eitaa logo
رسانه مردمی مالواجرد
1.1هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
4هزار ویدیو
120 فایل
🔷رسانه مردمی روستای مالواجرد 🌹روستایی با ۲۹ شهیدگلگون‌کفن🌹 🔸️پوشش خبری: مالواجرد،منطقه و اخبارمهم‌کشوری 🌟وفعالیتهای ستادپیشرفت روستا ✅شروع فعالیت کانال:۲۸دی۱۳۹۸ ارسال پیشنهادات،اخبار و یاتبلیغات به آیدی زیر: @admineresaneh @adminemalvajerd1
مشاهده در ایتا
دانلود
🗓 تقویم امروز... 💌 پیشاپیش روز مرد مبارک🎊 🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد 💠 @malvajerd1 💠
۲۴ دی
♥️🍃 هنر انسان های بزرگ این است که به دشواری کار نمی اندیشند. بلکه به عظمتِ آنچه خواهند یافت فکر می کنند...🍂☺️ روزتون زیبا❤️ 🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد 💠 @malvajerd1 💠
۲۴ دی
24.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 نماهنگ جدید «پسراتو ببین» 🔸هدیه دهه نودی‌ها به رهبر انقلاب به مناسبت روز پدر✌️ 🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد 💠 @malvajerd1 💠
۲۴ دی
🔰 پیام تقدیر خانواده محترم نیکبخت پس از مراسم ترحیم پدر مرحومشان به نام خالق هستی (من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق) خوشا آنان که با عزت ز گیتی بساط خویش برچیدند و رفتند ز کالاهای این آشفته بازار محبت را پسندیدند و رفتند ایزد منان را سپاسگزاریم که در غمناک‌ترین روزهای زندگی ما را از نعمت حضور دوستان و سرورانی مهربان بهره‌مند ساخت که همدردی‌شان التیامی است بر دل‌ داغدیده ما. ابراز همدردی و بذل محبت شما عزیزان موجبات غرور و افتخار را برای ما فراهم نمود و سزاوار قدردانی و سپاسگزاری است. آرزو می‌کنیم در مجالس و محافل شادی شما عزیزان جبران نماییم. با سلام و احترام اختصاصا، بدینوسیله برخود وظیفه می دانیم از تمامی عزیزانی که با حضور گرم و صمیمی خود در مراسم تشییع، تدفین، سوم و هفتم ذاکر با اخلاص اهل بیت عصمت و طهارت حاج حسین نیکبخت شرکت نموده، یا با ارسال پیام، نصب بنر و تماس( به هر نحو) باعث تسلی خاطر داغ سنگین آن عزیز سفر کرده شدند، تشکر و قدردانی نماییم. لذا از عموم اقوام نصبی و سببی و بستگان و آشنایان، جامعه محترم مداحان اهل بیت(زینبیه تهران و حسینیه ذاکر اهل بیت مرحوم حاج آقا خادمیان)، جامعه محترم مداحان مالواجرد، کانال های فضای مجازی مخصوصا کانالهای پابرج، میم مثل مالواجرد، مالواجرد، رسانه مردمی مالواجرد و رامشه و ...( از ادمین های مربوطه) کمال تشکر و قدردانی می نماییم. (خانواده زنده یاد حاج حسین نیکبخت) ۲۳ دیماه ۱۴۰۳ 🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد 💠 @malvajerd1 💠
۲۴ دی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۴ دی
🌺با سلام خدمت همشهریان عزیز و گرامی 🌺 ❌کلینیک سونوگرافی مجتمع خیریه درمانی کوثر فعال شد.❌ جهت هماهنگی و رزرو نوبت با شماره زیر تماس حاصل فرمایید. 📞09301326654 آدرس:حسن آباد جرقویه _ بلوار شهرداری _ساختمان قدیم شهرداری 🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد 💠 @malvajerd1 💠
۲۴ دی
