ملکـــــــღــــه
#یاشاییش 188 از ماشین پیاده شدمو رفتم سمت مغازه و برای هر دومون معجون سفارش دادم نگاهی به پروانه
#یاشاییش
189
اما مگه میشد انگار تو تموم وجودم رسوخ کرده بود دوباری صورتم رو آب زدم با اون وضع دستم نمیتونستم دوش بگیرم تا حالم جا بیاد و از خیالش بیام بیرون با خودم گفتم:مگه من الان حالم جا نیست نمیتونستم به خودم دروغ بگم تو بهترین حال بودم اما فقط مرتب حس میکردم حسم اشتباه هر سمتی میرفتم صورتش جلوی چشمم بود فکر لبخنداش لبخند میاورد روی لبم شاید تو دوساعت صد بار گوشیمو چک کرده بودم، گرسنه بودم رفتم سر یخچال یه دونه تخم مرغ و یه کم پنیر داشتم و نصف نون یادم رفته بود خرید کنم با خودم گفتم:امشب با همین میسازم؛ فقط اینقدر که میخوام قرصامو بخورم معده ام اذیت نشه
از زبان مسعود....
برگشتم خونه خوشحال بودم که شماره اشو بهم داد این یعنی پروانه هم میخواد که در رابطه باشیم اما نمیدونستم این اعتماد از اون معاشرت اجتماعی میاد یا حس دیگه ای پشتش هست دوش گرفتم و نشستم جلوی تلوزیون تا فیلم ببینم اما فکر چشماش مگه میذاشت گوشیمو برداشتمو رفتم روی شماره اش اولش به فکرم رسید به ی بهونه ای زنگ بزنم بعدش گفتم، نه بهتره پیام بدم اما ترسیدم باعث بشه پروانه کلا ازم ببره یاد سام افتادم چطور میخواستم بگم دلباخته ی دختری شدم که بارها ازش بد گفته بودم، اصلا این هیچ امیر سام حتما وقتی میفهمید فکر میکرد من عمدا بهش گفتم، پروانه رو فراموش کنه، و حتما ازم میرنجید بعدش با خودم گفتم: خب پروانه که به سام جواب رد داده بود پس قضیه تموم شده بوده،،،
اونقدر تو ذهنم فکرای مختلف اومد و رفت که فیلم تموم شد و وقتی به خودم اومدم دیدم تیراژ پایانی داره میره،
دوباره به صفحه ی گوشی نگاه کردم با خودم گفتم:صبر کن بذار یه کم بگذره پروانه از اون دختراست که اگه حس کنه رفتارت از حالت عادی خارج شده میشوردت میذاردت کنار، بلند شدمو رفتم تو آشپزخونه مادرم برادرم دو_سه مدل غذا درست کرده بود و خواسته بود غذای بیرون نخورم ظرف غذا رو از یخچال در آوردمو گذاشتم تو ماکروفر با خودم گفتم:یعنی پروانه شام داره؟ لبخندی رو لبم نشست و زیر لب گفتم:آقا مسعود از دست رفتیا قبلا این چیزا برات مهم نبود یادت چقدر به دخترا کم محلی کردی یادت چه آتیشایی که نسوزوندی حالا چی شده تو فکر سیر و گشنه بودن کسی افتادی!!زیر لب گفتم:کسی چیه اسمش پروانه است بی لیاقت،
گوشی رو برداشتم تا بهش پیام بدم بگم شام خورده،،، بعدش گفتم:واقعا که مسعود اونم حتما میگه نخورده نمیشناسیش این دختر پر از عزت نفس
نفهمیدم چی شد حاضر شدم و قابلمه ی غذا رو برداشتمو رفتم سمت مزون دیگه اصلا به درست و غلطی کارم فکر نمیکردم....
🌼🌼🌼🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 برای صحبت موثر و بهتر با همسرم چه نکاتی را باید رعایت کنم؟
#همسرداری
┅─═ঊঈ 🍃🌹🍃ঊঈ═─┅◍⃟
بزن رو لینک گلی جانم تا در کنار هم باشیم
♥️https://eitaa.com/joinchat/637730937Cf42c0f7787
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتایی که دنیای حرفی و قفسه سینت از حجم کلمات و غم درد گرفتن بگو
« یٰا مَن یَعْلَمُ ضَمیرَ الصّامِتین »
ای کسانی که از حال دل من ساکت خبر داری!
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نه عزیزمن، خرسهای قرمز بزرگ و جعبه شکلاتهای خارجیات نوید عشق نمیدهند!
اساس عشق سادگی ست…
عشق تمام آن سالهاییست که شانه به شانه زمینهای زندگی را باهم آباد میکنی…
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
❣ تلاوت یک صفحه از قرآن کریم هر شب قبل از خواب.
📍 صفحه ١٢ از ۶٠۴
🔍 جستجو: #تلاوتشبانه
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
Page012.mp3
995.7K
فایل صوتی تلاوت صفحه ١٢ قرآن کریم.
🎤 قاری: استاد پرهیزگار
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
دلانهی زیبای #ارباب_من
گلبهار میگه
بابام از ترس ارباب منو لای کاه و علف ها قایم کرد و ده پایین دشت برد تا خونه ی عمه ام پنهون بشم اما....
🍃🍃🌼🍃