eitaa logo
ملکـــــــღــــه
14.4هزار دنبال‌کننده
16.3هزار عکس
4.3هزار ویدیو
7 فایل
انَّ مَعَ العُسرِیُسرا💚 اینجا دورهمی خانوماس🥰 تجربیات خاطرات و درددلاتون و سوالاتتون رو به آیدی زیر بفرستید @Yass_malake لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88 رزوتبلیغات https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام.نماز روزه هاتون قبول حق والتماس دعای زیاد. دیدم دوستان از تشییع جنازه جوجه رنگیاشون گفتن؛منم یادیه خاطره از بچگی شوهرم افتادم.4؛5ساله بودن وزمان جنگ وشهادت وهرروز تشییع جنازه ی یه شهید عزیز.وبچه هاهم یه جورایی تواین حال وهوا بودن.یه روز ظهر یه گنجشک رو پیدا میکنن ودسته جمعی میخوان که به قول خودشون تشییع جنازه کنن.جمعیت زیادی از بچه ها جنازه ی گنجشکو میذارن رویه تخته و(لا اله الا الله)گویان به سمت مزار محله حرکت میکنن.تومسیر یه استخر آبی بوده که بچه ها از کنارش رد میشن واینقدر سیل جمعیت زیاد بوده وبچه ها تو.حال وهوای خودشون بودن که متوجه نمیشن ویکی از بچه ها میفته تو استخر آب.جمعیت تشییع کننده هم متوجه نشدن وبه مسیرشون ادامه دادن.تا اینکه یه نفر اتفاقی از کنار استخر رد میشده؛ واحساس میکنه یه تیکه لباس تو آب داره بالا وپایین میره.اول اعتنایی نمیکنه ولی بعد متوجه میشه که لباس نیست وبچس.وسریع میپره تو آب وخداروشکر بچه رو نجات میده.وبعدش بچه هارو دعوا میکنه وبایه چوب دنبالشون میفته وتارومارشون میکنه.تشییع جنازشونم نصفه نیمه موند.دوباره فرداش بچه ها جمع شدنو ادامه ی مراسم تشییع جنازه😊😊.خداروشکر بخیر گذشته بود.و شب هم به جای شام عزاداری؛شام جشن ولیمه ی سلامتی داشتن 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
ملکـــــــღــــه
آن روز تا نزديک غروب شيون کردم و به خاکی که باور نداشتم پدرم را در دلش پنهان کرده باشد، چنگ انداختم
نرگس يکدفعه آدمی ديگر شد، با چشم هايی از حدقه درآمده و لحنی که تا حالا نه از او ديده بودم ونه باورم می شد که اصلا داشته باشد، به طرفم پرخاش می کرد و من ناباورانه نگاهش ميکردم. حرف هايش را جويده جويده می زد و به .زور سعی می کرد، صدايش را پايين نگهدارد بدبختی؟! تواصلا می دونی يعنی چی؟! يک عمر راحت و آسوده زندگی کردی، هر چه خواستی حاضر و آماده بوده، هر کاری دلت خواسته کردی، نگذاشتن آب توی دلت تکون بخوره مبادا در يمانی از چشم هايت بريزه!!! تا بوده که خونواده ات برات غش و ضعف کردن و بعد هم شوهرت، که اونم آخر سر به قول خودت، بازم از خريت تو گذاشت رفت. وقتی هم رفت، اونجوری رفت که مبادا کسی به خانم طعنه بزند. کی تا حالا به تو از گل نازک تر گفته؟!تا حالا کی طعم بدبختی رو چشيدی؟ کی گفته، بدبخت ها دست و پاشونو رو به قبله درازمی کنن تا بميرن؟! بی چاره، تو چه می دونی بدبختی ... يعنی چی؟ اگه می دونستی، هر دفعه يا يک تلنگر، اين طوری مثل جنازه رو به قبله نمی خوابيدی من متعجب و حيران فقط توانستم بگويم – نرگس؟! – باورم نمی شد، نرگس اين طوری، با اين لحن نيشدار و تلخ حریف ... بزند. برای همين فکرم درست کار نمی کرد تا کلمات را رديف کنم.بريده بريده گفتم: تو که نمی دونی :دوباره حرفم را بريد من می دونم،خوب هم می دونم. چون خودم کشيدم و اونچه رو هم نکشيدم اندازه موهای سرم دوست و رفيق دارم که شرح بدبختی هاشون رو شنيدم، ولی تو چی؟! الان سه ساله منو می شناسی،اصلا به ذهنت خطور کرده از زندگی من سوال کنی؟! وقتی اين قدر توی خودت غرقی،معلومه يک باد که به سرت بخوره فکر می کنی دنيا رو طوفان کن فيکون کرده! ...