eitaa logo
#من_منتظرم!
999 دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
2.7هزار ویدیو
458 فایل
السَّلامُ‌ عَلَیکَ یٰا‌ أبٰاصالِح‌َ الْمَهْدی برای مهدی «عج» خودت را بساز و مهیا کن، ظهور بسیار نزدیک است.⛅🌻 ادامه فعالیت کانال در مُنیل ان شاءالله برای دریافت لینک منیل به شخصی پیام بدید🌱 @Momtahane110
مشاهده در ایتا
دانلود
علی علیه السلام : هر که مشکلات و سختی های زندگی خود را فاش کند، به خوار شدن خود راضی شده است. 📚نهج البلاغه، حکمت 2 @man_montazeram
‏جهانگیری: هیچ مسئولی نمی‌تواند نسبت به خوزستان بی‌تفاوت باشد پ. ن دقیقاً هیچ کس بی‌تفاوت نیست جز پاستور نشین‌ها :)) @man_montazeram
یه‌بار‌بهم‌گفت‌خوشبحال‌ماه‌وخورشید... پرسیدم‌چرا؟! جواب‌داد:حد‌اقل‌از‌دیدن‌امام‌زمان‌(عج) محروم‌نیستن! عجیب‌دلم‌سوخت..!(: @man_montazeram
⚠️ گیرِ تو گناهات‌ نیست ..🌱' گیر تو کارای خوبیه‌ که‌ انجام‌ میدی ولی‌ نمیگی "خدایا به‌ خاطر تو"🙂💔 اخلاص‌ یعنی↓ خدایا فقط‌ تو‌ ببین‌ حتی‌ ملائکه‌ هم‌ نه (=💛 🌱 @man_montazeram
پیامبر اڪرم (ص): مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَجْمَعَ اللَّهُ لَهُ الْخَيْرَ كُلَّهُ فَلْيُوَالِ عَلِيّاً بَعْدِي وَ لْيُوَالِ أَوْلِيَاءَهُ وَ لْيُعَادِ أَعْدَاءَهُ. هرکس دوست دارد خدا تمام خوبی‌ها را نصیبش کند بعد از من ولایت علی علیه‌السلام را قبول کند و با دوستانش دوست و با دشمنانش دشمن باشد. 📚 الامالی شیخ صدوق، ص474 5 روز تا 5 روز تا ! @man_montazeram
|💛| 🌷 | دل‌گیرنبـاش! دلت‌ڪه‌گیر‌باشد‌رهـا‌نمیشوے! یادت‌باشد؛ خدابندگانش‌راباآنچه‌‌بدان‌دل‌بسته‌اند می‌آزماید...|° 🥀 @man_montazeram
هدایت شده از #من_منتظرم!
اگه امام زمان به شخص شما بگم که. فلانی فردا روز ظهوره... 50 نفر یار جمع کن بیا عربستان بلیط و... هم با خودم. میتونی جمع کنی؟ https://harfeto.timefriend.net/16271167161263 لطفا همه جواب بدن❌❌❌
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔰 سخن‌نگاشت | دولت بعدی، حل مشکلات خوزستان را با جدیت دنبال کند 🔻رهبرانقلاب: اگر رسیدگی‌های لازم در وقت خود انجام میگرفت، مسلّم این وضعیّت برای مردم پیش نمی‌آمد. حالا هم که الحمدللّه دستگاه‌های مختلف، دولتی و غیر دولتی و همه مشغول کار شدند، این کارها را با جدّیّت دنبال کنند و دولت بعد هم که خواهد آمد، ان‌شاءاللّه به این مسئله بِجِد بپردازند. ۱۴۰۰/۵/۱ 💻 @Khamenei_ir
#من_منتظرم!
