رسانه مردمی مالواجرد
#رمان #سهدقیقهدرقیامت بخش سوم روز بعد از صبح دنبال كار سفر مشهد بودم. همه سوار اتوبوسها بودند
#رمان
#سهدقیقهدرقیامت
بخش چهارم
با شهادت باشد. در آن ايام، تلاش بسياري كردم تا مانند برخی رفقايم، وارد تشكيلات سپاه پاسداران شوم.
اعتقاد داشتم كه لباس سبز #سپاه، همان لباس ياران آخر الزماني امام غائب از نظر است.
🕋
تلاشهای من بعد از مدتي محقق شد و پس از گذراندن دورههاي
آموزشي، در اوايل دهه هفتاد وارد مجموعه سپاه پاسداران شدم.
اين را هم بايد اضافه كنم كه؛ من از نظر دوستان و همكارانم، يك
شخصيت شوخ، ولي پركار دارم.
😇
يعني سعي میكنم، كاري كه به من واگذار شده را درست انجام دهم، اما همه رفقا میدانند كه حسابي
اهل شوخي و بگو بخند و سركار گذاشتن و... هستم.
رفقا میگفتند كه هيچكس از همنشيني با من خسته نمیشود.
در مانورهاي عملياتي و در اردوهاي آموزشي، هميشه صداي
خنده از چادر ما به گوش ميرسيد.
🤣⛺️
سالها از حضور من در ميان اعضاي سپاه گذشت. يك روز اعلام
شد كه براي يك مأموريت جنگي آماده شويد.
سال 1390 بود و مزدوران و تروريستهاي وابسته به آمريكا، در
شمال غرب كشور و در حوالي پيرانشهر، مردم مظلوم منطقه را به خاك و خون كشيده بودند.
🚨
آنها چند ارتفاع مهم منطقه را تصرف كرده و از آنجا به خودروهای عبوری و نيروهای نظامی حمله میكردند، هر بار كه سپاه و نيروهای نظامی برای مقابله آماده میشدند، نيروهای اين گروهك تروريستي به شمال عراق فرار میكردند.
🚐
شهريور همان سال و به دنبال شهادت #سردار_جان_نثاري و جمعي از پرسنل توپخانه سپاه، نيروهاي ويژه به منطقه آمده و عمليات بزرگي را براي پاكسازي كل منطقه تدارك ديدند.
ادامه دارد ...
🌱💖🦋
@Khakreez