اگه تو هم يکدفعه گريه اش گرفت، رويش را برگرداند، دستش را جلوی صورتش گرفت و گريه کرد. گريه ای آن قدرسوزناک و .مظلوم که دل آدم را ريش می کرد آن شب نرگس پيش من ماند و من ناباور و گيج با يک داستان زندگی ديگر، داستان يکی از عزيزترين کسانم آشنا شدم. .پرده ای ديگر از جلوی چشم هايم کنار رفت و ما بيش از پيش به هم نزديک شديم :برايم تعريف کرد که پدر و مادرش دختر عمو – پسر عمو بوده اند و پدرهايشان از خان های سرشناس دزفول که از بچگی ناف بچه هايشان را به نام هم بريده بودند. با اين که پدرش، صابر، دوازده سال بزرگتر بوده، ولی وقتی اولين دختر و تنها دختر خانواده عمويش، يعنی مادر نرگس به دنيا ميآيد، دو تا برادر با هم توافق می کنند که آن دختر، که اسمش را اختر گذاشته بودند،همسر صابر شود. بالاخره سال ها می گذرد، ولی وقتی اختر خانم تازه دوازده سالش بوده، پدر نرگس عاشق دختر ادامه دارد.... 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام قشنگم در رابطه ب اون دوست ۱۹ ساله ک صورتش میزنه میخاستم چندتا مطلب بگم اول از همه استفاده از روتین پوستیه یعنی چی از ارایش داشت با میسلار واتر پاک کن بعدش شوینده پوست و بعد تونر و بعد هم مرطوب کننده دوما اینکه حتماااااا از ضد افتاب استفاده کنه حتی تو خونه و سوما از ماسک گیاهی استفاده کنه من تو کانالتون خوندم ی عزیزی گفته بودن ابلیمو واییی اصلا فاجعس شاید یک مدت خوب باشه ولی اصلا مناسب پوست صورت نیست و پوست صورت داغون میکنه و نهایت باید ازمایش هورمونی و کلی بده تا ببینه مشکل از چیه چون اگه داخلی مشکل داشته باشن مث این میمونه روی ی چیزیو درست کنی اما زیرش خراب باشه و اینکه یک روتین پوست چرب مینویسم اگر دوست داشت استفاده کنند میسلار شون شوینده درمالیف,سینره,یونی تونر سیبر الارو خیلی عالیه یا تونر سیگل و مرطوب کننده مثل درمالیفت یا فیس دوکس❤️❤️ دوستون دارم امیدوارم جواب بده منتظر پیام های بعدی من درباره پوست باشید😍❤️💋 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 🌸خدایا ✨در این شب زیبای بهاری 🌸خانواده، دوستان ✨و عزیزانم را عاشقـانه 🌸به تو می سپـارم ✨پناهشان باش 🌸ڪه آغوشی امن تر ✨از تو سراغ ندارم شبتون بخير و شادى ✨🌸 ‌‌‌‌‎     🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
❤️🍃🍂 داستان آرامش.... ❤️🍃🍂
ملکـــــــღــــه
سینی رو بین دستام گرفتم و کشیدم. خالد و عدنان نزدیک شدن اما من فریاد کشان سینی و محتویاتش رو روی زمی
و اسم رضا شرقی برای خشم عرب ها کافی بود. رضا یکی از کسانی بود که سه سال پیش باعث سقوط عمده سهام اون ها و کشته شدن شیخ ابواحد رییس قبایل عرب هنگام فرار از مرز ایران بود. رضا و جمعی از دوستاش,فساد مالی اون ها رو آشکار کرده و بعد هم باعث رسوایی شدن. ابواحد بخاطر ترسش فرار کرد و در مرز کشته شد. من اونجا با رضا آشنا شدم...رضایی که بی باکانه و شجاعانه یکی از عاملین اصلی همایون رو زمین زده بود. اعراب خشمگین و در پی انتقامی از رضا بودن..