اگر این سه طفل کوچک نبودند و تنها برای خودم میچرخیدم. باز هم طرح رمان را در همین نیم ساعت مانده به پایان وقت میفرستادم. یکعمر دقیقه نودی بودم و در اوج کمالگرایی کلی کار نکرده و کار ول کرده داشتم!
اما وسط این همه بیخوابی، کمردرد، دستدرد و مشکلات بچهداری یاد گرفتم لحظه بعدی وجود ندارد. باید کارها را میان همین لحظههایی که دارم خرد کنم و البته منظم باشم. برنامههای عملیاتی بریزم که در لحظه امکان جابهجایی داشته باشد. چون با بچه هیچ چیز برای نیم ساعت بعد هم قابل پیشبینی نیست. حالا من عوض شدهام و به برکت این بچهها قدر وقت و زمان را میدانم!
#خودافشایییکبرونگرایتبدیلشدهبهدرونگرا
#روزمره_نویسی
______________________________
@Mamaa_do