- ملجا قلبے .
-
بیرون از مسجد حسین و عباس از کوچههای خلوت راهی منزل امام حسن شدند ، عباس مثل همیشه با کمی فاصله عقب تر از حسین قدم برمیداشت .
حسین دست عباس را گرفت با مهرمحبت پنجه قدرتمند عباس را فشار داد گفت :
معلم خوبی هستی برادر ، پس از نماز حواسم بود که چگونه آهنگین دلنشین شاگردانت را مسحور کلام خود کرده بودی .
عباس لبخند زد و سر پایین انداخت
حسین آه کشید و گفت
وقتی صحبت میکنی انگار پدرم امیرالمومنین است که در حال سخن است .
تو در خُلق و خوو رفتار و سخن شبیهترین شخص ب پدرمان هستی : )
عباس گفت :
من خاک پای آن بزرگوار هم نمیشوم همگان تصدیق میکنند ، این شما و مولایم حسن مجتبی هستید که هم به رسول الله شباهت دارید و هم به پدرمان علی مرتضی ..
- و توهم عزیز ِ پدرمان بودی عباس ( :❤️🩹
17.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از تو دست بکشم؟ ابدا ابدا ،
عاشق ِتو میشن ، عشق و عاشقی بلدا . .
- ملجا قلبے .
-
چهاردهم خرداد است انگار. سیزدهم دیماه بغداد؛ سیام اردیبهشت ورزقان گویی. عصر خسته بعد از عاشورای هرسال. شامگاه مبهوت بیست و یک رمضان انگار. ما هنوز بین سیاههٔ جمعیت دفن کنندگان امامایم. هنوز اطراف فرودگاه بغداد. ما هنوز در کوهپایههای مهآلود ورزقان به جست و جوییم. غم در نسل ما امتداد دارد. ما به دیدن صحنههای مهیب تابفرسا بزرگ شدیم. حالا چند روزی است که آرامآرام چشمهامان را آماده دیدن این کشندهترین پرده بیروت کردهایم. پرده تابوت زرد تو بر شانههای سیاه جماعت. که بهت نکند. نمیرد. و آنچه میبیند را باور کند. جانها باز به لب رسیده. پس چرا نمیآیی سید؟ چرا رخ نمایان نمیکنی عزیز قلبهای ما؟ بیا و دست به قلبهای محزون عاشقان بکش. حاجآقا هارداسان؟
#مهدی_مولایی .
هدایت شده از - ژیپسوفیلا '
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چقدر دیر به خود آمدیم وقت وداع
چقدر زود به نادیدنت دچار شدیم ..