eitaa logo
کانال پاتوق مامان اولی ها🤰👩‍🍼👼
1.3هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
353 ویدیو
17 فایل
اینجا مخصوص مامان اولی های عزیز هستش و مامان هایی که چند فرزند دارن تا تجربیاتشون رو به مامان اولی ها بگن. لینک گروه👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1031996056Cf1b0e46592 ارتباط با ادمین جهت سوالات👇🏻 @M68jafary @Fkalali صرفا حهت تبادل👇🏻 @Shouter_13
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام من یه مامان دهه هشتادی ام که تازه نی نی کوچولو مونو بدنیا آوردم خب این روزای اول بچه داری واقعا سخته 🤕 طوری که دست تنها اصلا نمیتونی به کارات برسی این چند روزه که اومدم خونه مامانم واقعا خواهر و برادرم کمک حالم بودن هر دستوری میدم اجرا میکنن😁 و بی چون و چرا همراهی ام میکنند اما وقتی خودمو جای بچم میزارم که ۳۰سال آینده قراره تنها باشه و هیچ خواهر برادری نداشته باشه واقعا غصه ام میگیره هرچند سر زایمانم اذیت شدم اما بازهم دوست دارم بچه داشته باشم تا پسرم طعم تک فرزندی رو نچشه
sayefi سلام سال نو مبارک و طاعات و وعباداتتون قبول من مادر سه فرزند هستم و خواستم بگم که زمانی که فرزند اولم رو باردار بودم از لحاظ اقتصادی در شرایط خوبی نبودیم ولی با دنیا آمدن فرزند اولم وضعیت فرق کرد ماشین خریدیم ،با آمدن فرزند دوم خانه دار شدیم و با امدن فرزند سوم شرایط خیلی بهتر شد و می خواستم این رو به زوج های جوان بگم که هر آن کس که دندان دهد نان دهد و هرگز بخاطر ترس از شرایط اقتصادی خودشون دو از داشتن فرزند محروم نکنند و توکل بخدا داشته باشند چون رزق و روزی دست خداست و بچه ها با امدنشون با خودشون برکت و نعمت میارن
الله سلام تک بودن زیادیشم خوب نیس رفت وامدکردن وصله رحم بجااوردن هم خوبه هم ثواب داره اگه ۳۰سال آینده فرزندمان کسی رونداشته باشه براش خوب نیس هم تنها میشه وهم افسرده وگوشه نشین هم ازبعضی چیزاعقب میمونه بهترفرزندم باادمای خوب نشست و برخاست کنه وبهتریناروبراخودش نگه داره وباهم رفت وامدخانوادگی وشناخت داشته باشن‌ . شریفی تهران
.m قسمت دوم از داستان دیشبی😜👇 جلو در مامانی اینا که میرسیم علی رو میبینم میرم سمتش بهش سلام میدم مامانم ازونطرف میگه بیا بریم داخل میگم باشه الان میام علی همسایه طبقه بالایی اقاجونه اونام حتما حاضر شدن برن عید دیدنی بهش سلام میدم و میگم عیدت مبارک کجا میرید؟ _عید توأم مبارک داریم میریم خونه مامان بزرگم _عه علی این چیه دستت ؟عروسکا برا خودته؟ _نه بابا برای ابجیمه میخوایم بریم خونه مامان بزرگ اینارم می‌بره برا حانیه و مائده تا باهم بازی کنن داده من براش نگهدارم من که قراره با علی اصغر و مهدی بازی کنم _عه پس قراره کلی بهتون خوش بگذره _اره دارم لحظه شماری میکنم ببینمشون😍 صدای بابا رو که می‌شنوم با علی خداحافظی می‌کنم میرم خونه آقاجون رو میبینم که روی تخت مثل همیشه دراز کشیده مامان میگه آقا یکم ناخوشه میرم دستشو می‌بوسم و عیدو تبریک میگم بعدم میرم سراغ مامانی ..میشینم یه گوشه و مشغول خوردن شیرینی و شکلات میشم آقاجون و بابا یکم در مورد هوا و اخبار حرف میزنن بعدم مثل همیشه آقاجون گلایه می‌کنه از بابا که چرا نمیایید نزدیک ما ؟خیلی دور هستید برای همینم دیر به دیر میبینمت بابام میگه: _اخه آقاجون اونجا که خوبه نمیتونم خونه به اون خوبی رو ول کنم بیام اینجا که _مادرت میگه پاهاش درد می‌کنه نمیتونه منو ببره پارک سر کوچه توأم که یا سر کاری یا انقد دوری که تا برسی اینجا شب شده😞 _چشم بابا سعی میکنم روزای تعطیل بیام که بتونم عصر ببرمت بیرون خوبه؟ آقاجون حرفی نمیزنه مشغول خوردن چایی میشه ☕️ بابا هیچ برادر و خواهری نداره مثل خودمه همیشه هم می‌گفت اگه یکی بود حداقل بعضی روزا میرفت پیش مامان بابام خیالم. راحت میشد ولی خب... مامان مشغول کمک کردن به مامانی بود که رفتم پیشش گفتم مامان من حوصلم سررفته چیکار کنم ؟😫 _برو بشین پای تلویزیون انقدم هی نگو حوصلم سررفته بابات عصبی میشه ها برو منم یکم دیگه میام پیشت از وقتی یادمه این خونه همیشه ساکت بود حتی اقاجونم صدای تلویزیونو زیاد نمیکنه آخه میگه سرش درد می‌کنه 🤕 مثل همیشه میرم سمت تلویزیون مشغول دیدن کارتونای تکراری میشم📺 به فکر فرو میرم به علی فکر میکنم که چقد الان داره با پسر خاله و پسرداییاش بهش خوش میگذره به اینکه قراره از خستگی زیاد نفهمه چجوری خوابش برده ..خوش به حالش کاش منم یه آبجی یا داداش داشتم یا حداقل یه عمو یا عمه تا با بچه های اونا بازی کنم😔 عمه،،عمو،،ابجی ،،داداش،،خاله ..دایی چقدر این کلمه ها برام غریبه هستن .... گروه پاتوق مامان اولی ها 🌺 https://eitaa.com/joinchat/1031996056Cf1b0e46592 کانال پاتوق مامان اولی ها 🌺 https://eitaa.com/joinchat/459997849Ca67efd6f43
باسلام و عرض ادب و قبولی طاعات و عبادات عزیزان من وقتی خودم رو جای فرزندم میزارم باخودم میگفتم کاش خواهر برادری میداشتم ک تنها نمیبودم تنهایی خیلی سخته مهمتر از همه اینکه افسردگی روحی میاره و کسی رو نداری باهاش حرف بزنی جایی بری درد دلی کنی کسی ک از همه بیشتر بشناستت و غم و مشکلاتتو بدونه کسی ک بهش اعتما داشته باشی همه جوره پشتتو خالی نکنه پدرمادر همیشه نیستن و بعد از اونا تو میمونی و تنهایی ها و غصه ها جایی نداری بری مهمونی تفریح مسافرت. برادر اگه میداشتم پشتم بود و همیشه حمایتم میکرد خواهر اگه میداشتم دلسوزم بود و حتما برام آستین بالا میزد که تا الان مجرد نباشم خواهر برادر باعث میشه کارها تو خونه تقسیم بشه همه کارها به عهده من تنها نباشه تازه تنها لوس بار اومدم چون همیشه همه چیز رو پدر مادرم برای من خریدن تازه معلوم نیست بتونم مسئولیت پذیر باشم چون تو خونه خواهربرادری نداشتم ک مسئولیت پذیری رو یاد بگیرم از لحاظ سنی هم که پدر مادرم منو درک نمیکنن خلاصه کنم الان سی سالمه و میبینم چقدر تنهام.کاش تنها نمیبودم😔😔 گروه پاتوق مامان اولی ها 🌺 https://eitaa.com/joinchat/1031996056Cf1b0e46592 کانال پاتوق مامان اولی ها 🌺 https://eitaa.com/joinchat/459997849Ca67efd6f43
الزمان ادرکنی❤️ باسلام ووقبولی طاعات خدا به من یک دوقلو دختر هدیه داده والان ۱۳ساله هستن،اولش خیلی اذیت بودم ،چون دست تنها بودم ولی زمان که گذشت نتنها خدا صبوری رو بهم لطف کرد بلکه برکت روز افزون هم به ما عطا کرد والان دوتا دسته گل قشنگ دارم که به بودنشون افتخار میکنم چون‌ پابه‌پای من چادر میپوشن و از مادرم زهرا حمایت میکنن ،بلکه از کوچکی بامن سحر بیدار میشن و روزه میگیرن ناگفته نماند پسری هم خدا بعد از ۵سال از دوقلوها که گذشت خدا بهم داد و اونم خداحفظش کنه باما بیدار میشه و روزه میگیره و هشت سال داره خدا هیچ کس رو از این نعمت های الهی بی بهره نکنه گروه پاتوق مامان اولی ها 🌺 https://eitaa.com/joinchat/1031996056Cf1b0e46592 کانال پاتوق مامان اولی ها 🌺 https://eitaa.com/joinchat/459997849Ca67efd6f43
الزمان ادرکنی تقدیم به فرزندم💖 زود بزرگ نشو مادر. کودکیت را بی حساب می خواهم و در پناهش جوانیم را ! زود بزرگ نشو فرزندم قهقهه بزن ، جیغ بکش ، گریه کن ، لوس شو ، بچگی کن ، ولی زود بزرگ نشو تمام هستی ام . آرام آرام پیش برو ، آن سوی سن وسال هیچ خبری نیست گلم. هرچه جلوتر می روی همه چیز تـندتر از تو قدم بر می دارد. حالا هنوز دنیا به پای تو نمی رسد از پاکی . الهی هرگز هم قدمش نشوی هرگز! همیشه از دنیای ما آدم بزرگ ها جلوتر باش ، یک قدم ، دو قدم ، ولی زود بزرگ نشو مادر. آرام آرام پیش برو گلم.بزار ثانیه به ثانیه ات را تا عمق جانم حس کنم. گروه پاتوق مامان اولی ها 🌺 https://eitaa.com/joinchat/1031996056Cf1b0e46592 کانال پاتوق مامان اولی ها 🌺 https://eitaa.com/joinchat/459997849Ca67efd6f43
از تمام سکوت های اطرافم بدم میاد... دلم سرو صدا و بدوبدو کردن با ابجی و داداشی رو میخواد که هیچ وقت طعم بودنشون رو حس نکردم به این فکر میکنم وقتی دوستای مهد و مدرسم کلی ذوق داشتن برای اخر هفته و تعطیلات که برن خونه مامان بزرگاشون و باز قراره با بچه های دایی و عمو و خاله و عمه کلی بازی کنن و چقدر خوشحالند ولی من نهایت تفریحم بلیط هواپیما و یه مسافرت به قول مامان و بابام لاکچری بود که اصلن بهم خوش نمیگذشت چون کسی رو نداشتم تا باهاش بازی کنم بدوویم شادی هامو تقسیم کنم قهر کنیم وبعد چند ثانیه صبوری و ازخودگذشتگی رو یاد بگیرم و باز هم باهم اشتی کنیم و هیچی یادمون نیاد جز بچگی و ...و...و... چقدر دنیا برای من دنیای پر از سکوت و یکنواختی هست.... گروه پاتوق مامان اولی ها 🌺 https://eitaa.com/joinchat/1031996056Cf1b0e46592 کانال پاتوق مامان اولی ها 🌺 https://eitaa.com/joinchat/459997849Ca67efd6f43
ایران سلام خوبی عزیزم سال نو مبارک گلم روزه و نماز تون قبول باشه انشاءالله... التماس دعا 🤲🤲🤲🤲 من مادر۱۸ساله هستم یک دختر دوساله بنام کیمیامن سیزده سالگی ازدواج کردم و شانزده سالگی صاحب یک دختر شدم من خودم وقتی جای کیمیامیذارم خیلی فکرکردم واقعا اگه خواهروبرادرنداشته باشم دیوانه میشم تنهایی دق میکنم الان بااینکه دخترم تنهاست چون خواهرام کوچیک هستندباآنهابازی میکند دخترم خیلی اجتماعی هستش همش دوست داره اینطرف وآنطرف برودگردش خونه مادربزرگ و پدربزرگ عمه و خاله کلاخودم که فکرش میکنم طفلک عمو ندارد دایی هم یدونه همسن خودشه نمی‌دونم خیلی دوست دارم تنهانباشه خواهروبرادرداشته باشه تابزرگترشدندباهم دیگه درآینده باهم رفت و آمد کنندوتنهانباشندتنهایی فقط مختص خداست یگانگی و تنهایی مخصوص خدای یکتاست خدایا هیچ پدرومادری وبی اولاد نکن چندتابهشون ببخش تنهایی سخته ...وقتی بزرگ میشه باخواهروبرادرمشورت میکنندتومشکلات وسختیهاوخوشی هاوناخوشی هادرکنار هم میمانندپدرومادرهمیشه زنده نیستند که مواظب بچه‌ها باشندبایدچندخواهروبرادرباشندباهم دیگه رفت و آمد کنند
#♡AMG♡ سلام مامانا من زینبم ۳۰ سالم هست نام مادرم محدثه و نام پدرم علی است پدرو مادرم با اومدن من به خانواده بعد چندین سال از زندگی مشترک شون متوجه تغییراتی شدند که میتونم بگم تا حدودی پشیمون از گذشته ای بودن ک چرا با بی تجربگی منو دیر تر از اونی ک باید از خدا نخواسته بودن چندسالی که گذشت و من ب سن ۵ سالگی رسیده بودم به خودم اومدم و دیدم اطرافم هیچ کودکی نیست و هیچ همبازی ندارم موضوع رو ب پدر ومادرم گفتم و اونها با خنده هایی بهم گفتن عزیزم تو چقدر فرزند ساده ای هستی ک برای خودت شریکی قائلی تو باید از اینکه یکی باشی کلی هم خوشحال باشی که همه چیز براتو هست و منو تا بزرگ شدنم با این‌جمله هوتیت کردن و من غافل از اینکه چه چیز آیا ارزشمند تر از این است که من انقد تنها باشم امروز تو این‌سن و سال و با این همه تجربه ب این‌نقطه رسیدم ک ای کاش مادرمهربان من پدر فداکار من شمایی ک تمام تلتش تون رفاه من بوده و بس ای کاش بیاد میداشتید روزهایی که مادر شما بارها دلت سنگین بود و با خواهرت ب ارامش رسیدی و بارها پدر برایت پیش آمده بود که با برادرانت چگونه پشت هم بودید چگونه شد که برای من اینگونه تصمیم گرفتید چطور شد ک منرا انقدر بی نصیب گذشاتید تا اونجایی که امروز روز برای خودم کسی رو همجنس ندارم که درکم کند و اینکه نمیتوانم همه چیز رو ب شما مادرم ک سالها عمرت رو گذاشته ای برام بگویم ک مبادا باز هم در این پیری جوش من رابزنید و ناچارا در خودم خواهم خرد و د تنهاییم فروخواهم رفت😢😢
ازمان ادرکنی❤️ كه باشي حرف هاي مشترك فراواني با مادرهاي دنيا داري حتي اگر زبان و لهجه او را نفهمي ساعت ها در كنارش گفت و گو مي كني. مادر كه باشي اگر شب تا صبح را بيدار مانده باشي يك لبخند كودكانه فرزندت كافي است تا جان دوباره بگيري و از ابتدا آغاز كني. مادر كه باشي در نگاه فرزندت هيچ گاه ناراحت به نظر نمي رسي نه اينكه غمي در دل نداري نه، علتش اين است كه با مادر شدن ياد مي گيري بازيگر خوبي باشي، صورتك به چهره زني و غم هايت را پشت صورتك پنهان كني. مادر كه باشي حتي اگر بهشت در دستان تو باشد آن را به زير پا مي افكني تا فرزندت را در آغوش بگيري . مادر كه باشي مي فهمي مادر بودن يعني چه، مادرت را بهتر مي شناسي، بيشتر درك مي كني و بالاتر از قبل احترام مي گذاري. مادر كه باشي حرف هاي اين دلنوشته مادرانه برايت آشناست شاد و پیروز باشید🌸💐🌸
جون تو تکه اشعه ای از درخشش خورشید هستی تو لبخندی برای روشن کردن روزهایم هستی تو قلب من را خواهی دزدید و آن را دلسوزانه و صمیمی نگه خواهی داشت تو دختر کوچولوی با ارزش من هستی با شیرینی از عالم بالا که سال های عمار من را با خنده پر خواهی کرد و زندگی ام را با عشق فراوان مادر كه باشي از سر هر چهار راه كه بگذري با چشمانت قد و بالاي كودكان كار را برانداز مي كني، غمي بزرگ دلت را پر مي كند و دنبال راهي مي گردي تا ذره اي هر چند كوچك به اين كودكان بي پناه كمك كني. مادر كه باشي زمزمه هاي موقع تحويل سال ، آرزوهاي زير لب سالگرد تولد و دعاهاي بعد از نماز همه به فرزندت تعلق دارد و بس. مادر كه باشي با هر سال كودكي فرزندت كودكي مي كني، سال به سال با او بزرگ مي شوي و دنيا را از ديد او تجربه مي كني، فارغ از اينكه خودت يك انسان بالغي با او قهقهمه كودكانه سر مي دهي و با گريه هاي كودكانه اش اشك مي ريزي. رقیه جون: که می شوی خیلی چیزها تغییر می کند. نگاهت به زندگی، عشق ورزیدنت، دیده بر هم نهادن و غم و شادی ات تغییر می کند. دنیایی که مادر شدن پیش چشمانت می گشاید، جهانی رنگین است که تمامش برایت عشق خواهد شد. كه باشي صبور مي شوي آنقدر كه گاهي، خودت به صبر و حوصله اي كه به خرج مي دهي آفرين و دست مريزاد مي گويي. مادر كه باشي گاهي نمازت مي شكند و شش دانگ حواست مي رود پي گوشه هاي قالي، لبه هاي ميز، كناره در و هر چيزي كه شايد گير كند به پاي كودك نوپايت تا مبادا صداي گريه اش آتش به وجودت بزند. مادر كه باشي براي رسيدن سالروز تولد فرزندت ثانيه شماري مي كني تا دنيا فراموش نكند روزي را كه فرزندت پا به اين دنيا گذاشت، آنقدر روز شمار زندگي او را ورق مي زني كه سالروز تولد و شمار سال هاي عمر خودت فراموشت مي شود.
جون مادر که می شوی خیلی چیزها تغییر می کند. نگاهت به زندگی، عشق ورزیدنت، دیده بر هم نهادن و غم و شادی ات تغییر می کند. دنیایی که مادر شدن پیش چشمانت می گشاید، جهانی رنگین است که تمامش برایت عشق خواهد شد. مادر كه باشي صبور مي شوي آنقدر كه گاهي، خودت به صبر و حوصله اي كه به خرج مي دهي آفرين و دست مريزاد مي گويي. مادر كه باشي گاهي نمازت مي شكند و شش دانگ حواست مي رود پي گوشه هاي قالي، لبه هاي ميز، كناره در و هر چيزي كه شايد گير كند به پاي كودك نوپايت تا مبادا صداي گريه اش آتش به وجودت بزند. مادر كه باشي براي رسيدن سالروز تولد فرزندت ثانيه شماري مي كني تا دنيا فراموش نكند روزي را كه فرزندت پا به اين دنيا گذاشت، آنقدر روز شمار زندگي او را ورق مي زني كه سالروز تولد و شمار سال هاي عمر خودت فراموشت مي شود.
ازمان ادرکنی❤️ یه چیزهایی هیچوقت عادی نمیشود بچه دار شدن مثل یک جادوست مثل افسانه اي شیرین و عجیب‌وغریب کـه سخت میشود باورش کرد آخر چطور می‌شود یک دفعه مادر شد همین کـه نخستین بار نقطه اي تپنده را نشانت میدهند و میگویند این بچه شماست، همه ی چیز تغییر می‌کند دستت را می‌گذاری روی شکم ات و حس میکنی از هم اکنون باید قویتر باشی
یا مولا سلام مامان سلام بابا از اینکه الان دارم براتون نامه مینویسم حس خوبی دارم آخه از بچگی خودتون بهم یاد دادین هر وقت دلم گرفت برم یه قلم و کاغذ بردارم و فقط بنویسم که آروم بشم وقتی بچه تر بودم و سواد نداشتم با نقاشی کشیدن آروم میشدم اما خوب الان من یه جعبه پر از این نقاشیا و نامه ها دارم الان که حدود ۳۰ سالمه و این جعبه رو باز کردم با تک تک این نامه ها و نقاشیا گریه کردم ... آخه توی همشون از تنهاییم گفتم و از خاله بازی یه نفره ... پارک رفتن یه نفره ...گرگم به هوا یه نفره... روزای خاصی که برام پیش میومد رو چون خواهر یا برادری نداشتم همشون رو تو نامه نوشتم یاد اون روزی افتادم که برای اولین بار تو راه مدرسه یه پسر بهم متلک انداخت و من ترسیدم به مامان و بابام بگم باز تو نامه نوشتم و کلی گریه کردم یا اون روزی که کنکور داشتم همه میگفتن آبجیم گفته اینجوری تست بزن داداشم گفته حواست به زمان باشه و... و من بغض کردم که چرا آبجی و داداش نداشتم که بهم چیزی یاد بده و مامان و بابا هم فقط برام دعا میکردن و صلوات میفرستادن که کنکورم خوب بشه ... از قبول شدنم تو رشته مورد علاقه ام که فقط یه جشن سه نفری بود و من حسرت جیغ و هورای داداش و ابجی به دلم موند... الانم که دارم تک تک این ((نامه های تنهایی)) رو باز میکنم و میخونم و هنوزم این نامه ها ادامه دارن... همون احساس تنهایی رو دارم چون الان من بچه اولم رو باردارم و هنوز به بابا و مامان نگفتم و دوست داشتم یه خواهری میبود که خوشحالی اولین حس مادری رو باهاش تقسیم کنم... اما خودم دلم میخاد برای بچه ام که تو دلمه تا جایی که میتونم و خدا توفیق میده داداش و آبجی بیارم شماهم برام دعا کنید🙏❤️
الزمان ادرکنی❤️ وقتی فک میکنم بچم تک فرزند باشه و در سن ۲۰سالگی برسه و تازه اول راه پدر ومادرش رو ازدست بده و تازه اول راه تنهاییش باشه و در این دنیای وانفسا نه خواهری و نه برادری که حتی در کنارش باشن و تصلی خاطرش باشن و باهم همدردی کنن چقد ته دلم خالی میشه ،دیگه کلا تنها و بی کس میشه و خاله و عمو و هم نداره که حتی جای پدر و مادرش رو پر کنن و چه فاجعه ای میشه😭 اصلا توصیف و فک کردن هم بهش سخته خدایا چرا باید بچمون تو بچگی کسی نباشه باهاش بازی کنه و تو جمع بچگی بشینه که مغزش رشد کنه،چون میگن بازی های گروهی باعث رشد فکری بچه و حل تصمیم های بزرگ در آینده میشه و هم درد بی خواهری و بی برادری واز طرف دیگه طعم شیرین عمه وخاله و دایی و عمو که جز شیرینی های زندگی است چرا باید بچه هامون رو از این نعمت ها بی دریغ کنیم که حتی فکر کردن بهش به اینکه با دست خودمون تمام لذت های بچه هامون رو‌ازشون میگیریم وخودمون هم متوجه نمیشیم کاش زودتر بفهمیم که تو چه سیاه چاله ای میندازیم بچه هارو‌ که روز به روز گوشه گیر تر و تنها تر و تنها تر میشن😔😔
#@unique pearl سلام اول از همه مامان های عزیز که این متن رو میخونند عاجزانه میخام برام دعا کنند زودتر باردار شم، موقع افطار و سحر و بخصوص در این لیالی قدر اصلا فکرشم سخته که تک فرزند باشی و هیچ خواهر و برداری نداشته باشی من شخصا اولی که چالش رو دیدم هر کار کردم نتوستم تصور کنم خواهر یا برادر ندارم از یک طرف تفاوت سنی پدر و مادر با بچه ها و از طرف دیگه مگه تا کی میتونند پا به پای بچه ها، همراه باشند، تنهایی به شدت سخته پس من فقط از خودم مینویسم که چطور شد فکر بچه دوم افتادم سه سال پیش زایمان سختی داشتم و خدا یک گل پسر خیلی ناز بهم داد اما اینقدر زایمانم اذیت شدم البته من به خاطر شرایط خاصی که داشتم اذیت شدم، دیگ همونجا گفتم اولین و آخرین بارم و تمام و بعد زایمان اول سختی ها، بچم اصلا نمیخابید نه شب نه روز ده دقیقه به ده دقیقه بیدار میشد و گریه و من کمبود شدید خواب، از یک طرف بدنم ضعیف و درد استخوانی بدی داشتم و من و همسرم تو شهر غریب بودیم کلا کلافه شده بودیم از سر کار میومد خسته خواب و منم همینطور و بچه رو این وسط چکار کنیم؟! خلاصه اش اونجا همش می‌گفتیم دیگه دور بچه خط قرمز قرمز بعد 5،6 ماه ک بچه بزرگتر شد از حرفی که زدم پشیمون شدم به همسرم گفتم دیگه نگیم بچه بی بچه دعا کنیم خدا توان و نیرو من و برگردونه، تا بتونم دوتا دیگه بیاریم نکنه این نوع حرف زدن ناشکری حساب بشه و خدا قهرش بیاد از اونجا دیگه فقط دعا کردیم بلاخره خدا توان من و برگردونه و صبر بچه داری بهم بده و خدا رو شکر یک فراز و نشیب خیلی سخت رو رد کردیم و الان گل پسرم سه سالشه توان بدنی من کمی برگشته اما ن کامل ولی خواب شبم تقریبا درست شده از آب و گل دراومده بچم، پوشک نداره، اتاقش جدا شده، و الان به فکر بچه دومم چون اصلا نمیشه بچه تنها باشه، برای خودمن یک مشکلی پیش اومد که اگه خواهرم نبود قطعا الان دیوانه شده بودم یا افسردگی یک گوشه ای افتاده بودم، چون اصلا قابل مطرح شدن با پدر و مادر نبود الانشم خیلی جاها زنگ میزنم ب خواهرم آرومم میکنه، اگ نبود خیلی حالم بد میشد ومجداا از همه مامان های عزیز که این متن رو میخونند عاجزانه میخام برام دعا کنند زودتر باردار شم، موقع افطار و سحر و بخصوص در این لیالی قدر ببخشید که طولانی شد 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 و من با درک تمام سختی هایی بچه داری مینویسم دلم برای دوران بارداری ام تنگ شده با اینکه من به خاطر شرایطم بارداری سختی داشتم، وای واسه وقتی که باهاش حرف میزدم حتی دلم برای زایمان حتی اگ سخت باشه تنگ شده، چون یک حس خیلی خوب که هیچ وقت و هیچ جا تجربه اش نکردم یک حسی انگار تو بهشتی اون لحظه ای ک نوزاد رو میذارند رو قلبت خیلی خوبه دلم برای نوازد کوچولو که هر روز یک حرکت جدید یاد میگره و روند رشدش رو که می‌بینیم کلی ذوق میکنیم دنیای بی خواهر برادری بی معناست و خواهر و برادر مثل رنگ های یک رنگین کمانند که وقتی کنار هم باشند قشنگی رنگین کمان رو به رخ می‌کشند خواهر و بردار مثل شکوفه های درخت هستند که هر چی بیشتر باشند لطافت و قشنگی بیشتری برای خونه به ارمغان میارند
#M@H از دلم برایت نوشتم دونه اناریم ... همیشه معجزه عصای موسی یا کشتی نوح نیست .. گاهی معجزه میتونه یک صدااز نزدیکترین نقطه به قلبت باشه. دقیقا همون لحظه که از هم دلسرد شدی و هیچکس تورو باور نداره و در تلاشی تا دیده بشی یک صدا ازدرونت بهت میگه من باورت دارم تو برای من با ارزش ترین ،زیباترین،مهربانترین و قوی ترین آدم دنیا هستی. معجزه میتونه لحظه شماری برای دیدن عشقی باشه که ندیده عاشقش شدی و ماه ها تمام سختی هارو بجون خریدی تا فقط روی ماهشو بینی معجزه ینی میون همه ی سردی ها و سختی ها با یه چرخش دنیاتو زیرو رو کنه و باعث لبخندت بشه هر لحظه در انتظار دیدن روی ماهت هستم دونه اناری من❤️❤️ معجزه ی من، دونه انار بهشتی من ...از لحظه ای که از درخت بهشتی خودت جدا شدی و منو برای مادری انتخاب کردی هر لحظه با هر ضربان قلبت با هر چرخشت جان تازه ای به من دادی ..امیده تازه ای ... آری این منم که مانند نوح و موسی معجزه ای در زندگی خود تجربه میکنم ونام والای مادر روی من گزاشته میشود از این بهترم هم سراغ داری؟ دانه ای از بهشت درون تو رشدمیکند و از آن بالاتر او تورا برای مادری خود انتخاب میکند معجزه درون تو اتفاق می افتد درون تو شروع به ضربان میکند و تورا سرشار از امید میکند سرشار از انتظار.... و با اولین ضربان خدا معجزه ای در تو آفرید❤️ ۱۳فروردین ۱۴۰۳
کبود سلام وقت بخیر مادردختر۵/۵ساله ام بااینکه ۳دختردایی وسه پسرخاله ویکدخترعمه داردبه شدت ابرازناراحتیوتنهایی داردوقتی خودم راجای اومیگذارم که بزرگ شده وبایک تک فرزندمثل خودش ازدواج کرده خیلی ناراحت میشوم دلم میگیرد که هیچ کسی رانداردوغم دوران کودکی اش به واقعیت دردناکی تبدیل شده من باوجودسه خواهروبرادرخیلی ازاوقات حس تنهایی وبی کسی دارم یکی ازخواهرهایم تهران است یکی دیگرش زیادنمی آیدوبهانه اش مسافت طولانی است برادرهایم هم سالی دو سه بارمیبینم خدابه دادتک فرزندهابرسد حس تنهایی یک کابوس دردناک است بعدازتولددخترم باتوجه به مشکلات قصدبارداری نداشتم ولی امسال با توجه به گفتهای دخترم که میگویددوبرادرویک خواهرمیخواهددلم میخواهدخداوندبهم دوقلوعطا کند ببخشیدطولانی شد
دقیقا توی سن ۲۸ سالگی بود که وجود دختر نازنینم را برای اولین‌بار در وجودم حس کرده بودم میان حال ندار اوایل بارداری شوقی درونم سوسو می‌کرد خودم را مانند گلی می‌دیدم که درحال غنچه دادن هستم و همین باعث می‌شد که سختی‌های دوران بارداری را به جان بخرم. روزهای اوایل زایمان خودم را فرشته‌ی مراقب نی‌نی ناز و کوچکی می‌دیدم که درهر زمان حتی از خوابش می‌زند و همه‌ی وجودش می‌شود توجه به آن نوزاد ریزه و کوچک و دوست‌داشتنی حالا دیگر مادری شده‌ام که حاضرم از ذره ذره وجودم بگذارم برای دخترک نازم حال قرار است تصور کنم روزی دخترکم ۳۰ ساله شده هست و نه خواهر و برادری دارد و خودش تنهای تنهاست نمی‌توانم بگویم آن روز عمری باقی باشد که حتی من و بابایش در کنارش هستیم یا نه دخترکم که از کودکی تا به این سن در فضای خانه‌ای پر از سکوت تنهایی به سر برده و در پیله‌ی خود مانده‌ است نه خواهر و برادری بوده که بخواهد با آن‌ها بازی کودکانه داشته باشد و همیشه در خودش مانده نمی‌دانم در این سن ۳۰ سالگی که شاید قرار باشد خودش هم صاحب فرزند شود کسی هست درکنارش باشد در سختی‌ها و شادی‌ها حتی بچه‌هایشان نه خاله و دایی و نه عمو و عمه‌ای این همه تنهایی گاهی آدم افسرده می‌شود، نه جایی برای دید و بازدید، نه برادری برای تکیه‌گاه، نه خواهری برای غم‌خوار و پشت و پناه و... حتی فکر کردن بهش هم برایم سخت هست، برای مادری که حاضر از از وجودش بزند بلکه فرزندش در همه حال بهترین باشد  امیدوارم ما هم بتوانیم با وجود فرزندهایی قد و نیم‌قد محیط خانه‌هایمان را شاد و سرزنده نگه داریم که در نبودمان هم فرزندانمان پشت و پناه همدیگر باشند.