اگه امام زمان به شخص شما بگم که. فلانی فردا روز ظهوره... 50 نفر یار جمع کن بیا عربستان بلیط و... هم
این‌پیام‌رو‌0⃣5⃣نفرخوندن... امافقط4⃣نفرجواب‌دادن، برداشٺ‌من‌اینہ‌ڪہ‌بقیہ‌حتے‌حوصله هم نداشتن. و‌ایݩ‌یعنۍ‌انسان یانه،فڪر‌ڪردن،اما نشدهـ جواب بدن. وایݩ‌یعنے‌انسان‌ که حتی یڪ کلمه بله و خیر هم حسشو نداره بنویسه... الان‌یه‌سوال‌برای‌من‌پیش‌اومده🤔 ⁉️ ⁉️ ⁉️ ⁉️ ببخشید اینجوری صحبت کردم، اما گاهی تلنگر لازمه که ببینیم با خودمون چن چندیم
- وبھ‌نآمت‌‌؛ خدای‌ِسڪوت‌در‌هیاهوےشھر..! ݕسم‌اللهـ‌الرحݦن‌الرحیــم فڪرکݩ‌امام‌زمان‌اعلام‌ظهور‌ڪردن، فرموده‌نفرۍ0⃣5⃣نفر‌جمع‌ڪن‌ فردا‌با‌پرواز‌بیا‌عربستان‌بلیطم‌بهٺ‌میدم❗️ ببین‌میتونے⁉️ حال‌داری⁉️
حالا‌اونو‌بزار‌ڪنار💤 بجاے‌اینڪہ‌توبری‌ب‌اون۵۰تابگے‌، اونا‌میرݩ‌بہ‌بقیہ‌بگݩ❓ یه‌سنڱ‌کوچیک‌بندازیم‌توآب‌موج‌ ایجاد‌میڪنہ✨ اگہ‌یه‌قلوه‌سنگ‌بندازیم‌، ایراݩ‌رو‌تکوݩ‌بده‼️❕‼️ وقٺ‌‌نداریم❗️باید‌تساعدے‌زیاد‌بشیم تساعدی‌که‌زیاد‌شدیم🔅امام‌زمان‌میان❗️🔅
اینجا‌چند‌نفر‌بسیجی‌داریم⁉️ رهبرے‌سال4⃣7⃣به‌بسیجیا‌ماموریت‌دادن ڪہ⁉️ باید‌کارۍ‌کنید‌همونطور‌ڪہ‌مردم‌ رو واجب میدونن‌ رو هم بدونن✔️ بسیجی،چقدر‌بہ‌ماموریتی‌ڪہ‌فرماندهـ داده،عمل‌ڪردی⁉️ فقط‌بلدیم‌۲۲‌بهمن‌بدوییم‌بیایم‌راهپیمایی بعدم‌خوشحال‌باشیم‌ڪ‌ماپشٺ‌ولایتیم...
💠 هرآن‌دل‌را‌ڪہ‌دردے‌نیست،دل‌نیست دل‌بی‌درد،جزآب‌و‌گل‌نیست...💠 پ.ن: ★ـآب‌و‌گل‌هم‌بہ‌درد‌مهدۍ‌فاطمه‌نمیخوره❗️ به‌خدا‌قسم‌دلم‌میسوزه‌، شما‌دختروپسراۍ‌پاڪ‌و‌مومن💯 کہ‌بخاطر‌دینتون‌از‌خیلی‌از‌قشنگیای دنیا‌گذشتید‌حیفین...⛔️ حیفتونہ🐵و🐖محشور‌بشید... روایټ‌داریم‌از‌پیامبرعزیز✨ جلسہ‌پیش‌هم‌خوندم‌روایٺ‌رو،فرمود 🍃نمازخونے‌ڪہ‌ نڪنہ درقیامت‌خوک‌و‌میمون‌محشور‌میشہ. پ.ن: دورازجون‌شما‌البت
💠اوݩ‌آقاپسری‌ڪه‌سالے‌0⃣1⃣نفررو نمازخون‌نکنه،داره‌ادا‌درمیاره، ڪار‌میمـ🙉ـون‌هم‌ادا‌در‌آوردنهـ❌📛❌ 💠اون‌دختر‌خانومے‌ڪہ‌اهتمام‌ب‌محجبه ڪردن‌بقیہ‌نداره،یعنے‌نسبت‌بہ‌آیه‌های قرآن‌ . صفٺ‌خوڪ‌هم‌همینه... البته‌این۲‌تا‌مثال‌بود،خودتون‌تسری‌بدید💤
از‌یڪی‌از‌نزدیڪان‌حضرٺ‌آقا‌پرسیده‌شد ⭕️ چرا امام زمان در دوران ۸ سال دفاع مقدس ظهور نڪردند❓ اون موقع ڪه اخلاص‌ها✅ ایثارها✅ بیشتربود،طرف‌رو‌مین‌میخوابید‌ رو‌سیم‌خار‌دار‌میخوابید⁉️⭕️ جواݕ‌دادن‌ °امام‌زمان،گل۴فصل‌میخوان° یعنے‌چی🧐⁉️ یعنۍ‌اگہ‌مرد‌جنگے،✅ مرد‌جنگ‌‌فرهنگے‌ هم هستی⁉️ مرد‌جنگ‌اقتصادے‌هم‌هستے⁉️ مرد‌جنگ‌سیاسی‌و...هم‌هستی⁉️ پس‌تو‌صالحی✅هنوز‌ نشدی❌ یه‌مثال‌بزنم، طرف‌میره‌تو‌مغازه‌یه‌جنس‌ایرانی‌میخره پول‌میده‌میاد‌بیرون✔️ این‌فرد ✅ ولے‌یڪی‌دیگہ‌میاد،جنس‌ایرانیه‌رو‌هم میبینه‌ها،ولے‌بہ‌فروشنده‌میگہ ببخشید‌ازین‌ڪالا‌با‌فلان‌مشخصات ایرانیش‌رو‌ندارید⁉️ اینجوری‌دو‌نفر‌دیگه‌هم‌ڪه‌تو‌مغازه‌صداشو میشنون‌،میگن اِ یه نفر هم هست جنس ایرانی میخواد پس جنس ایرانی طرفدار هم داره... همینجوری که اینجور آدما زیاد بشن، طرفدارای جنس ایرانیم بیشتر میشن، اونوقت لازم نیس تولید کننده ما مارک خارجی بزنه رو جنسش که فروش بره این فرد
فرق و میدونی چیه⁉️ صالح خودش خوبه✔️ مصلح دیگران رو هم خوب میڪنه... یعنے‌فرد‌آمر‌و‌ناهی🍃 اونوقتع‌ڪه‌خدا‌به‌برڪت‌وجود‌تو❇️ بلا‌دفع‌میڪنہ،ازخانوادٺ‌شهرٺ‌ڪشورٺ 💠آیه‌قرآنہ: اینگونہ‌نیسٺ‌ڪه‌خداے‌تو هلاڪ‌کندشعری‌را‌درحالے‌ڪه‌در‌آن‌افراد هستند✅ میدونے‌‌چرا‌نفرموده ؟ انقدرآدم‌صالح‌مثہ‌منوشما‌بره‌جهنم به‌جرم بہ‌قۅل‌استادپناهٻاں🔉' عالم‌منتظرامام‌زمانه⏳، وامام‌زمان‌منٺظر‌آدمایےکه‌بلند‌بشن‌و‌خودشونِ‌بسازن!
#من_منتظرم!
#دربست_ظهور - وبھ‌نآمت‌‌؛ خدای‌ِسڪوت‌در‌هیاهوےشھر..! ݕسم‌اللهـ‌الرحݦن‌الرحیــم فڪرکݩ‌امام‌زمان‌اعل
طولانیش نکنم. ان شاءالله بقیه بحث بمونه برای جمعه... التماس دعا. یاعلی 🖐🏻 ابتدای بحث ریپلای شده
‏ایران اینترنشنال گفته بود که ایرانیان برای مدال تا روز آغاز مسابقات کشتی باید منتظر بمونند. جواد فروغی در روز اول مدال طلا گرفت تازه پاسدار هم هست:)))))))))))) @man_montazeram
♡﷽♡ ♥️ ✍بہ قلمِ 🍃 #7  اما درباره اون جمله ت که گفتی، کاملا درسته واقعیت اینه که محبت و احساسات قلبی و ادراک ها قابل انتقال نیست من الان نمیتونم این حرارتی که از این توصیف عاشقانه ی تو از خدا توی قلبم ایجاد شد رو کف دستت بریزم و تو حسش کنی! برای معرفی یک تفکر و یک مکتب منطق لازمه. که البته مکتب خدا تماما سرشار از منطقه چون حقه و حقیقت منطق داره همونقدر که محبت داره... اما واقعیت اینه که پذیرش یک مکتب با منطق و دلیل و برهان آغاز میشه اما با محبت ادامه پیدا میکنه... علم و منطق برای راستی آزمایی صحت یک تفکر و عقیده لازمه اما برای استمرارش کافی نیست. میشه باهاش شروع کرد اما نمیشه ادامه داد استمرار و حرکت نیاز به نیروی محرکه داره محبت همون نیروی محرکه ی طی مسیره! بعد از درک دلیل، باید محبت خدا وارد قلبی بشه تا بتونه ایمان بیاره. به قول تو باید حسّش کنی یا حتی ببینیش! مثل حس شیرینی این شکلات. من هرچقدرم که برات از تجربه خوردن شیرینی بگم و وصفش کنم دهنت شیرین نمیشه. باید یکی بزاری دهنت بفهمی چی میگم. خیلی چیزها رو باید تجربه کرد... یقین با مشاهده عملی حاصل میشه نه تئوری برای اولین بار لبخند ژانت رو دیدم هرچند خیلی محو. و چه لحظه ی شیرینی بود... سرش رو در تایید حرفم تکون داد وسکوت کرد... کتایون نگاهی به ساعت مچی ش کرد و گفت: ساعت 9 و نیمه ژانت نمیخوای بخوابی فردا قرار نیست جایی بری؟! ژانت از جا پرید: _چرا چرا... شب بخیر... و بدون هیچ حرف دیگه ای رفت توی اتاقش و در رو بست به نظر می اومد کتایون یکم از شنیدن مکالمه ما کلافه ست برای همین خواستم بحث رو عوض کنم: کجا میخواست بره مگه؟ _یکشنبه صبحا همیشه میره کلیسای مرکزی میدونی که خیلی دوره برای اینکه از اول مراسم باشه باید راس ساعت شیش توی ایستگاه اتوبوس باشه... همیشه شبا زود میخوابه ولی شنبه شبا یکم زودتر! زندگی مومنانه ژانت اونهم اینجا واقعا جذاب و قابل ستایش بود... صدای کتایون از فکر بیرونم آورد: _میبینی این خارجیا چه خوبن انگار نه انگار مهمون داره اصلا نگفت کجا میخوابی رفت گرفت خوابید! خندیدم: _اشکال نداره بیا برو تو اتاق من بخواب من اینجا میخوابم. روی کاناپه دراز کشید: _نه من همینجا راحتم فقط اگه میتونی یه پتو بهم بده... اصرار نکردم چون ممکن بود راحت نباشه... رفتم اتاقم و براش پتو آوردم. بعد هم شب بخیر گفتم و برگشتم اتاقم... *** ساعت تقریبا ده صبح بود که از اتاق اومدم بیرون. ژانت هنوز برنگشته بود و کتایون هم خواب بود... بی سر و صدا چای دم گذاشتم و برگشتم اتاق... کار گزارش کار سه شنبه رو تموم کرده بودم برای همین قلم و دوات برداشتم که یکم خط بنویسم... کمی بعد صدای باز شدن در و رفت و آمد بعدش گفت که ژانت برگشته... اما من کماکان به کارم ادامه دادم تا اینکه تقه ای به در خورد و کتایون از همون پشت در گفت: این کتری قوریت خودشو کشت خانجون بیا به دادش برس... از هول چای فوری بلند شدم و در رو باز کردم... سلام کوتاهی کردم و بدون اینکه در اتاق رو ببندم دمپایی رو فرشی پام کردم و دویدم توی آشپزخونه... فوری زیر اجاق رو خاموش کردم و آروم چک اش کردم... خدا رو شکر آب کتری خشک نشده بود... تازه ژانت رو دیدم که با نگاه عاقل اندرسفیهش جلوی در سرویس بهم زل زده بود باخنده گفتم: سلام... این کتایون الکی هولم کرد ترسیدم آبش خشک شده باشه ته کتری ترک بخوره! کتایون از راهروی کوچیک پشت آشپزخونه بیرون اومد: بدکاری کردم بهت خبر دادم! بعد با ذوق گفت: ببخشید من سرک نکشیدم درو باز گذاشتی چشمم افتاد. چه خط خوبی داری خطاطی میکنی؟ _آره البته همچینم خوب نیس _چرا خوب بود فقط نصفه نیمه بود نتونستم بفهمم چی نوشته _جهان و هرچه دراوست همه صورتند و تو جانی ژانت فوری گفت:چی؟ کتایون براش ترجمه کرد.. پرسید به چه کسی گفته میشه و کتایون بدون اینکه از من سوال کنه گفت احتمالا خدا! بعد گفت: من تمام هنر های سنتی ایرانی رو دوست دارم مینا منبت تهذیب خط... همونطور که داشتم برای صبحانه عسل توی کاسه های کوچک میریختم گفتم: _ماشاالله واردیا! حالا کار من خیلی هم هنرمندانه نیست بیشتر دل مشغولیه ولی چند تا خط تو این دو سال و اندی نوشتم اگر میخوای بیارم ببین.. فوری گفت:آره بدم نمیاد... کاسه رو روی میز گذاشتم: پس تا این چای جوشیده یکم خنک شه بیاید تو اتاق نشونتون بدم فقط کفش یادتون نره! خودم جلو افتادم و وارد اتاق شدم... از توی کمد دیواری پوشه برگه ها رو پیدا کردم و بیرون کشیدم... وقتی برگشتم فقط کتایون توی اتاق بود و ژانت با فاصله دم در اتاق خودش ایستاده بود... انگار غریبگی میکرد. برگه ها رو گذاشتم روی میز.. به کتایون اشاره کردم که ببینه و خودم توی چارچوب در ایستادم:چرا نمیای تو ژانت دوست نداری ببینی؟ آب دهنش رو فرو داد و فوری گفت:بدم نمیاد...
دستش رو گرفتم و کشیدم:خب پس بیا دیگه نازکش میخوای؟ پرسید: کفشهامو باید دربیارم؟ _بله البته لطفا... کفش هاش رو دم در درآورد و پا توی اتاق گذاشت... رفت سمت کتایون و با هم شروع کردن به نگاه کردن برگه ها... هر برگه ای که میدید میپرسید که روش چی نوشته کتایون هم اول فارسیش رو میخوند و بعد ترجمه میکرد... ژانت هم زیر لب و خیلی آروم این جمله رو تکرار میکرد: خیلی جالبه... برگه ها که تموم شد نگاه کتایون دور اتاق چرخید و روی قالیچه ی کوچیک زیر پاش ثابت موند.. یک قدم برداشت و وسطش ایستاد... بعد دو زانو نشست و روش دست کشید.. ژانت هم با دیدنش هوس کرد همینکارو بکنه اما اون به محض لمس صداش در اومد:خدای من چقدر نرمه این با چی بافته شده؟ _این فرش خیلی قدیمیه خاله ی مادرم برای جهیزیه ش بافته ابریشمه... کامل تا میشه مثل پارچه واسه همینم راحت با خودم آوردمش... ژانت روی فرش دراز کشید و چشمهاش رو دوخت به نوری که از پنجره به داخل میتابید: تابحال انقدر راحت روی زمین دراز نکشیده بودم... چون آدم مطمئنه تمیزه خیالش راحته... کار خوبی میکنی با کفش و دمپایی توی اتاق نمیای حیف این فرشه که کثیف بشه کتایون از جاش بلند شد و روی تخت نشست: ولی خیلی زحمت داره هی بپوش هی درآر.... گفتم: _چه زحمتی داره من اینجا روی این فرش نماز میخونم باید تمیز باشه... ژانت از روی فرش بلند شد و کتایون باز نگاهش دور چرخید: در مجموع اتاقت حس خوبی داره آدم توش راحته... راحت گفتم: قابل نداره... لبخندی زد: میدونی که من تعارفی نیستم پس سر چیزای مهم باهام تعارف نکن... راحتتر گفتم: تعارف نکردم از این به بعد هر شبی اومدی اینجا موندی تو اتاق من بخواب. البته تا وقتی که هستم چون احتمالا به زودی رفع زحمت میکنم کتایون_خب دیگه ممنون بابت بازدید اتاقت! بریم صبحونه بخوریم من گرسنمه! ... بعد از صبحانه مقابل هم با همون چینش دیروز روی مبلها نشستیم و بعد پرسیدم: خب کجا بودیم؟ ما هیچ ما نگاه! ظاهرا خودم باید زحمتش رو میکشیدم گفتم: تا اینجا گفتیم که اصلا انسان چرا خلق شد و هدف و اساس این خلقت چی بود! الان میخوایم درباره تاریخ ادیان و شناخت خدا صحبت کنیم چون دیدیم که علم ماده نمیتونه معرفت کاملی از خدا بهمون بده برای درک بهتر خدا لازمه مجدد فاز مطالعاتیمون رو عوض کنیم... کتایون کمی جلو کشید: _من هنوز سر همون حرفم هستم اگرم خدایی باشه خدای ادیان نیست چون خدای ادیان همیشه در طول تاریخ در حال جبهه گیری و مرزبندی بوده و باعث اشتقاق بشر و دشمنی و تکفیر و خونریزی شده مثلا همین دین باعث میشه که ژانت مسیحی باشه و تو مسلمان و بینتون درگیری پیش بیاد وگرنه چرا شما باید با هم مشکلی داشته باشید. و خیلی از آموزه های غیرانسانی و خشن ادیان مثل جنگ و غارت و... که با منطق جور در نمیاد یک خالق به قول تو مهربان از بنده هاش اینو بخواد! و اگر هم همچین خدایی وجود داشته باشه قطعا ظالمه و اگرم قدرتی داشته باشه و جهنمی، من یکی که حاضرم الی الابد بسوزم ولی زور نشنوم ابروهام بلند شد و لبهام خندید: _این روحیه ظلم ستیزی که داری واقعا شایسته ی تقدیره به زودی علیه ت استفاده میکنم. خب بریم سراغ بحثمون _بررسی کن ولی همین اول یه چیزی بهت بگم که نگی نگفتی تو هیچ جوره نمیتونی منو قانع کنی یعنی ته این بحث برای تو هیچی نیست. جز یه چالش اساسی درباره طرز فکرت چون به حد کافی دلیل برای ردش دارم... با این تفاسیر هنوز میخوای ادامه بدی؟ خونسرد گفتم: برای بار نمیدونم چندم میگم، من از سر لج و لج بازی یا به امید هدایت تو این بحث رو شروع نکردم که با این توضیحاتت نظرم عوض بشه من دنبال رفع اتهام و احقاق حقم اینکه حقیقت، هر چیزی که هست، آشکار بشه و در این مسیر اگر هم چالشی برای من وجود داشته باشه با آغوش باز ازش استقبال میکنم... به نظرم تو هم باید همین روحیه رو داشته باشی ما این راه رو تا تهش میریم آخرش اگر آدمای عاقلی باشیم یکی باید دستاشو ببره بالا چون حقیقت فقط یکیه ضمنا گفتی خیالم راحت باشه که تحت هیچ شرایطی قانع نمیشی! حتی اگر دلیل منطقی وجود داشته باشه یعنی انقد دیکتاتوری؟! پوزخندی زد: _نه ولی مطمئنم هیچ منطق و حقیقتی وجود نداره امیدوارم همینقدر که میگی شجاع باشی و تهش بتونی به شکست خودت اعتراف کنی _امیدوارم هردومون آدمای شجاعی باشیم! ژانت بی حوصله کل کلمون رو قطع کرد: تمومش کنید دیگه بحث رو شروع کنید! با ترس خنده داری گفتم: _چشم... من یه سوال دارم؛ خدا از کجا و چجوری وارد زندگی انسان ها شد؟ با فرض تو که میگی ادیان متصل به خدا نیستن یعنی یا خدایی در جهان وجود نداره، که دیروز اونهمه راجع بهش صحبت کردیم، یا اونقد خدای بی خیال و منفعلیه که اینهمه سال هیچ تلاشی برای معرفی خودش و ارتباط با مخلوقاتش نکرده هدفی هم که از خلقت نداشته اصلا معلوم نیس آدما رو خلق کرده برای چی نه کاری باهاشون داشته نه حرفی باهاشون داشته
اما اصلا قبول با در نظر گرفتن یکی از این دو فرض شما، حالا که پس یا خدایی نیست و یا حرفی برای گفتن با بشر نداره پس خدا از کجا تو زندگی بشر پیداش شد؟ چی شد بشر برای خودش خدا متصور شد و این مفهوم رو تعریف کرد؟ پرستش خدا متناسب بقایای تاریخی و سنگ نوشته ها از ابتدای شکل گیری حیات انسانی روی کره ی زمین وجود داشته حالا سوال اینه که چی شد انسان با اون ذهن خالی  از داده یبارکی به این نتیجه رسید که باید یه چیزی رو بپرسته؟ با فرض عدم صحت پیامبری و اتصال به وحی که تو مطرح میکنی... چرا و  چطور یهو به این نتیجه رسید که باید برای خودش خالق متصور بشه و یه چیزی مافوق خودش رو قبول کنه؟ _خب واضحه... بخاطر اینکه خودش رو در برابر طبیعت و پدیده ها ضعیف و ناتوان میدید و احساس میکرد به کمک احتیاج داره... دربرابر زلزله سیل آتشفشان و همه پدیده های طبیعی که اون زمان میدید و هیچ روش و ابزاری برای مهارش نداشت. برای همینم اغلب بزرگ ترین چیزی که میدیدن رو میپرستیدن مثل خورشید _درباره ریشه های این الهه ها و خداهای گوناگون بعدا صحبت میکنیم... این چیزی که تو میگی شاید درمورد پذیرش(نه ایجاد) آئین های شرک آمیز مثل خورشید پرستی صدق کنه اما با این تفسیر تو ایده ی خدای نادیدنی و یکتا از کجا اومده؟ _از ذهن آدمهای باهوش و فرصت طلبی که خودشون رو پیامبر معرفی میکردن... _خب اولین بار از کجا اومده یعنی حاصل خلاقیت پیامبرا بوده منظورت اینه دیگه؟ _ببین معادله ی ساده ایه... من ادعای ارتباط با چیزی رو میکنم که هیچ کس نمیبینه و توی عالم آدم خاصی میشم _اولا فراموش نکن که با یک ذهن خالی طرفی! اما نکته مهمتر،چیزی وجود داره که این ادعای تو رو زیر سوال میبره...