.
ساعت به وقت آلمان ۱۱:۴۸ دقیقه صبح
ظهرتون بخیر مهدوی پسند عزیزای دل
میدونم دیر اومدم ولی اومدم 🙈☺️
امیرعلی جان یه هفته مدرسه نرفت بخاطر این ویروس 🤒😷
طفلی بچم خیلی اذیت بود باهر سرفه گلاب به روتون بالا میاورد این شبها تا صبح بالاسرش بیدار نشسته بودم تا توی خواب نفسش نگیره 🤧
گفتن باید از ریه اش عکس بگیریم
ان شاءالله بحق خانم فاطمه زهرا س که هیچی نباشه 🤲🥺
خلاصه اگر نبودم ولی کلی بیاد تون بودم
و دلتنگ تون لایق بوده باشم این روزا بیادتون بودم 🤲
الهی این روزا مادرمون خانم فاطمه زهرا س دستگیر همگی ماها باشن هم در دنیا و هم در آخرت 🤲🌱
راستی متوجه شدید داخل کانال یه اشتباهی کردم که خیلی عصابم را بهم ریخت؟؟؟؟ 😢
از یه بنده خدایی راهنمایی خواستم بخاطر کانالم گفتم پیام های سنجاق شده تون را کم کنید منم که حواسم نبود که چجوری باید از سنجاق در بیارم
پنج قسمت از داستان مهاجرت مون را پاک کردم یهو بخودم اومدم گفتم مرضیه تو داری حذف میکنی اینجوری که از سنجاق درآوردن نیست خلاصه کلی بغض کردم اعصابم بهم ریخت
بنظرتون چیکار کنم؟؟؟؟؟ 😢
توکل بخدا اینم حل بشه🤲🤲
بفرمائید چای نبات ☕️☕️
#روزمرگی_درآلمان🌱
@mokhtari_313
https://eitaa.com/joinchat/403046997C5c4efec7b4
13.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
شنبه و اول هفته ست از پیامبر خوبی ها حضرت محمد ص رزق اول هفته مون بخواهیم و ازشون التماس دعا بخوایم 🤲💚
طبق شنبه های ام البنینی قراره امروز آش بار بزارم 🍵
ام البنین دخیلم خانم جان 🥺
این روزا یادتون نره هرغذایی و هرکاری که تو خونه انجام میدید نذر مادمون خانم فاطمه زهرا س کنید 💚
وقتی به کارای خونه میرسم دلم این روزا پردرد غصه میشه این روزا مادرمون حالشون خوب نیست و در بستر بیماری هستن بمیرم خانم جان 💔😔
یادتون نره بچها راهم همراه کنید توی پختن نذری 🍵
سمیه جان سبزی ها را شست خورد کرد
نازنین زهرا جان پیاز خورد کرد هرکدوم مون مشغول یه کاری شدیم....
#روزمرگی_درآلمان🌱
@mokhtari_313
https://eitaa.com/joinchat/403046997C5c4efec7b4
🍂🍁🍂
سالها گذشت تا فهمیدم ؛
تندرستی با ارزش ترین داراییست ...!
آسایش و آرامش بهترین نعمت است ...!
خداوند بهترین دوست است ...!
غرور بدترین دشمن انسان است ...!
بی تفاوتی دردناک ترین انتقام است ...!
هرکسی می خندد بدون دردو غم نیست ...!
بعد مدت طولانی زدم بیرون از خونه 🏡
نازنین زهرا جان گفتم مواظب امیرعلی جان باشه دختر بزرگ داشتن نعمتی هااا☺️
منو سمیه جان هم گفت منم میمونم خونه پس و منو آقای همسر و یاسمین گلی داریم میریم مرکز شهر برای خرید 🚌
پاییز و قشنگی هاش😍🍂🍂
#روزمرگی_درآلمان🌱
@mokhtari_313
https://eitaa.com/joinchat/403046997C5c4efec7b4
یک چای تازه دم، یک خلوت تنها، یک آرامش مطلق. گاهی برای خودت چای بریز و در کنار خوشبختی بنشین و از زندگی لذت ببر☕️
سلامی مجدد عزیزای مامان مرضیه❣
از آخرین پیامی که گذاشتم کانال الان وقت کردم گوشی دست بگیرم
اینترنت گوشیم تموم شده بود
نشد پست بزارم کانال ☹️
ساعت ۴ رسیدیم خونه جاتون سبز
غذا خوردیم دخترا سفره را جمع کردن
منم یه چایی دم کردم و همین الان نشستم تا یه چایی نوش جان کنم☕️☺️
امروز الکی الکی باز داشتیم جریمه میشدیم اگه گفتی بخاطر چی؟؟؟؟
بلیط اتوبوس 🚌
#روزمرگی_درآلمان🌱
@mokhtari_313
https://eitaa.com/joinchat/403046997C5c4efec7b4
قانون اتوبوس و بلیط در آلمان ....
امروز وقتی سوار اتوبوس شدیم خواستیم بلیط بخریم راننده گفت بلیط نداریم.. گفت وقتی رسیدید بانهوف بلیط بخرید. بانهوف جایی است برای قطارهای شهری و بین شهری...
و مرکز شهر و همچنین ایستگاه اتوبوس هم در نزدیکی بانهوف است
خلاصه رفتیم با یاسمین گلی نشستیم
دو سه ایستگاه بعد یه آقایی که مامور کنترل بلیط بود داشت بلیط ها را چک میکرد وقتی رسید به ما گفت بلیط تون را ببینم گفتیم آقای راننده گفته بلیط نداریم
گفت نه شما باید بلیط میگرفتید گفتم خوب وقتی بلیط نبود از کجا میگرفتیم
خلاصه گفت نفری ۶۰ یورو جریمه میشید
دونفرمون میشد ۱۲۰ یورو 😱😰
منو میگی کلی اعصابم بهم ریخت که خدایا ۱۲۰ یورو پول کمی نیست🥺
به پول ایران میشد ۸ ملیون و ۴۰۰ تومن...
یهو انگاری یه کسی بهم یادآوری کرد که بدو برو پیش راننده و بهش بگو ما میخواستیم بلیط بخریم مگه خود شما نگفتی بلیط نداریم خلاصه سریع خودم را رسوندم پیش آقای راننده گفتم به این آقا توضیح بدید که ما میخواستیم بلیط بخریم شما گفتید بلیط ندارید و اینکه آقای راننده توضیح داد و خداروشکر الحمدالله ختم بخیر شد مشکل امروز هم🤲☺️🌱
میدونی حتی دوچرخه سواری هم اگر حواست نباشه اینجا سریع جریمه میشی
خیلی قانون های سفت و سختی دارن 😬😨
من تا حالا یکی دو دفعه اونم الکی الکی جریمه شدم و از این موضوع خیلی ترسیده شدم اینجا اگر حواست نباشه حتی یه کاغذی نخونده امضاء کنی کل زندگی را به باد دادی مثل یه خانواده ای که بنده خدا بلد نبودن و نخونده کاغذی را امضاء کردن تا الان دارن عذاب میکشن.... 🥺
حتماً درمورد این موضوع براتون مینویسم... ✍
.
عزیزای دل خیلی هاتون پیام گذاشتید پیوی و گفتید مامان مرضیه از اینکه چند قسمت از داستان تلخ شیرین مهاجرت پاک شده ناراحت نباش حتماً حکمتی بوده که خیره ان شاءالله 🤲🌱
و گفتید مامان مرضیه اگر تو پیوی شخصی تون ذخیره دارید دوباره بزارید کانال شاید قسمت بوده بعضی از دوستانی که هنوز داستان مهاجرت تلخ شیرین مهاجرت تون را نخوندن بخونن
حالا میخوام نظر شماراهم بدونم شما مشکلی ندارید که دوباره بخوام بزارم آخه گفتم برای دوستانی که خوندن تکراری نشه 😢
نظرتون برام مهمه ممنون میشم نظرتون بگید؟؟؟؟؟ @mokhtari_313
لاتخف ولاتحزن انا منجوك
خدا میگه:
نترس ، نگران نباش ، آخه من که نمیذارم این طوری بمونه ، نجاتت میدم🌱🌱
قسمت اول داستان تلخ شیرین مهاجرت 👇
@mokhtari_313
https://eitaa.com/joinchat/403046997C5c4efec7b4
#قسمت_اول
#تلخ_شیرین_مهاجرت
اول از همه یه سلام و خوش آمد بگم به همه عزیزانی که تازه به جمع ما اضافه شدن.😍
یه معرفی مختصر هم از خودم بنویسم😉
من یک مادر خونه دار هستم که به اتفاق همسرم و چهارتا فرشته زندگیمون آلمان زندگی میکنیم🏠
به درخواست خیلی از شما مهربونا تصمیم گرفتم داستان مهاجرت مون را بنویسم 🥺
میخوام علت مهاجرت و از دغدغه ها و سختی های زندگیم براتون بنویسم🥺
تحت عنوان #تلخ_شیرین_مهاجرت 😢
خوب اول شروع هر کاری با نام و یاد خدا شروع میکنیم 💚
من مامان چهار فرشته هستم و اصالت افغانستانی هستم ☺️
و الان حدود ۱۰ ساله آلمان زندگی میکنم. ۲۱ سال با همسرم تفاوت سنی دارم ۳ تا دختر دارم و یک پسر. دوتا دخترام و پسرم متولد ایران هستن جز دختر کوچیکم که متولد آلمان است 🎀
خوب بریم که داستان #تلخ_شیرین_مهاجرت را شروع کنیم 🥺
من در سن ۱۵ سالگی ازدواج کردم ولی یادم نمیاد از مادرم جدا بوده باشم
وقتی عروسی کردم همسرم گفت میریم تهران برای زندگی ولی من همه خانواده ام ساکن مشهد بودن دوری و دل کندن از عزیزانم برام سخت بود به شدت وابسته به مادرم بودم همش با خودم میگفتم اگر من برم تهران کی به مامان کمک کنه کی براش وقتی از سرکار میاد چایی بذاره مادرم هم همينقدر به من وابسته بود..🌹
وقتی مادرم حالم را فهمید پدرم را بسختی راضی کرد تا اونا هم خونه زندگی شون را جمع کنن و با ما بیان تهران برای زندگی
چقدر خوشحال بودم برای اینکه بعد این هم با مادرم یکجا خونه میگیریم و باهم توی یک حیاط زندگی میکنیم هرجایی که خونه میگرفتیم دو طبقه پیدا میکردیم یک طبقه مادر اینا یک طبقه هم ما... 🧕
خلاصه من توی روزهای خوشی و ناراحتی تنها نبودم مامانم بود با حرفهای مادرانه اش همیشه کمکم میکرد 😍
من خیلی زود بچه دار شدم با سن کم ولی الحمدالله خدارو شکر مادرم همیشه کنار بود تا کمکم کنه توی نگهداری بچه ها🥰
خلاصه سالهایی که با مادرم یکجا زندگی میکردیم خیلی روزهای خوبی بود تا اینکه...
همینطور که بهتون گفتم اصالتا افغانستانی هستم ولی هیچ وقت افغانستان را ندیدم
و متولد مشهد هستم و همون مشهد هم بزرگ شدم قد کشیدم و ازدواج کردم .🍃
یادم میاد کلاس سوم را که میخواستم تموم کنم برم کلاس چهارم بخاطر اینکه مدارکی نداشتم نتونستم برم کلاس بالاتر و مادرم به پدرم خیلی اصرار کرد ک بره و کارت هامون را تمدید کنه ولی پدرم دیگه برای تمديد کارت ها نرفت بخاطر هزینه هاش و این شد که من نتونستم درس بخونم😞
همیشه آرزوم بود دکتر بشم یا اگر هم دکتر نشدم لااقل پرستار بشم ولی آرزوهام آرزو ماندن...😩
وقتی فهمیدم که دیگه نمیتونم درس بخونم انگار دنیا روی سرم آوار شد.
و این شد که در ۱۵ سالگی ازدواج کردم و تشکیل خانواده دادم.
الحمدالله خدارو شکر زندگی خوبی دارم و راضیم به رضای خدا درسته همسرم از من ۲۱ سال بزرگتره ولی آدم با درک و فهمی هست
چطور شد که راهی دیار غربت شدیم🥺
خواهرشوهرم اینقدر به همسر گفت پاشید بیاین آلمان اونجا بدون مدارک براتون سخته و بچه هات نمیتونن درس بخونن و ...
ولی من راضی نبودم گفتم همینجا زندگی میکنیم هرطوری که باشه بالاخره یا درس میخونن یا نمیتونن بخونن خدا درست میکنه برامون ولی گوش شوهرم را پرکرده بودن و راضی شده بود به مهاجرت😢
و این شد که حرکت کردیم سمت ترکیه
و خانواده ام موندن ایران من راهی دیار غربت شدم بخاطر اینکه هیچ مدارکی نداشتیم با پای پیاده به راه زدیم
یادم میاد ایران که بودم خیلی دختر سرحال و شادی بودم و هیچ نوع مریضی نداشتم سالم بودم خدارو شکر کنار خانواده ام عزیزانم بودم🍃
ولی همین که راهی دیار غربت شدیم روز به روز به درد ها و مشکلات مون اضافه میشد. رسیدیم ترکیه همین که رسیدیم نه زبان بلد بودیم نه جایی برای رفتن داشتیم
اونجا طوری بود که باید میگشتیم دنبال خونه ولی چه جوری با کدوم زبان و ...😔
خانواده ما و خانواده پسر خواهرشوهرم باهم بودیم یک دو شبی توی هتل مونده بودیم
پسر خواهرشوهرم خونه پیدا کردن رفتن و ما موندیم شب سوم صاحب هتل گفت تا فرداشب وقت دارید خونه برای خودتون پیدا کنید و برید از اینجا فرداش همسرم رفت دنبال خونه ولی خونه ای پیدا نکرد و ما شب را مجبور شدیم توی پارک بگذرونیم🌾
هوا خیلی سرد بود و پسرم نوزاد بود سه ماهش بود و دخترام کوچک ❣
شب رو تو پارک دلم خیلی گرفته بود و اون شب با آقا امام زمان حرف زدم گفتم آقا ماهم در غربت هستیم و تنها و بی جا و مکان کمک مون کن بخاطر بچه هام و خدارو به حق آقا امام زمان عج قسم دادم و خواستم کمک مون کنن و خلاصه اون شب فقط با آقا حرف زدم اون شب را به صبح رسانیدم
یک شب سخت را پشت سر گذاشتیم اون روز اولین روز ماه مبارک رمضان بود و اولین روز ماه مبارک رمضان ما توی خیابون گشنه و تشنه بودیم🥺
صبح زود بود هنوز که دیدم یک خانم و آقایی دارن میان سمت ما وقتی نزدیک شدن و شروع کردن با ما به صحبت کردن ولی ما...
#ادامه_دارد....
#چله_شکرگزاری
شب دوم
🙏🏻خدای من بخاطر مشکلی که امروز ختم بخیر شد، ازت ممنونم
🙏🏻 خدایا شکرت که امروز تونستم به کارهام برسم
🙏🏻 خدای من ممنونتم که خیلی از خطرها رو از سر منو خانواده ام رد کردی.
🫶شماهم برای ۳ اتفاقی که امروز به خیر تجربهش کردین، از خدا تشکر کنین.
🌃شبتون پر از آرامش پراز یاد خدا
تا فردا بخدا میسپارمتون عزیزای دل مامان مرضیه ❣
#روزمرگی_درآلمان🌱
@mokhtari_313
https://eitaa.com/joinchat/403046997C5c4efec7b4