راستش گاهی اوقات از حرفای دیگران کم میارم و میگم‌چرا ۵ تا بچه دارم اما با خوندن پیام ها فکرم و حسم عوض شد و احساس خوبی کردم و اون حس حقارت در من از بین رفت من مامان ۴ تا گل دختر و یک گل پسرم.👶🏼 اینقدر از همه بیشتر از مامانم حرف شنیدم که برای رفتن خونه مامانم ترس دارم واقعا از مامانم از همه بیشتر حرف شنیدم به مامانم میگم خواهر و برادر خیلی خوبه میگه آره اما تو خودتو بدبخت کردی خدایی خیلی سخته اما همیشه صبح که پا میشم از خدا و امام زمان میخوام کمکم کنند ببخشید مزاحمتون شدم اجرکم عندالله 🙏🙏🙏🙏 الان که تمام پیام های این چالش رو خوندم و تلنگری بود برام دعا کردم برا همه که بتونن برای بچه هاشون خواهر و برادرای سالم و صالح بیارند تا در کنار هم اوقات خوبی رو داشته باشند.❤️
shokrian 🥲👌 من خودم تک فرزندم نه خواهری نه برادری بچه ک بودم ذوق میکردم الانم همه میگن خوشبحالت تنهایی بابا ولی من هرچی بزرگ تر میشم واقعا تنها تر میشم احساس بدیه واقعا نه تنها برای خودم حتی به بچمم فکر میکنم نه دایی نه خاله چقدر تو آینده باز این تنها میشه🫠 هر چقدر آدم فامیل داشته باشه رفیق و دوست و آشنا داشته باشه هیچکی خواهر و برادر نمیشه 🫠
با سلام من مادر یک پسر مهربان هستم که بعد از سختی های زیاد با آمدنش به زندگیم، دنیا را برام قشنگ تر کرد. من با وجود دو برادر و یک خواهر که کودکی خیلی خوبی داشتم ولی الان از اونا دور هستم و بعضی وقتها حس تنهایی زیادی می کنم . با وجود اینکه تک فرزندی باعث میشه همه توجه پدر و مادر فقط به او باشد ولی وقتی فکرش رو می کنم که در 30 سالگی پسرم اگر من و پدرش در کنارش نباشیم او از نبود ما چقدر احساس تنهایی می‌کنه دلم می گیره .
❤️💋💋سلام مامان های قند عسل ❤️❤️💋 بلاخره با اون همه چالشش به پایان رسید 👶🏼🧒🏼 حالا ببینیم کدوم دلنوشته به دل مامان های عزیز نشسته و انتخاب شده ❤️❤️ همونجور که تو رای گیری بودی رقابت بین سه شماره ۱۷و ۳۵ و ۲۱ خیلی زیاد بود 😍🥰😘 و در نهایت شماره ۱۷: با ۵۰ رای شماره ۳۵: با ۴۸ رای و شماره ۲۱:با ۲۴ رای بیشترین رای رو آوردن 🤩🤩 برنده ما شماره 👇👇👇 و ۳۵ 🎀🌺🎀🌺🎊🎀🎊🎀🎊🌺🌺 مبارکتون باشه 🥰🥰🥰 نکته مهم👈👈خب مامان های عزیز بعضی از متن ها از اینترنت گرفته شده بود ولی چون اولین بار از این مدل مسابقات داشتیم ندید میگیریم ...ولی توی مسابقات بعدی متن اینترنتی حذف میشه😉😉😉 🌹کانالی برای استفاده از تجربیات شما و همه مامان ها👇 تجربه و خاطره های مادرانه https://eitaa.com/tajrobemadaran 🌹کانال پاتوق مامان اولی 👇 https://eitaa.com/joinchat/459997849Ca67efd6f43 🌹گروه پاتوق مامان اولی ها👇 https://eitaa.com/joinchat/1031996056Cf1b0e46592
بالاخره مرحله اول چالش _۳۰ به حول و قوه الهی تموم شد به همه برندگان تبریک میگیم✨✨ ان شاءالله این کمِ ما، مورد رضای حضرت حق قرار بگیره. به زودی به همه ی برنده ها ، یک تکه از فرش حرم امام رضا علیه السلام تقدیم میشه و براشون ارسال میشه.