این چیزی بود که ارحام جانشین ابواحد گفته بود. کشتن رضا صرف نظر کرده و حکم ممنوعیت قتل ارسال کرده متوجه شدم کار اون نیست. همایون به سران قبایل گفته بود که دختر رضا شرقی چون فکر میکرده مرگ خانوادش کار ارحامه خودش رو به جگوار نزدیک کرده و جزوی زیر مجموعه من شده. همایون با یک سری مدارک جعلی از دختر رضا اون ها رو به اطمینان رسونده بود که مرگ ارحام کار داریوس و آرامشه. اعراب رو بر علیه من شوریده بود. هفت حیوون که اشراف عرب, عدنان. خالد و همایون هم جزوی از اون ها بودن سوگند میخورن دختر رضا رو پیدا کرده و تک ب تک و گروهی بهش.....کرده و بعد جسد تیکه پاره اش رو بسوزونن, طبق یک قانون مافیا ؛ خون در برابر خون. این سندی بود که ما همگی امضا کرده بودیم. سه نفودذی در بین افراد من وجود داشته که تموم امور مربوط به آرامش رو گزارش میدادن. سه قاتلی که به دستور همایون منتظر بودن در اولین فرصت اون دختر رو بدزدن. عدنان با من تماس گرفت و همه چیز رو تعریف کرد. گفت اشراف شوریده و منتظر فرصتی برای انتقام عدنان گفت همایون از خالد خواسته تا پیش من بیاد و بگه آرامش رو در قبال خون ارحام ببخشم. مسلما من میتونستم مخالفت کنم اما ماجرا وقتی حیاتی شد که عدنان گفت با این کار یک تیر و دو نشون میزنیم. اگه من مخالفت کرده و دختر رضا رو نمیدادم؛یک. قانون مافیا نقض میشد. همایون گفته بود سه نفودذی در بین ما داره و در صورت مخالفت چند روز بعد آرامش رو با استفاده از نفوذی هاش میدزده. و سوم رابطه تجاری من و اعراب بهم میریخت. از عدنان پرسیدم میدونه نفوذی بین ما کیه اما گفت اطلاعی نداره. همایون حرفی نزده. گیر کرده بودم. نمیتونستم دست روی دست بذارم و فردا روزی شاهد کشته شدن و یا غیب شدن اون دختر باشم. باید نفودذی رو پیدا میکردم. امکان نداشت اون رو بهشون تحویل بدم اما باید پیداش میکردم. به عدنان گفتم دقیقا در قبال این کار ها چی میخواد و اون جواب خوبی داد. کشتن خالد و جانشینیش. چند سالش پیش خواهر عدنان توسط خالد مورد ت ج اوز قرار گرفته و بعد خودکشی کرده اما هیچکس نتونسته ثابت کنه ت ج اوز کار خالد بوده. من قدرت این رو داشتم از عدنان پشتیبانی کرده و به قدرت برسونمش. من نفوذی ها رو میخواستم و عدنان به دست گرفتن قدرت رو. نقشه کشیدیم وقتی خالد به عمارت اومد درخواستش رو مطرح کرد. بخشیدن دختر رضا و بسته شدن پرونده..اون ها جوری رفتار کردن که از من شاکی نیستن بلکه خواهان دختر رضا بودن... اگه قبول نمیکردم اول اون دختر رو توی خطر می انداختم و بعد هم باید بازار عرب رو به همایون میدادم و نکته مهم تر اينکه همایون متوجه رابطه منو رضا میشد و میفهمید مدارکی که گمشده و دست رضا بوده الان در دست منه. اگه برای ندادن دختر رضا پا فشاری میکردم همه چیز بر باد میرفت. همایون بازار رو به دستش میگرفت و تموم سعیش رو می کرد متوجه ارتباط منو رضا بشه و این هیچ وقت نباید اتفاق می افتاد. من باید قبول می کردم. برای اینکه بتونی بپری،اول باید چند قدم دورخیز کنی. من دور خیز کردم. وقتی خالد گفت دختر رضا رو می خواد خون در برابر خون قبول کردم. عدنان بهم خبر داد بعد از رفتن از عمارت.خالد با همایون تماس گرفته و همایون گفته که وقتی دختر رضا رو گرفت.تماس رو برقرار کنه و نفوذی همایون خودش رو به اون ها می رسونه. وقتی مهمونی تموم شد.خالد با شنودی که توی ساعتش کار گذاشته بود وارد اتاقم شد. این چیزی بود که عدنان گفته بود. همایون می خواست کاملا متوجه ربط من به این دختر بشه و خودش همه چیز رو بشنوه. لحظه ای دست از پا خطا می کردم همایون متوجه همه چیز میشد وقتی صدای جیغ و ناله های اون دختر بلند شد من مثل یک جونور داشتم دریده می شدم اما باید کوتاه می اومدم. و بالاخره وقتی عدنان وارد اتاق شد و اعلام کرد همه چیز آماده است و صدای جیغ و فریاد ناراضی اون دختر بلند شد طبق نقشه عدنان همون لحظه شنود از کار افتاد و همایون به اطمینان رسید که من ربطی به دختر رضا ندارم. از طرفی داریوس به عربستان رفت.تموم هفت نفری رو که علیه من برخواسته بودن رو با نقشه ما و عدنان شبانه حمله کرده و همشون رو گیر انداخته بود. خالد که بیهوش شد.عدنان با نقشه به همراه پارسا و کیان از عمارت خارج شدن و وفتی نفودذی همایون به استقبالش اومد به وسیله بچه ها دستگیر شدن. ادامه دارد .. 🍃🍃🍃🌼🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 |ارسال کن برای دوستانت🤚🥰| 🍃🌸تقدیم با بهترین آرزوها 🎀آخرهفته تون پر از مهر خدایی 🌸غم هاتون کوتاه 🎀عمرتون بلند و باعزت 🌸آرزوهاتون دست يافتنی 🎀لبتون خندون 🌸و دلتون شاد 🎀دست مهربون خدا 🌸همیشه به همراهتون 🎀آخر هفته خوبی داشته باشید 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
9.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔅 إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِينَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا وَرَأَوُا الْعَذَابَ وَتَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبَابُ ﴿۱۶۶﴾ 🔸 هنگامی که بیزاری جویند رؤسا و پیشوایان (باطل) از پیروان خود و عذاب خدا را مشاهده کنند و هر گونه وسیله و اسباب از آنها قطع شود (و روابط باطل به جا نماند). 🔅 وَقَالَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنَا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَمَا تَبَرَّءُوا مِنَّا ۗ كَذَٰلِكَ يُرِيهِمُ اللَّهُ أَعْمَالَهُمْ حَسَرَاتٍ عَلَيْهِمْ ۖ وَمَا هُمْ بِخَارِجِينَ مِنَ النَّارِ ﴿۱۶۷﴾ 🔸 و آن پیروان گویند: کاش دیگر بار به دنیا باز می‌گشتیم و از (اطاعت) اینان بیزاری می‌جستیم چنان که اینها (گرهی از کار ما نگشودند و) از ما بیزاری جستند! این گونه خدا، کردار (زشت جاهلانه) آنها را مایه حسرت و پشیمانی آنان کند و آنها از عذاب آتش جهنّم بیرون شدنی نباشند. 🔅 يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلَالًا طَيِّبًا وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ ۚ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ ﴿۱۶۸﴾ 🔸 ای مردم، از آنچه در زمین است حلال و پاکیزه را تناول کنید و پیروی نکنید و ساوس شیطان را، محققا شیطان از برای شما دشمنی آشکار است. 🔅 إِنَّمَا يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاءِ وَأَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴿۱۶۹﴾ 🔸 این دشمن است که به شما دستور زشتی و بدکاری می‌دهد و بر آن می‌گمارد که سخنانی از روی جهل و نادانی به خدا نسبت دهید. 💭 سوره: بقره 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
هر یک صفحه از 🌱💚💚💚 @Malakeonline
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام یاس جان، اگر امکانش هست این اپلیکیشن عالی رو بذارید داخل گروه تا خانومایی که غذا بلد نیستن از این برنامه استفاده کنن، مخصوصا خانومی که گفتن اصلا 15 سال دارن و هیچی نمیدونن، این برنامه یکی از کامل ترین برنامه هایی هست که دیدم، همه چی داره.خیلی ازت ممنونم❤️💐😊 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88