eitaa logo
ملکـــــــღــــه
14.4هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
4.3هزار ویدیو
7 فایل
انَّ مَعَ العُسرِیُسرا💚 اینجا دورهمی خانوماس🥰 تجربیات خاطرات و درددلاتون و سوالاتتون رو به آیدی زیر بفرستید @Yass_malake لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88 رزوتبلیغات https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 ✅سلام یاس جونم منم تجربه تلخ دارم خواستم برای خانوما بگم شب و روز فک این بودم به روز باشم و خودمو مثل دیگران کنم بقول خانوما همه شبیه هم شدن؛ لنز و دماغ و پروتز و ...... منو همسرم باهم خوشبخت بودیم ولی غرورم باعث بدبختیم شد😔 فقط به فکر خوشگل کردن خودم بودم همسرم تحمل میکرد و هزینه براش مهم نبود اول ابروهام بعد دماغم بعد ناخن کاشتم بعد مژه بعد گونه خودمو خوشگل میکردم برای کی....همسرم یک روز گفت خستم کردی من تو را اونجوری انتخاب کردم نه مثله الانت فقط جلو آینه ای فقط آرایشگاه و آرایش شده زندگیت 😔نمیخوام من زن مصنوعی نمیخوام داغون شدم و زندگیم روی هواست 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 🍀سلام عزیزم خواستم از تجربیات خودم توی دوران پریودی بگم باید کلا از غذاهای طبع سرد دوری کنن مخصوصا در دوران عادات ماهانه و روزانه ارده شیره و شربت شیره میل کنند، در طول روز هم از چایی های طبع گرم استفاده کنن مانند چای زنجبیل، اسطخودوس و.... وقتی هم عصبانی میشن باید خودشون رو کنترل کنن و یه نفس عمیق بکشن وصلوات بفرستن تا خشمشون فروکش کنه قبل از شروع عادت ماهیانه اگر چند مرتبه بابونه دم کنین و میل کنین، درد به شدت کم میشه و اعصابو کنترل میکنه با تشکر از کانال خوبتون💋 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیشنهاد میکنم ببینید 🤣 یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام یاسی جان خواستم از خانمی که داستان عروسی رفتنشونو باطنز گفته بودن تشکر کنم اونقدر خندیدم از چشمام اشک دراومد برادخترام هم خوندم اونا هم کلی خندیدن خیر ببین ان شاالله 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 برای حال خوب😍😍 سلام گل بانو خرید از بازار محلی شستن و خشک کردن میوه ها حس خیلی خوبی داره آماده میشه بره تو یخچال برا مصرف هفتگی 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
خواهریا خواندن آیه الکرسی رو فراموش نکنید👌 🌸 آیه الکرسی 🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🍃اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ من ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ منْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ🍃 🍃لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ فقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ🍃 🍃اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ🍃 ❤️الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم❤️ ⚜️ صلوات خاصه امام رضا (ع)⚜️ 🌺 اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا الْمُرتَضَی ، اَلْاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ ، وَ حُجَّتِکَ عَلیٰ مَنْ فَوْقَ الْاَرضِ وَ مَنْ تَحتَ الثَّریٰ ، اَلصِّدّیٖق الشَّهیدِ ، صَلوٰةً کَثیٖرَةً تٰآمَّةً ، زٰاکِیَةً مُتَوٰاصِلَةً ، مُتَوٰاتِرَةً مُتَرٰادِفَةً ، کَأَفْضَلِ مٰا صَلَّیْتَ عَلیٰ اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیٰائِکَ. 🌺 ❤️❤️
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 رســـــــــــــــــــــ٨ـﮩـ۸ـﮩـــــــــــــــوایی 🍃🍃🍂🍃
ملکـــــــღــــه
#رسوایی -نه ،میریم؟ تمام وجودم منتظر شنیدن یک نه قاطع و جدی بود اما او به جاده ی رو به رو خیره بو
با سر تکان دادن عمران، همگی به سوی ماشین رفتیم . تا زمانی که ماشین فربد توسط امداد خودرو و به تعمیرگاه انتقال داده شود در ماشین نشسته بودم و مکالمه ی آن ها را گوش می کردم . تمام حرف هایشان حول و حوش نتیجه ی مسابقه و مرز بودن آن بود . در میانشان ساکت ترین بودم اما در واقع سرم انباشته از هیاهو بود و چندان اهمیتی نداشت که فهمیده بودم همین دو روز پیش عمران در تمرین از ناحیه ی مچ آسیب دیده بود و منی که همسرش محسوب می شدم از این موضوع بی خبر مانده بودم . آهایال برای چندمین بار با لبخند زدن توجه ام را معطوف خودش می کرد. شالش از آن لحظه ای که کنار جاده دست در دست فربد بود روی شانه هایش افتاده بود و لب های باریک سرخ رنگش هر چند ثانیه یک بار روی هم فشرده می شد. در جواب لبخندش لب هایم را کمانه کردم. نه زبان یک دیگر را می فهمیدیم و نه حرفی برای گفتن برای هم داشتیم. دستانم را در آغوش کشیده بودم و از پشت شیشه ی دودی جاده را نگاه می کردم . امشب نمی رفتیم، امیدوار بودم که عمران این بار نیز ساز مخالف کوک می کرد و نمی رفت اما با شنیدن حرف هایش، سرم به ضرب به طرفش چرخید . -شام که جایی دعوتیم اگه می خوای ناهار بریم؟ فربد سرش را از میان دو صندلی به عقب چرخاند . -خانما شما موافقید ناهار بریم قصر؟ خوش رویی به استقبالمان آمد . دور تا دور سالن رپ بود از میزهای گرد و صندلی های لوکس که دنج بودنشان از همین فاصله هم معلوم بود . لوستر بزرگ و پرشکوهی نیز از وسط سقف آویزان بود، دکوراسیون مدرن و به روزش زیادی در چشم بود . روی صندلی نشستم که آهایال با اشاره ی فربد شال را روی سرش انداخت . عمران نیز کنارم نشست و سرش را نزدیک آورد، کمی قبل به دلیل سوالی که فربد از او پرسیده بود، نتوانست جوابم را بدهد . -میریم، باید بریم . لب هایم چفت شدند . دیگر نه زیبایی به چشمم آمد و نه غذاهای هزار رنگی که سفارش داده بودند، تا اتمام آن دورهمی اجباری از عمران و نگاهش چشم دزدیده بودم . -بهار خانم ناراحتید، مشکلی هست؟ اگه عمران کاری کرده بگید من گوششو میپیچونما ! از افکارم بیرون جستم و کمی جا به جا شدم . کاش می شد به او بگویم که عمران را راضی به نرفتن بکند اما می دانستم این کارم تا چه حد مرد مغرور کناری ام را شاکی می کرد . دسر شکلاتی ا م را روی میز کشیدم و دستانم را بالا آوردم متعجب نگاهش کردم. قصر دیگر کدام جهنم دره ای بود؟ آهایال نیز مانند من گیج بود که عمران به حرف آمد . -بیخیال بابا زن ها همیشه موافق گشت و گزارن... تنها جایی که در این شهر زیاد دیده بودم کتابخانه ی سر خیابان مدرسه ام بود. بعد از آن دیگر هر کدام از مکان های این شهر را یک بار رفته بودم. به راستی چقدر در این سال ها از زندگی عادی دور بودم . واقعاً هم قصر برازنده ی رستوران بزرگ و مجلل پیش رویم بود. ساختمان شیک و فاخری که تمامی ماشین های پارک شده در پارکینگش خبر از وجود آدم های مایه دار و به اصطلاح خر پول می داد . فربد کم کسی نبود، او مربی تیم ملی بوکس کشور بود و ارج و قرب بسیاری در نزد دیگران داشت . دو به دو پشت سر هم ورودی طولانی رستوران را طی کردیم . درختان یک دست در کنار هم مسیر زیبایی برای ورودی بودند، بخصوص چراغ های پایه بلندی که با چند متر فاصله از هم میان درختان جا خوش کرده بودند و مسلماً هنگام شب زیباییشان بیشتر به چشم می آمد . -چته دمغی؟ با صدای عمران از پله ی دوم بالا رفتم و همانند او پچ پچ وار گفتم: میشه شب نریم ! در اتوماتیک وار برایمان باز شد و پیش خدمتی که کمی کمرش را خم کرده بود، با 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
13.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 🔔سه سم سفید رو بشناسید 👇🏼 شما چیزی از سم‌های پنهان مواد غذایی میدونی؟ میدونستی بخش عمده‌ی سلامت جسم شمارو همین سه سم سفید به خطر میندازه!!! 🙏🏻ممنونم که از این به بعد رعایت میکنی...🔥    🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا