مرو از خانه، به فریاد جهان گوش مکن فقط امشب، فقط امشب به اذان گوش مکن شب آخر، شب آخر، شب بی خوابی‌ها سینه‌زن در پی او دسته‌ی مرغابی‌ها از قدم‌های علی، ارض و سما جا می‌ماند قدم از شوق چنان زد که عصا جا می‌ماند با توأم ای شب شیون شده! بیهوده مکوش او سراپا همه رفتن شده، بیهوده مکوش بی شک این لحظه کم از لحظه‌ی پیکارش نیست دست و پاگیر مشو، کوه جلودارش نیست زودتر می‌رسد از واقعه حتی مولا تا که بیدار کند قاتل خود را مولا تا به کی، ای شب تاریک زمین در خوابی؟! صبح برخاسته، بیدار شو ای اعرابی! عرش محراب شد از فُزت و ربّ الکعبه کعبه بی تاب شد از فُزتُ و ربّ الکعبه آه از مردم بی درد، امان از دنیا نعمتِ داشتنت را بستان از دنیا می‌رود قصه‌ی ما سوی سرانجام آرام دفتر قصه ورق می‌خورَد آرام آرام ✍ ‌🔰مکتب ذاکران فاطمی اراک 🆔 @maktabzakeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اذان شیر حق در کوفه با خود یک خبر دارد که مولا با دلی خون، در جهان عزم سفر دارد دو دستش بر دو گوش است و دو چشمش بر سما آری به هر الله اکبر در گلو بغضی دگر دارد چه با تعجیل آید سوی محراب دعا امشب یقین دارم که از صبح وصال خود خبر دارد نه تنها او دلش گردیده تنگ همسرش زهرا که زهرا هم دو چشمش در ره و بر او نظر دارد گرفته دست خود را بر محاسن، ذکر می‌گوید تو گویی انتظار صبح در وقت سحر دارد عدو برخاسته از خواب و مولا رفته در سجده لبی خندان، دلی آرام در موج خطر دارد ندای "قَد قُتل" را بشنوید ای مردم کوفه! عدالت شد یتیم و گریه از داغ پدر دارد است، هر کس روی سر بگرفته قرآن را علی از فرقِ از هم وا شده، قرآن به سر دارد رفیق نخل‌های کوفه را کشتند در مسجد که هر نخلی به جای میوه از داغی ثمر دارد به «میثم» سوز دل دادند از داغ علی امشب که سوز شعر او بر سنگ خارا هم اثر دارد ✍ ‌🔰مکتب ذاکران فاطمی اراک 🆔 @maktabzakeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امشب چه سینه‌سوز است، بانگ اذان مولا خیزد صدای تکبیر، از عمق جان مولا از لحظه‌های افطار، در شوق وصل دلدار بر چهره می‌درخشید، اشک روان مولا مولا گشوده آغوش، بهر وصال جانان قاتل به مسجد آید، بَر قَصد جان مولا زهرا کنار محراب، با ذکرِ وا علیّا یا فاطمه‌ست امشب، ورد زبان مولا زخم سرعلی را، دیدند اهل مسجد دردا که نیست پیدا، زخم نهان مولا ای نخل‌ها! بگریید؛ ای چاه‌ها! بنالید دیگر علی ندارید، ای دوستان مولا! حق علی ادا شد، فرق علی دو تا شد سرهایتان سلامت، ای خاندان مولا ای دوستان! بیایید، با من به شهر کوفه تا سر نهیم امشب، بر آستان مولا ریزید ای یتیمان! در سفره‌های خالی خونِ جگر به جایِ، خرما و نان مولا «میثم!» دگر امیدی، در ماندن علی نیست از دست رفته دیگر، تاب و توان مولا ✍ ‌🔰مکتب ذاکران فاطمی اراک 🆔 @maktabzakeran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا