.......:
*📚 داستان کوتاه*
*⚠️"مراقب به حرفهایمان باشیم..."*
*👌 ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ "امیرمحمد نادری قشقایی" ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺭﻭﺍﻧﺸﻨﺎسی ﻭ ﻋﻠﻮﻡ ﺗﺮبیتی ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻛﻨﺖ ﺍﻧﮕﻠﺴﺘﺎﻥ!*
*🔹 ﮐﻼﺱ ﺍﻭﻝ ﺩﺑﺴﺘﺎﻥ، شیراز ﺑﻮﺩﻡ ﺳﺎﻝ ١٣٤٠.*
*"ﻭﺳﻄﺎﯼ ﺳﺎﻝ" ﺍﻭﻣﺪﯾﻢ اصفهان ﯾﻪ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺍﺳﻤﻢ ﺭﺍ ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ.*
*🔹ﺷﻬﺮﺳﺘﺎﻧﯽ ﺑﻮﺩﻡ، ﻟﻬﺠﻪ ﻏﻠﯿﻆ ترکی قشقایی، ﺍﺯ ﺷﻬﺮﯼ ﻏﺮﯾﺐ.*
*ﻣﺎ ﮐﺘﺎﺑﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﺍ اناﺭ ﺑﻮﺩ، ﻭﻟﯽ اصفهان ﺁﺏ ﺑﺎﺑﺎ. "معضلی ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ."*
*ﻫﯿﭽﯽ ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ.*
*🔹 ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺗﻮ ﺷﻬﺮ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻫﻢ ﻫﻤﭽﯿﻦ ﺧﺒﺮﯼ ﺍﺯ ﺷﺎﮔﺮﺩ ﺍﻭﻝ ﺑﻮﺩﻧﻢ ﻧﺒﻮﺩ ﻭﻟﯽ ﺑﺎ ﺳﺨﺘﯽ ﻭ ﺑﺪﺑﺨﺘﯽ ﺩﺭﺳﮑﯽ ﻣﯿﺨﻮﻧﺪﻡ. ﺗﻮ اصفهان ﺷﺪﻡ "ﺷﺎﮔﺮﺩ ﺗﻨﺒﻞ ﮐﻼﺱ."*
*🔹"ﻣﻌﻠﻢ ﭘﯿﺮ ﻭ ﺑﯿ ﺤﻮﺻﻠﻪ ﺍﯼ" ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﺷﺪ ﺩﺷﻤﻦ ﻗﺴﻢ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﻣﻦ!*
*هرﮐﺲ ﺩﺭﺱ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪ ﻣﯿﮕﻔﺖ:ﻣﯽ ﺧﻮﺍﯼ ﺑﺸﯽ ﻓﻼﻧﯽ ﻭ ﻣﻨﻈﻮﺭﺵ ﻣﻦ ﺑﯿﻨﻮﺍ ﺑﻮﺩﻡ.*
*🔹 ﺑﺎ ﻫﺰﺍﺭ ﺯﺣﻤﺖ ﺭﻓﺘﻢ ﮐﻼﺱ ﺩﻭﻡ. ﺁﻧﺠﺎ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺑﺨﺖ ﺑﺪ ﻣﻦ، ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻢ ﺷﺪ ﻣﻌﻠﻤﻤﺎﻥ. "ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺗﻪ ﮐﻼﺱ ﻣﯽ ﻧﺸﺴﺘﻢ" ﻭ ﮔﺎﻫﯽ ﻫﻢ ﭼﻮﺑﯽ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩﻡ ﮐﻪ ﯾﺎﺩﻡ ﻧﺮﻭﺩ ﮐﯽ ﻫﺴﺘﻢ!! ﺩﯾﮕﺮ ﺧﻮﺩﻡ ﻫﻢ ﺑﺎﻭﺭﻡ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺷﺎﮔﺮﺩ ﺗﻨﺒﻠﯽ ﻫﺴﺘﻢ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ...*
*🔹 ﮐﻼﺱ ﺳﻮﻡ ﯾﮏ "ﻣﻌﻠﻢ ﺟﻮﺍﻥ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ" ﺁﻣﺪ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﻣﺎﻥ.*
*ﻟﺒﺎﺳﻬﺎﯼ ﻗﺸﻨﮓ ﻣﯽ ﭘﻮﺷﯿﺪ ﻭ ﺧﻼﺻﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﮐﺎﺭ ﺩﺭﺳﺖ ﺑﻮﺩ.*
*ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻼﺱ ﻣﺎ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ. ﻣﻦ ﺧﻮﺩﻡ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﺭﻓﺘﻢ ﺗﻪ ﮐﻼﺱ ﻧﺸﺴﺘﻢ.*
*"ﻣﯿﺪوﻧﺴﺘﻢ ﺟﺎﻡ ﺍﻭﻧﺠﺎﺳﺖ.!!"*
*🔹 ﺩﺭﺱ ﺩﺍﺩ؛ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ مشق رو ﺑﺮﺍﻱ ﻓﺮﺩﺍ ﺑﯿﺎﺭﯾﻦ.*
*آﻧﻘﺪﺭ ﺑﻪ ﺩﻟﻢ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ "ﺗﻤﯿﺰ ﻣﺸﻘﻢ ﺭﺍ ﻧﻮﺷﺘﻢ،" ﻭﻟﯽ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺗﻨﺒﻞ ﮐﻼﺱ ﭼﯿﺴﺖ!*
*🔹 ﻓﺮﺩﺍﺵ ﮐﻪ ﺍﻭﻣﺪ، ﯾﮏ "ﺧﻮﺩﻧﻮﯾﺲ ﺧﻮﺷﮕﻞ" ﮔﺮﻓﺖ ﺩﺳﺘﺶ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺍﻣﻀﺎ ﮐﺮﺩﻥ ﻣﺸﻖ ﻫﺎ...*
*🔹 ﻫﻤﮕﯽ ﺷﺎﺥ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩﯾﻢ. ﺁﺧﻪ ﻣﺸﻘﺎﻣﻮﻥ ﺭﺍ "ﯾﺎ ﺧﻂ ﻣﯿﺰﺩﻥ ﯾﺎ ﭘﺎﺭﻩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻥ،" ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺭﺳﯿﺪ ﺑﺎ ﻧﺎﺍﻣﯿﺪﯼ ﻣﺸﻘﺎﻣﻮ ﻧﺸﻮﻥ ﺩﺍﺩﻡ.*
*"ﺩﺳﺘﺎﻡ ﻣﯽ ﻟﺮﺯﯾﺪ ﻭ ﻗﻠﺒﻢ ﺑﻪ ﺷﺪﺕ ﻣﯽ ﺯﺩ."*
*🔹ﺯﯾﺮ ﻫﺮ ﻣﺸﻘﯽ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﻣﯿﻨﻮﺷﺖ.*
*ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺑﺮﺍ ﻣﻦ ﭼﯽ ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﻪ؟!!!*
*ﺑﺎ ﺧﻄﯽ زیبا ﻧﻮﺷﺖ: ﻋﺎﻟﯽ!!!*
*🔹"ﺑﺎﻭﺭﻡ ﻧﻤﯽ ﺷﺪ..." ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺳﻪ ﺳﺎﻝ ﺍﯾﻦ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﮐﻠﻤﻪ ﺍﯼ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ "ﺗﺸﻮﯾﻖ ﻣﻦ" ﺑﯿﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ. ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺯﺩ ﻭ ﺭﺩ ﺷﺪ. ﺳﺮﻡ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺩﻓﺘﺮﻡ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﻤﯽ ﮔﺬﺍﺭﻡ ﺑﻔﻬﻤﺪ ﻣﻦ ﺗﻨﺒﻞ ﮐﻼﺳﻢ.*
*👌 "ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻗﻮﻝ ﺩﺍﺩﻡ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺑﺎﺷﻢ..."*
*ﺁﻥ ﺳﺎﻝ ﺑﺎ "ﻣﻌﺪﻝ ﺑﯿﺴﺖ"" ﺷﺎﮔﺮﺩ ﺍﻭﻝ ﺷﺪﻡ" ﻭ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭ ﺳﺎﻝ ﻫﺎﯼ ﺑﻌﺪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺷﺎﮔﺮﺩ ﺍﻭﻝ ﺑﻮﺩﻡ. ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻨﮑﻮﺭ ﺩﺍﺩﻡ، ﻧﻔﺮ "ﺷﺸﻢ ﮐﻨﮑﻮﺭ" ﺩﺭ ﮐﺸﻮﺭ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺭﻓﺘﻢ.*
*🌺 "ﯾﮏ ﮐﻠﻤﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﮐﻮﭼﮑﯽ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﻣﺮﺍ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺩﺍﺩ."*
*ﭼﺮﺍ ﮐﻠﻤﺎﺕ ﻣﺜﺒﺖ ﻭ مهربان ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺩﺭﯾﻎ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ؟؟!!*
*ﺑﻪ ﻭﯾﮋﻩ ﻣﺎ ﭘﺪﺭﺍﻥ، ﻣﺎﺩﺭﺍﻥ،* *ﻣﻌﻠﻤﺎﻥ، ﺍﺳﺘﺎﺩﺍﻥ، ﻣﺮﺑﯿﺎﻥ، ﺭﺋﻴﺴﺎﻥ ﻭ...*
#داستان_کوتاه
#فاطمیه
#کرامت_نفس
#همه_مقاطع
به کانال #مدارس_امین ملحق شوید:
@mamin110
💠 #پوستر| فراخوان بیست و نهمین اجلاس سراسری نماز با عنوان "نماز ، مدرسه، دانشگاه، خانواده و معلمان آینده"
📍مشاهده متن فراخوان👇👇👇
namaz.ir/?p=131936
📥 دریافت نسخه چاپ پوستر و بنر
📥 دریافت نسخه فضای مجازی
📥 دریافت نسخه بنر استندی
╭───
│ 🕋 @namaz_ir
╰──────────
■یا فاطمه الزهرا (س) ■
ســردار وقت روضههای فاطمیهست
در جانمــان حال و هوای فاطمیهست
با یـاد عطــر چــادر خــاکی مــادر
در کوچهها عطر لوای فاطمیهست
یاد تو پرچم میزند هر گوشهی شهر
ســــردار پرچمها برای فاطمیهست؟!
انگار هــر ســویی نــدای وا علیــا
در گریههای هایهای فاطمیهست
ای کاش پــای مکتـب مــادر بمیریم
این بهترین شکل دعای فاطمیهست
کافیست نامش تا که از این غم بسوزد
هر سـیـنـه که درد آشنــای فاطمیهست
پرپر شدن در سنگر عشـق ولایـت
درس بــزرگ ماجرای فاطمیهست
هشـــدار، امــام دورهات تنهـا نماند
تا هست دنیا این ندای فاطمیهست
هـر حاجتی داریـد از مــادر بگیریـد
سردارمان حاجت روای فاطمیهست
سردارمــان با نام زهرا (س)عالمی داشت
از ماجرای کوچـــه در جانش غمی داشت
با یاد زهــرا(س)چشمهی اشکش روان بود
قلبش به سوز روضههایش خونفشان بود
هرجـا برایش فرصتی میشد مهیـا
میگفت بسیار از کرامتهای زهرا(س)
میگفت ذکر نام او مشکلگشا بود
بر ساحـل ارونــد بر لبهای ما بود
بـا یـاد او اشــک بـسـیـجـیها روان بود
یادش به دلها بود و نامش بر زبان بود
وقتی بسیجیها به میدان تیر خوردند
نـامی بـه غیــر از نــام زهـــرا را نبردند
در اضــطــرار خویــش از او نام بردیم
خود را به دست حضرت زهرا سپردیم
در کربـلای چـار زیر آتش و دود
وقت مرور ذکر یا زهرایمان بود
در کربلای پنج زهرا (س) یارمان بود
مــادر میــان رنـج و غمها یارمان بود
میرفت جوی خونمان چون سمت اروند
وقـتـی بـسیـجی بـود عــازم تـا خداونــد
ما ذکر یا زهرای خود را باز گفتیم
با او میــان خلوت جان راز گفتیم
نــام بلندش در فضــای بوبیان بود
مادر همیشه غمگساری مهربان بود
خواندیم او را لحظهلحظه در کمینها
پر بود از یافاطمـه(س) میدان مینها
بر قلبمــان تابیــد در اوج سیـــاهی
خورشید نامش در دل کانال ماهی
هر جا که زیر بمبها محصور بودیم
وقتی مـیــان اضـطــراب هور بودیم
پـیـروزی مــا در نــبــردی نـابــرابــر
یک جلوه بود از قدرت زهرای اطهر
زهرا(س) برای ما به جبهه مادری کرد
فـرزندهــای عــاشــقــش را یاوری کرد
در مکتب حق دست لطفش یاور ماست
مـا هر چه داریم از محبتهای زهراست
احمدرفیعی وردنجانی
@asharahmadrafiei
التماس دعا
♨️ سلام و عرض ادب
💯کانال بانک تولیدات مجازی اداره تبلیغ فضای مجازی معاونت تبلیغ و امور فرهنگی حوزه های علمیه
🗒 موضوعات:
🔰کلام و عقاید
🔰خانواده و سبک زندگی
🔰سیاست و اجتماع
🔰دانش آموزی
🔰بازیهای رایانه ای
🔰نقد رسانه
👌 ادمینهای محترم از این کانال می توانید استفاده کنید.
✳️ بانک تولیدات مجازی در ایتا:
https://eitaa.com/banketolidat
✳️ بانک تولیدات مجازی در بله:
@banketolidat
✳️ بانک تولیدات مجازی در روبیکا:
@banketolidat
در این سالها،
در طول هر روز
با خیلیها
بد یا خوب،دوست یا دشمن
نشستیم و برخاستیم،
گفتیم و شنیدیم اما
کمتر شده برای «خدا» هم
وقتی بگذاریم و با «او»
خلوت کرده و همنشین شویم!! چرا!؟
بی وفا!
در میان این همه همنشین
یکی هم «خدا»
چرا دور او را خط قرمز کشیدیم!؟
میتوانستیم در طول هر روز
دقایقی و ساعاتی را نیز
با او، تنها، سپری کنیم!!
«خدا»
نامهای برایمان فرستاد و
از این همه نامهربانی و ناسپاسی،گِله کرد:
«و ما قدروا الله حق قدره»!!
با خودم و شُماهایم ای خداباوران غافل!
بیاییم از امروز
یک قرار بگذاریم!
نامهربانی ها و بیمهری های گذشته را
جبران کنیم!
«پیش» و «پس» از هر دیدار
و گفت وگو با هر کس،
دیدار و گفت و گویی هم با «خدا»
داشته باشیم هر چند مختصر و مفید!
آداب بندگی به جا آورده و
عرض ارادتی بکنیم
این یاد و آشتی
باغ است، بوستان و گلستان است
و معاملهای یکسر سود!!
فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ
وَ اشْكُرُوا لِي وَ لا تَكْفُرُونِ
خدایا
امروز
اول صبح
پیش از دیدار و گفت و گو با هر کس
سلام ✋
ارادتمند و مخلص!
همین
✋
📆 تقویم روز
📌 دوشنبه
☀️ ۲۸ آذر ۱۴۰۱ شمسی
🌙 ۲۴ جمادي الأولی ۱۴۴۴ قمری
🎄 19 دسامبر 2022 میلادی
✨ مناسبت روز :
. رحلت آیتالله محمّد واعظزاده خراسانی (۱۳۹۵ هـ.ش)
. حمله موشکی رژیم بعثی صدّام به شهر دزفول (۱۳۶۱ هـ.ش)
📎 #ایران_مقتدر
🔸 https://btid.org/fa/photogallery
🌐 btid.org
🔰بلند ترین شب بهار مومن
◀️امام صادق علیه السلام
💢الشِّتَاءُ رَبِیعُ الْمُؤْمِنِ یَطُولُ فِیهِ لَیْلُهُ فَیَسْتَعِینُ بِهِ عَلَی قِیَامِهِ وَ یَقْصُرُ فِیهِ نَهَارُهُ فَیَسْتَعِینُ بِهِ عَلَی صِیَامِهِ
◀️زمستان، بهار مومن است؛ از شب های طولانی اش برای شب زنده داری، و از روزهای کوتاهش برای روزه داری بهره می گیرد.
◀️شب یلدا شروع این بهار است و میتوان گفت شب یلدا لحظه تحویل سال مومن است.
◀️امسال شب یلدا مصادف شده با ایام شهادت حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها
◀️او که عشق و علاقه به عبادت را از کودکي از پدر آموخته بود و او که شبهاي طولاني نظاره گر راز و نياز پدر با خدا بود و گاهي هم در کودکي پدر را در شب زنده داري همراهي ميکرد، علاقه او به عبادت سبب شده بود که شبها را به عبارت خدا برخيزد و با معبود خود راز و نياز کند.
◀️در شب زندهداري عابدانه خويش و پيمودن سير مراحل تكاملي، به مرحلهي ايثار و تقدم ديگران بر خويشتن، رسيده بود و در دعاهاي خيري که از خدا ميخواست ديگران را برخود مقدم ميداشت،
ای نخل بلند بردباری زهرا
وی اشک غمت همیشه جاری زهرا
روزی که تمام کارها دست شماست
مارا به کسی وا مگذارید زهرا
#متوسطه
#شب_یلدا
#فاطمیه
#سخنرانی_کوتاه
🌸به کانال #مدارس_امین ملحق شوید:
@mamin110
🔰به خاطر مشکلات اقتصادی دیگه از نظام و ولایت حمایت نمیکنی؟
🔻 حضرت علی علیهالسلام بعد از درگذشت ابوذر غفاری نزد اصحاب خود فرمودند: من دلم خیلی بحال ابوذر می سوزد خدا رحمتش کند.
اصحاب پرسیدند: چطور؟
🔻مولا فرمودند: آن شبی که به دستور عثمان ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر به خانه او رفتند چهار کیسه اشرفی به ابوذر دادند تا با عثمان بیعت کند.
ابوذر خشمگین شد و به مامورین گفت:
🔻شما دو توهین به من کردید؛
◀️اول آنکه فکر کردید من علی فروشم و آمدید من را بخرید.
◀️دوم بی انصافها! آیا ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟
♦️شما با این چهار کیسه اشرفی می خواهید من علی فروش شوم؟
⛔️تمام ثروت های دنیا را که جمع کنید و به من بدهید با یک تار موی علی عوض نمی کنم.
آنها را بیرون کرد و درب را محکم بست.
◀️مولا گریه کردند و فرمودند:
به خدایی که جان علی در دست اوست قسم، آن شبی که ابوذر درب خانه را به روی سربازان عثمان محکم بست، سه شبانه روز بود او و خانواده اش هیچ نخورده بودند.
🔸 مواظب باشیم برای دو لقمه بیشتر؛ در این زمان علی فروش نشویم!
#بصیرت
#غیرت_دینی
#جهاد_تبیین
#متوسطه
#سخنرانی_کوتاه
🌸به کانال #مدارس_امین ملحق شوید:
@mamin110