امام على عليه السلام: الجاهِلُ مَيِّتٌ وإن كانَ حَيًّا نادان، مرده است، اگرچه زنده باشد. 📚 غررالحكم حدیث1125 🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد 💠 @malvajerd1 💠
۲۴ دی
تو یه باغ وحشی اومدن یال این شیرو اینجوری کوتاه کردن اُبهتش که ریخت هیچی ماده‌اش هم دیگه بهش محل نمیزاره😂😂 ✍ مردها و پسرای محترم.. لطفا تون رو حفظ کنید😎 🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد 💠 @malvajerd1 💠
۲۴ دی
🔺️ شب گذشته ♦️حضور مردم در جلوی مخابرات و پاسگاه حسن آباد برای پیگیری قطعی ۴ ساعته خطوط تلفن ثابت و همراه که دیروز رخ داد ♦️ باصحبتهای آقای جمشیدی شهردار حسن آباد و قول فرماندار جدید برای حل این مشکل تا چهارشنبه پیش رو مردم به منزل هایشان رفتند. 🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد 💠 @malvajerd1 💠
۲۴ دی
🎉 مـسابقـــه 🎉 🌟 به مناسبت ولادت با سعادت حضرت علی (علیه‌السلام)، مسابقه ویژه برای بچه‌های زیر ۹ سال برگزار می‌گردد.! 🌟 📸 برای شرکت در مسابقه: ارسال عکس‌های زیبا و خلاقانه ازدست بوسی به مناسبت میلاد مولی الموحدین علی علیه‌السلام 🏆 جوایز: - به پنچ نفر اول دارای بیشترین بازدید هر نفر 2000/000ریال به پنچ نفر دوم دارای بیشترین بازدید هر نفر 1000/000ریال به چهار نفر سوم دارای بیشترین بازدید هر نفر یک قاب اهدایی با نام اهلبیت 🗓️ مهلت ارسال عکس‌ها: 💫 25 و 26 و27 و28دی ⏳ 📌پایان رقابت :🏁 ⏱جمعه 28دی ساعت ۲۴ ۱.در کانال زیر عضو شوید و در مسابقه شرکت کنید: [کانال جهاد فرهنگی شهرستان جرقویه ] https://eitaa.com/j_tablighateslami ۲.ارسال عکس‌های قشنگتون به آیدی 👇 https://eitaa.com/Edarehtabligatjar 🌸🌺🌸🌺🌸 ✨ بیایید با هم این روز مبارک را جشن بگیریم و عشق و محبت به اهل بیت (ع) را در دل‌های کودکانمان زنده نگه داریم! ✨ دفتر امام جمعه و اداره تبلیغات اسلامی، شورای هیئات مذهبی شهرستان جرقویه 🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد 💠 @malvajerd1 💠
۲۴ دی
رسانه مردمی مالواجرد
📚 #دمشق_شهرِ_عشق 📖 #قسمت_هفتم 7⃣ 💠 از کلام آخرش فهمیدم زینبی که صدا می‌زد من نبودم، سعد ناباورانه ن
📚 📖 8⃣ 💠 یک گوشه کپسول اکسیژن و وسایل جراحی و گوشه‌ای دیگر جعبه‌های ؛ نمی‌دانستم اینهمه ساز و برگ از کجا جمع شده و مصطفی می‌خواست زودتر ما را از صحن مسجد خارج کند که به سمت سعد صورت چرخاند و تشر زد :«سریعتر بیاید!» تا رسیدن به خانه، در کوچه‌های سرد و ساکت شهری که از در و دیوارش می‌پاشید، هزار بار جان کندم و درهر قدم می‌دیدم مصطفی با نگرانی به پشت سر می‌چرخد تا کسی دنبالم نباشد. 💠 به خانه که رسیدیم، دیگر جانی به تنم نمانده و اهل خانه از قبل بستر را آماده کرده بودند که بین هوش و بی‌هوشی روی همان بستر سپید افتادم. در خنکای شب فروردین ماه، از ترس و درد و گرسنگی لرز کرده و سمیه هر چه برایم تدارک می‌دید، در این جمع غریبه چیزی از گلویم پایین نمی‌رفت و همین حال خرابم مصطفی را به جوش آورده بود که آخر حرف دلش را زد :«شما اینجا چیکار می‌کنید؟» 💠 شاید هم از سکوت مشکوک سعد فهمیده بود به بوی به این شهر آمده‌ایم که به چشمانش خیره ماند و با تندی پرسید :«چرا نرفتید بیمارستان؟» صدایش از خشم خش افتاده بود، سعد از ترس ساکت شده و سمیه می‌خواست کند که برای اعتراض برادرشوهرش بهانه تراشید :«اگه زخمش عفونت کنه، خطرناکه!» 