پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امدیم دنبال امیرعلی جان
از مدرسه زنگ زدن گفتن بیان دنبالش
ســـلام به همگی گلبانوهای عزیز😍👋
روز سه شنبه تون بخیر مهدوی پسند 🌱
امروز رو چطوری آغاز کردید؟
کیا روزشون رو با #شکرخالق مهربونمون شروع کردن؟😍✨✨
خدابھت نفس داده
سلامتی داده (خانوم هایی که بیمارید شکر کنید بیماری های دیگه رو ندارید😌)
امنیت داده
خونه ای داده که توش آرامش داشته باشید
بچه های سالمی داده که خونه رو زیر و رو کنن😁
حال خوب داره میریزه ♥️
آخه حیف نیست پیله کنیم به اتفاق های ریز بد ؛
و روزمون رو خراب کنیم؟ ❌
⬅️ پس
یه بنـــــده شاکر سرزنده باش 🥰
" بیاین همینالان در هرحالی هستیم عمیقا خداوند رو برای پنج نعمتی که بهمون داده شکر کنیم "🤲🌷
روزت رو باحال خوب شروع کن ...😍
قـــــــدر خودتو بدون خانومی 😇
حال و هوای خونه رو #تو میسازی😘
الحمدلله کماهواهله
🌼🍃
همون لحظه خدا میرسه و همه چی قشنگ میشه!
مطمئن باش...✨🌱
امروز صبح بعد اینکه بچها را راهی مدرسه کردم..
آستین بالا زدم رفتم در قلب خونه ❣😁
کشوها را ریختم بیرون و داخل کشوها را دستمال کشیدم و سرویس کریستال را شستم 🫧
نگم که دیشب اخر شب چه اتفاقی افتاد 😱
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
54.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
صدای منو میشنوید از قــ❣ــلب
خونه 🏡
شاید همیشه با خودتون فکر کنید که چقدر خونه م کوچیکه😔
چقدر ساختش بده😞
کاش آپارتمانی بود🥺
کاش ویلایی بود😕
کاش
کاش
کاش
اما باور کنید اگه به همین خونتون برسید،انقدررررررر برای خودتون و خانوادتون دوست داشتنی میشه که حد نداره. 😍
⚜مشکل از خونه هامون نیست⚜
ما اگه به خونه ها برسیم،به موقع مرتب کنیم،فضای خونه رو زیبا کنیم اون خونه خیلی زیبا میشه
فقط کافیه تدبیر کنیم👌
از خودمون بپرسیم خونه کوچیک رو چطور مدیریت کنم؟
آشپزخونه رو چطور؟
اتاق رو چطور؟
باور کنیم خونه ما بهترین خونه دنیاست چون آرامش توشه
چون بانویی داره که حالش با خونه داریش خوبه
و این بانو، احساس خوب رو به همه اعضای خانواده منتقل میکنه.💪
.
#روزمرگی_درآلمان 🌱
@mokhtari_313
https://eitaa.com/joinchat/403046997C5c4efec7b4
تا هرچقدر توانشو داری بگو:
《ای که مرا خوانده ایی راه نشانم بده...》
مطمئن باش انقدرر قشنگ جوابتو میده...☘
اینجا را هم یه تغییر کوچولو دادم خوب شد مگه نه؟؟؟ 😍
#روزمرگی_درآلمان 🌱
@mokhtari_313
https://eitaa.com/joinchat/403046997C5c4efec7b4
24.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زندگی با خدا...
سال ۱۴۰۳ خونت حسابی شلوغه بچت داره مدام تو خونه میدوه و هیچی از دستش در امان نیست مبلا و در و دیوارا کثیف و خط خطی شدن و تو کاملا کلافه و خسته ای
سال ۱۴۳۰
خونت از تمیزی برق میزنه و دیگه بهم نمیریزه مبلات تمیزن و سالی یه بار هم نیاز به دستمال کشی ندارن دیگه سر و صدای بچه ای نمیاد چون بزرگ شدن و رفتن سراغ زندگی خودشون تو دیگه خسته نیستی اما حسابی دلت برای دوران کودکی بچه هات تنگ شده ..
همه ما مادرا با تمام عشقی که به بچه هامون داریم یه روزایی کلافه ترین میشیم اما کافیه به این فکر کنیم که بیست سال دیگه تمام این روزا گذشته و احتمالا تمام حسرتمون این میشه که ای کاش کمتر به خودمون و بچه هامون سخت میگرفتیم و بیشتر از وجودشون لذت میبردیم🥺
#اینم یه نیم ولاگ کوچولو از کارای امروزم☝️ 😍
خدایا شکرت که توستم به کارای امروزم برسم 🤲🌱
خدایا شکرت بخاطر بودنت کنارم 🤲🌱
خدایا خودت خوب میدونی مرضیه عاشقته❤️
خداقوت خانم خونه 🤩
🔅الهی که نور بشه تو زندگیت تمام تلاش و زحماتت 🔅
اجرت با مادرمون خانم فاطمه زهرا س 🤲
@mokhtari_313
#روزمرگی_درآلمان 🌱
https://eitaa.com/joinchat/403046997C5c4efec7b4
🌱روزمرگی در آلمان 🌱
زندگی با خدا... سال ۱۴۰۳ خونت حسابی شلوغه بچت داره مدام تو خونه میدوه و هیچی از دستش در امان نیست
.
قرار نیست هرکی اسم خدا رو آورد خونه ی محقر داشته باشه!
خوب زندگی کردن با لاکچری زندگی کردن متفاوت هست 😉
اسلام دین اعتدال هست هر چه بر خود میپسندی بر خواهر و برادر دینی ات هم بپسند و دستگیری کن نه تفرقه افکنی🙃🌱
...
چه حسی از خونه گرفتی؟!@mokhtari_313
یه جا میگفت خدا رو اینجوری صدا کن:
"يَا عُدَّتِي عِنْدَ شِدَّتِي
اى ذخيره ى من در روز سختى...
يَا رَجَائِي عِنْدَ مُصِيبَتِي
اى امید من در برابر پیش آمدهاى ناگوار..."
قسمت دوم و سوم داستان 👇
#تلخ_شیرین_مهاجرت🥺
#قسمت_دوم
#تلخ_شیرین_مهاجرت
ولی ما متوجه حرف هاشون نشدیم 🥺
دیدم همسر خانمه گوشیشو از جیبش در آورد و زنگ زد به کسی و شروع کرد به صحبت کردن...
دیدم گوشی را سمت همسرم گرفت و وقتی همسرم گفت الو دیدم همسرم شروع کرد به فارسی صبحت کردن با تلفن و شرایطی که داشتیم را بهشون توضیح داد...😔
همسرم که گوشی را قطع کرد با خوشحالی گفت فارسی زبان که همشهری مونه میاد الان اینجا...
بعد چند دقیقه ای اون آقا اومد و شروع کردن با اون زن و شوهر به صحبت کردن...
ترکی صحبت کردن را خوب بلد بود انگاری این آقا و خانم را از قبل میشناخت
رو کرد سمت ما گفت با این خانم و آقا برید خونه شون، اینا میخوان به شما کمک کنن
و ما همراهشون رفتیم. ما را بردن خونه شون و برامون لباس و غذا آوردن...🥺
اون لحظه نمیدونستم بخاطر بچه هام خوشحال باشم یا اینکه بخاطر آوارگی ام غمگین 🥺رو کردم به اون آقا گفتم فقط به بچه هام غذا بدید گشنه هستن خلاصه کمک مون کردن و اون روز خیلی بهمون رسیدن...🥺
ما که حرف هاشون رو متوجه نمیشدیم ولی خدارو شکر اون آقا بود و راحت متوجه حرف هاشون میشد گفت این خانم و آقا میخوان بهتون کمک کنن چند شبی اينجا میمونید
تا برای خودتون جایی پیدا کنید😍
منو میگی اون لحظه گریه ام گرفت گفتم آخه چه جوری نه ما اینارو میشناسیم و نه اینا مارو میشناسن. گفت خانمه میگه نمیدونم وقتی اینا را توی پارک توی اون حال دیدیم که مهاجر هستن و بچه کوچک دارن یهو انگاری یک نفری بهمون گفت کمکشون کنیم😭
همون لحظه حرفهایم را که به آقا امام زمان گفته بودم را توی سرم مرور کردم و گفتم آقا ممنونم🥺💚
همسرم دو سه روزی با اون آقا دنبال خونه گشتن تا اینکه یک خونه پیدا کردن خیلی تمیز و مرتب بود ولی برق نداشت ولی از روی اجبار اون خونه را گرفتیم...🥺
فکرشو بکنید اون خونه هیچ چیزی نداشت نه فرشی نه پرده ای نه هرچیز دیگه ای...
ولی خوشحال بودم که بالاخره خونه پیدا کردیم😍🥺
شب شد و تاریکی همه جا را فرا گرفت بچه ها ترسیده بودن اومدیم در حیاط را باز گذاشتیم و داخل راهرو نشستیم آخه اونجا روشنتر بود...
دیدم همسایه مون یکی یکی برامون وسایل آوردن یکی رختخواب آورد یکی فرش و پرده آورد یکی لباس اینا آورد... و دیگری با سینی پر از غذا آمد گفت رمضان است ماه خوب خدا 🥺
چقدر اون شب با دیدن همچنین آدم هایی گریه کردم چقدر اون شب با خدا و آقا امام زمان حرف زدم و گفتم اینا همه از لطف و کرم شماست 🥺🥺
وسایل تا حدی که نیاز مون بود داشتیم ولی روزها و شبها بسختی میگذشت و ما هنوز برق نداشتیم
همسرم با اون آقا رفت با صاحب خانه حرف زد ولی گفتن شاید حالا حالاها برق نداشته باشید چون هنوز ما مجوز برق که بکشیم را نداریم و باز مجبور شدیم که دنبال خونه بگردیم...😔
یکی دو روز گذشت و خونه ای پیدا کردیم ولی خونه اش خیلی نم داشت و تاریک بود. ۱۴ تا پله میخورد تا میرفتی داخل خونه، خونه زیرزمینی بود...و رطوبتش هم زیاد بود پسرم سیاه سرفه داشت و این رطوبت براش خوب نبود...😔
ولی از روی اجبار اون خونه را قولنامه کردیم...
هر روز و شب برایم سالی میگذشت 😔
کم کم با همسایه ها آشنا شدم و کم کم داشتم با زبانشون آشنا میشدم وقتی هم حرف هاشون را متوجه نمیشدم با اشاره حرف میزدیم...
ماه رمضان بود و موقع افطار هر یک از همسایه ها برامون چیزی میآوردن. بعد افطار همه همسایه ها دم خونه هاشون جمع میشدن و با سماور های زغالی شان چای دم میکردن حرف میزدن...
چقدر اون شبها دلتنگتر میشدم؛ دلتنگ خانواده ام. دلتنگ اینکه برم خونه مادرم و مامانم بگه مرضیه امشب رو نرو و افطار را با ما باشید...🥺
چند ماهی گذشت تا اینکه باخبر شدیم خاله ام که جاری هم باهم بودیم دارن ميان سمت ترکیه اونا میومدن که ترکیه نمونن و برن سمت آلمان. از طرفی خوشحال بودم که خاله میاد از طرفی براشون غصه میخوردم ک میخواد سختی هاشون شروع بشه...🥺
خواهرشوهرم که از افغانستان اومده بود ایران با خاله ام اومدن ترکیه وقتی خاله رسيد خونه ما خود را انداختم بغلش و فقط گریه میکردم نمیتونستم حرف بزنم بغض عجیبی راه گلوم را بسته بود🥺😭
خلاصه کارای خاله هم طول کشید و مجبور شدن چند ماهی ترکیه بمونن...
اونا هم خونه ای نزدیکی خونه ما پیدا کردن و جابجا شدن چقدر خوشحال بودم که خاله ام نزدیکمه هر وقت دلم میگیره میرم دیدنش 🥺😍
زمستان سختی بود و بخاری زغالی داشتیم با چوب و لباس های کهنه سعی میکردم خونه را گرم کنم دیدم نمیشه رفتم خونه همسایه را زدم دست شو گرفتم آوردم خونه بخاری را بهش نشون دادم متوجه شد زغالی نداریم رفت یک کیسه زغال برامون آورد خدارو شکر اون شب خونه مون با اون کیسه زغالی که همسایه آورد گرم شد😍🥺
الحمدالله خدارو شکر همسرم کار پیدا کرد و مشغول کار شد توی کار وان سازی حمام بود و وان حمام درست میکردن پول کرایه خونه و آب و برق و بخور نمیری الحمدالله در ميومد تا اینکه...🥺
#قسمت_سوم
#تلخ_شیرین_مهاجرت
یک شب دیدم دست و پاهام داره میلرزه و نمیتونم روی پاهام وایستم چشام سیاهی می رفت. دختر بزرگم که شش سال و نیمش بود اومد دستم را گرفت گفت مامان خوبی هر لحظه احساس میکردم بدتر میشم و احساس خفگی میکردم راحت نمیتونستم نفس بکشم دیگه نفهمیدم چی شد...🥺
وقتی چشامو باز کردم که روی تخت بیمارستان خودم را دیدم داد کشیدم بچه هام بچه هام کجان دیدم خاله ام اومد کنارم گفت بچه ها خونه هستن نگران نباش گفتم چیشده من چرا اینجام و اون لحظه خاله ام منو بغل گرفت شروع کرد به گریه بیشتر ترسیدم 🥺
چند روزی گذشت و بهم نگفتن چی شده و چرا حالم بد شده بوده 🥺
روز به روز بدتر میشدم دست و پاهام لمس میشد تپش قلب ترس و دلهره های عجیبی سراغم میومد 🥺
دیگه براحتی کارای خونه را نمیتونستم انجام بودم 😔
همش با خودم مثل دیوونه ها حرف میزدم میگفتم یعنی چی چرا اینجوری شدم
بعضی وقتها دچار لکنت زبان میشدم به راحتی نمیتونستم حرف بزنم
ترس های عجیبی اومده بود سراغم 😔
دیگه نمیتونستم تنها جایی باشم مدام ترس داشتم 🥺
بخاطر تشنج هایی که میکردم دست و پاهام لمس میشد و... دکتر ها مجبور شده بودن تا شوک الکتریکی برقی بهم بدن انگاری دیگه زبونم نمیچرخید تا حرف بزنم🥺
و دوماه نتونستم حرف بزنم با دارو هایی که میدادن بهم و شوکی که بهم میدادن و سرم و آمپول اینا کمی بهتر شده بودم
دخترم بعضی وقتها ازم میترسید این بیشتر منو اذیت میکرد😔
خاله ام دلداری ام میداد میگفت بچه هستن خوب میشن کم کم میگفت بهشون حق بده وقتی تورو توی اون حال میبینن که تشنج کردی بترسن اینا هم بچه ان و کوچیک 🥺
روز و شبهام یکی شده بودن نمیفهمیدم کی روز است کی شب همش با دارو ها خوابم میکردن 🥺
اون روزها همش دارو و بیمارستان بود😔
همسرم دیگه بخاطر من نمیتونست بره سرکار خاله ام گفته بود که من نمیتونم مسئولیت مرضیه و بچه ها را قبول کنم
وقتی مرضیه تشنج کنه برام سخته تنهایی از یک طرف مرضیه از طرفی بچه ها😔
دیگه نتونست بره سرکار بنده خدا همسرم مونده بود چیکار کنه از یک طرف پول کرایه خونه از طرفی خرجی خونه و دارو های من 😔
پول کرایه خونه مون عقب افتاده بود مجبور شدیم همون وسایلی که همسایه ها آورده بودن مثل فرش و یخچال و تلویزیون و کمی خورده ریز را بدیم به سمساری تا کرایه خونه را بدیم وقتی سمساری وسایل را دید گفت اینا قیمتی نداره و پولش خیلی کم میشه 🥺
صاحب خانه هم حق داشت پولش را میخواست شب اومد گفت خونه را این هفته تخلیه کنید 🥺💔
همسرم گفت شرمنده ام نتونستم پول کرایه خونه تون را جور کنم گفت وسایل خونه بمونه همینجا روی پول کرایه خونه گفت خونه برادرم هیمن سر کوچه هست اوضاعم کمی بهتر بشه بقیه پول را براتون میارم
فرداش من از اون خونه فقط چمدانی با چند تیکه لباس برای بچها برداشتم و بقیه موند همون جا 😔💔
رفتيم خونه خاله ام و برادرشوهرم چقدر برام آزار دهنده بود که سربار کس دیگه ای باشم 😭💔
سه چهار ماهی گذشت و کارای برادرشوهرم و خاله ام درست شد و با قاچاق بر صحبت کردن تا برن. غم عجیبی در دلم به پا شد بازم تنها شدم خاله ام بود انگار مادرم کنارم بود. صحبت هاشون را کرده بودن که آخر هفته راهی شن 😔😔
اون شبها فقط خدا را صدا زدم و آقا امام زمان رو 😭🥺
خدایا خدایا خدایا 🥺🥺🥺
همش از حضرت زینب (س) صبر میخواستم ازشون میخواستم دلم را صبور کنن کمکم کنن دستم را بگیرن تا کم نیارم توی سختی ها از خانم فاطمه زهرا (س) خواستم برام مادری کنن. گفتم خانم جان من تنهام مادرم کنارم نیست ولی دلم به بودن شما قرصه 🥺🥺
اون روزها خیلی برایم سخت میگذشت راستش من قبل اینکه مهاجرت کنم اینقدری که الان نزدیک به خداوند و اهل بیت و آقا امام زمان هستم اون موقع ها نبودم 😔
توی غربت و تنهایی هر روز بیشتر و بیشتر به خدا و اهلبیت آقا امام زمان نزدیک نزدیکتر میشدم 😭درسته سختی ها روز به روز زیاد میشد ولی من نزدیکتر میشدم بهشون 😭
احساس میکردم دستم را گرفتن 😭
سه روز به رفتن خاله ام اینا مونده بود و ما مونده بودیم چیکار کنیم نه خونه ای نه سرکاری و.....
خاله ام کمی از وسایلشو فروخت و کمی مثل یخچال بخاری پتو اینا و ظرف ظروف آشپزخونه و فرش را هم داد به ما
ولی وسایل بدون خونه 😔
یک همشهری همسرم را راهنمایی کرد گفت خانمت را بردار ببر یک جایی است که برای مهاجرانی که مشکل دارن کمک میکنه 🥺
البته اونم شانس تونه الان مثل قبل اینقدری کمک نمیکنن 😔
من و خالم و همسرم رفتیم صحبت کردیم ولی گفتن ما دیگه کمکی نمیکنیم مونده بودیم که چیکار کنیم اومدیم بیرون با دلی شکسته و ناامید 🥺
تا وارد ...
#ادامه_دارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
آخرش لاستیک لباسشویی و مخزنش چقدر تمیز شد😎🤩
میدونستی جرمگیری و رسوب زدایی ماشین لباسشویی رو خیلی باید جدی
گرفت؟!
چون اگه به موقع جرمگیری نشه
روی کیفیت شستشو اثر میذاره و لباسها به خوبی تمیز نمیشن
چون لباسها خوب تمیز نمیشن باعث حساسیتهای پوستی میشه
باعث بـوی نـامطبوع لباسشویی میشه
قسمتهای مختلف لباسشویی مثل پمپ و المنت و.... به دلیل جرم و رسوب آسیب میبینن
البته جرمگیری و رسوب زدایی لباسشویی خیلی آسونه و اگه ماهی یک بار به روشی که پایین گفتم انجام بشه هیچ مشکلی پیش نمیاد
مقداری خمیردندان و نصف لیمو ترش رو داخل مخزن لباسشویی و یک فنجان سرکه سفید و سه قاشق غذاخوری جوش شیرین رو مطابق ويدئو داخل لاستیک لباسشویی میریزیم و بعد برنامه کتان یا کتان پلاس رو با دمای ۹۰ درجه اجرا میکنیم و تمام👌
برای کدبانوهای دیگه هم بفرست که مطمئنا لازمشون میشه🧕☺️
#ترفندهای_خانه_داری 🫧🏡
#روزمرگی_درآلمان 🌱
@mokhtari_313
https://eitaa.com/joinchat/403046997C5c4efec7b4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#چای_به
خوب شد من امروز به گرفتم حتماً این چای دو میوه را درست میکنم ☕👌
چای دو میوه
اگه این چای رو بخوری دیگه چای سیاه نمی خوری
به می خواهیم و سیب
با به تنها می تونی درست کنی
فقط یه نکته رو حتما باید توجه کنی که به یا به و سیب رو با حرارت ملایم تفت بدی ، مدام هم بزنی و زمان بدی تا کامل رنگش برگرده و نسوزه
هر چی به رو بیشنر تفت بدی چای ت خوشرنگ تر میشه
من این به ای که باهاش چای درست کردم رو خیلی تفت دادم در حد که قهوه ای تیره شد ولی خب گفتم توی فیلم نشونتون بدم می گید سوخته🤪
شما هم زیاد در حد قهوه ای شدن تفت بدید
راستی زمان دم آوریش هم نیم ساعت هست
#چای_دومیوه
#روزمرگی_درآلمان 🌱
@mokhtari_313
https://eitaa.com/joinchat/403046997C5c4efec7b4
14.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ساعت به وقت آلمان ۱۷:۳۷ دقیقه شب
#شرح_حال
خانم جان قربونت بشم💚🥺
تو این دوره زمونه ی عجیب سایتو از سرم کم نکن قبول دارم که بچه ی خوبی نبودم
ولی تو پناه تموم خستگیام بودی جوری که حتی گریه کردن واست حالمو از این رو به اون رو میکنه من خودمو به خودت سپردم میدونم که مادر دست بچشو رها نمی کنه🥺
الهی مادرمون خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها دستگیر مون باشن هم در دنیا و هم در آخرت 🤲🤲🌱
بفرمائید چای☕️
هوا خیلی سرد شده 🌬🌧
#روزمرگی_درآلمان🌱
@moktari313
https://eitaa.com/joinchat/403046997C5c4efec7b4
.
بین آرزوی تو و معجزهی خدا
دیواری هست به نام اعتماد
صبر داشته باش🌱
آخیش بلاخره کارام تموم شد... 😮💨
یه دمنوش به.دارچین.گل محمدی
دم کردم برای خودم☕️☺️
بشینم به ها را پوست بکنم 🍃
#روزمرگی_درآلمان 🌱
@mokhtari_313
https://eitaa.com/joinchat/403046997C5c4efec7b4
✨
من یک زنم،
زیباترین خلق خدا
_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_
زیباترین خلق خدا در چه حالید⁉️
اینم از زاویه دید مامان مرضیه 😍
جاتون سبز شام نوش جان شد🌱
ظرف ها شسته شد✅
سینک مثل همیشه درخشان✅
اجاقگاز هم تمیز شد ✅
#روزمرگی_در_آلمان 🌱
@mokhtari_313
https://eitaa.com/joinchat/403046997C5c4efec7b4
سعی کنید قبل خواب به قلب خونه برسید✅
تا صبح بلند میشید و قلب خونه میبینید ❤️
انرژی بگیرید از آشپزخونه تمیز اجاقگاز تمیز و سینک تميز 😍😍
#روزمرگی_درآلمان 🌱
@mokhtari_313
https://eitaa.com/joinchat/403046997C5c4efec7b4
✨
panahian-clip-khodet-ra-aadam-hesab-kon.mp3
2.2M
رزق امشبمون 🌱
خودت رو آدم حساب کن!
⛔️ خود تحقیری ممنوع
✅ ما برای خدا مهم هستیم، نظر ما برای خدا مهم است!
#استاد_پناهیان
#روزمرگی_درآلمان 🌱
@mokhtari_313
https://eitaa.com/joinchat/403046997C5c4efec7b4
✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️🍃
✍ زندگی مانند درست کردن چای میماند:
♥️خودبینی ات را بجوشان
♥️نگرانی هایت را تبخیر کن
♥️غم هایت را رقیق کن
♥️ اشتباهاتت را از صافی بگذران
♥️ و آن وقت طعم خوشبختی را بچش
آنچه "خداوند"میدهد"پایانی"ندارد و
آنچه "آدمی"میدهد"دوامی" ندارد،
👈 زندگیتان پراز داده های "خداوند" باشد.
شبتون در پناه خداااا دوستای گلم..
مراقب خودتون باشید...🍃
#شبتون_در_پناه_حق
#روزمرگی_درآلمان 🌱
@mokhtari_313
https://eitaa.com/joinchat/403046997C5c4efec7b4
✨
30.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 مثل حضرت زهرا (سلام الله علیها)، پای امام زمانت بمون
👤 استاد رائفی پور
🍃 و به رسم هر روز ؛
سلام بر امام زمانم ...
اللهم عجل لولیک الفرج 🤲
#مقاومت
#امام_زمان
https://eitaa.com/joinchat/403046997C5c4efec7b4