💠 سعد از امکانات رفقایش اطمینان داشت که با صدایی گرفته پاسخ داد :«دکتر تو بود...» و مصطفی منتظر همین بود که با قاطعیت کلامش را شکست :«کی این بیمارستان صحرایی رو تو ۴۸ ساعت تو مسجد درست کرد؟» برادرش اهل بود و می‌دانست چه آتشی وارد این شهر شده که تکیه‌اش را از پشتی گرفت و سر به شکایت گذاشت :«دو هفته پیش یه کامیون اسلحه وارد درعا کرده!» و نمی‌خواست این لکه ننگ به دامن مردم درعا بماند که با لحنی محکم ادامه داد :«البته قبلش خودشون رو از مرز رسونده بودن درعا و اسلحه‌ها رو تو مسجد عُمری تحویل گرفتن!» 💠 سپس از روی تأسف سری تکان داد و از آنچه در این دو هفته بر سر درعا آمده، درددل کرد :«دو ماه پیش که اعتراضات تو شروع شد، مردم این شهر هم اعتراضایی به دولت داشتن، اما از این خبرا نبود!» از چشمان وحشتزده سعد می‌فهمیدم از حضور در این خانه پشیمان شده که مدام در جایش می‌جنبید و مصطفی امانش نمی‌داد که رو به برادرش، به در گفت تا دیوار بشنود :«اگه به مردم باشه الان چند ماهه دارن تو و و تظاهرات می‌کنن، ولی نه اسلحه دارن نه شهر رو به آتیش می‌کشن!» و دلش به همین اشاره مبهم راضی نشد که دوباره به سمت سعد چرخید و زیر پایش را خالی کرد :«می‌دونی کی به زنت کرده؟» 💠 سعد نگاهش بین جمع می‌چرخید، دلش می‌خواست کسی نجاتش دهد و من نفسی برای حمایت نداشتم که صدایش در گلو گم شد :«نمی‌دونم، ما داشتیم می‌رفتیم سمت خیابون اصلی که دیدم مردم از ترس تیراندازی دارن فرار می‌کنن سمت ما، همونجا تیر خورد.» من نمی‌دانستم اما انگار خودش می‌دانست می‌گوید که صورتش سرخ شده بود، بین هر کلمه نفس نفس می‌زد و مصطفی می‌خواست تکلیف این گلوله را همینجا مشخص کند که با لبخندی تلخ دروغش را به تمسخر گرفت :«اگه به جای مسجد عُمری، زنت رو برده بودی بیمارستان، می‌دیدی چند تا پلیس و نیروی هم کنار مردم به گلوله بسته شدن، اونا رو هم ارتش زده؟» 💠 سمیه سرش را از ناراحتی به زیر انداخته، شوهرش انگار از پناه دادن به این زوج پشیمان شده و سعد فاتحه این محکمه را خوانده بود که فقط به مصطفی نگاه می‌کرد و او همچنان از که روی حنجره‌ام دیده بود، زخمی بود که رو به سعد اعتراض کرد :«فکر نکردی بین اینهمه وهابی تشنه به خون ، چه بلایی ممکنه سر بیاد؟» دلم برای سعد می‌تپید و این جوان از زبان دل شکسته‌ام حرف می‌زد که دوباره به گریه افتادم و سعد طاقتش تمام شده بود که از جا پرید و با بی‌حیایی صدایش را بلند کرد :«من زنم رو با خودم می‌برم!» 💠 برادر مصطفی دستپاچه از جا بلند شد تا مانع سعد شود که خون در صدای مصطفی پاشید و مردانه فریاد کشید :«پاتون رو از خونه بذارین بیرون، سر هر دوتون رو سینه‌تونه!» برادرش دست سعد را گرفت و دردمندانه التماسش کرد :«این شبا شهر قُرق شده که خون شیعه رو حلال می‌دونن! بخصوص که زنت و بهش رحم نمی‌کنن! تک تیراندازاشون رو پشت بوم خونه‌ها کمین کردن و مردم و پلیس رو بی‌هدف می‌زنن!»... 🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد 💠 @malvajerd1 💠
۲۴ دی