اونم اینکه اگر انسان از ترس به خدا پناه میبره یقینا میل داره اولا حتما خدای خودش رو ببینه تا قدرتش رو باور کنه... و ثانیا هر چی بیشتر باشن بهتره! چون نقطه اتکای بیشتری داره حالا یکی جواب نداد یکی دیگه... تاریخ الهه پرستی هم همینو تایید میکنه... اما پیامبرها اومدن دست گذاشتن رو همین دو تا اصل و برعکسش رو آوردن خدای نادیدنی و یکتا! در حالی که هر عقلی میفهمه در میان امت بت پرست نادیده پرستی و یکتاپرستی بازار نداره... کما اینکه تاریخ هم دقیقا همین رو اثبات میکنه... تاریخ به ما میگه اکثر پیامبران توسط امتشون پس زده شدن و ادعاشون مورد قبول واقع نشد! خب حالا مثلا یکی شون دچار خطای محاسباتی شد فکر کرد این ایده میگیره زد و نشد بقیه چرا در طول تاریخ از رو دست یه الگوی ناموفق کپی زدن؟ اینهمه پیغمبر! اصلا مگه کاهن معابد بت ها شدن بد بود اینهمه مزایا داشت... چرا باید خودشون رو به مصیبت مینداختن با اینهمه سختی می ارزه اصلا؟ مگه نیومده از این قضیه سوء استفاده کنه سود ببره اینکه همش داره ضرر میده چرا تغییر رویه نمیده؟ تا کی میخواد اشتباهش رو ادامه بده؟ مثال میزنم براتون: مثلا نوح(ع) به عنوان قدیمی ترین پیامبر مشهور بعد از آدم(ع)، خب نوح چکار میکنه به سراغ قومش میره برای دعوت به پرستش خدای یکتا و نادیدنی! خب هر عقلی میفهمه مردم با ماه و خورشید و بت های دیدنی بیشتر از خدای نادیدنی ارتباط برقرار میکنن و درصد شکست بسیار بالاست کما اینکه میبینیم تو کل 900 و خورده ای سال پیغمبری نوح 8 یا هشتاد نفر فقط بهش ایمان آوردن این عدد اصلا شوخیه! اون آدم اگر میخواست به شهرت و ثروت برسه از طریق کهانت بت ها هم میتونست بسیار هم بیشتر و راحت تر! اصلا یه فرض محال دیگه رو هم قبول میکنیم قبول خواسته شانسش رو امتحان کنه شاید این ایده گرفت. خوبه؟! خب مگه برای قلق گیری و فهمیدن اینکه یه ایده چقدر میتونه موفق باشه چقدر زمان لازمه؟ یه سال دو سال ده سال صد سال! طرف 900 سال پیغمبری کرد متوجه نشد از این نمد براش کلاه در نمی آد؟ تازه با فرض تو که هم باید باهوش باشه و هم فرصت طلب نباید بی دلیل زمان رو از دست بده... تو یه جا بخوای بری مثلا مسیحیت رو تبلیغ کنی بعد ده سال 8 نفر رو جذب کنی از نظر همه اون پروژه ناموفقه خسته میشی حداقل جات رو عوض میکنی! 950 سال یه جا یه حرف! تازه مثلا تو مبلغ باشی به حقانیت دینت اعتقاد داری اون که خودش میدونست دینش من درآوردیه این اصرار دیگه چی میگه؟ مگه عوض کردن یه حرف چقدر سخته به همه ی این پیامبرا کلی پیشنهادای خوبم میشد تازه... بدتر از اون خطراتشه... میگن نوح که میرفت تبلیغ طوری میزدنش که بیهوش میشد چند روز میرفت تو کما دوباره به هوش که می اومد به کارش ادامه میداد! این پیگیری و ممارست از کجا میاد چرا متوجه نمیشه که قرار نیست این ایده ی خدای نادیدنی براش آب و نون بشه... قبل اعلام پیغمبری یه اعتبار اجتماعی داشته همونم از دست داده توی قوم بهش میگفتن دیوونه مسخره ش میکردن بچه های کوچیک حتی...
به واسطه یه ادعا میخواست به ثروت و قدرت و جایگاه اجتماعی برسه دیگه ثروت و قدرت که پیشکش موقعیت اجتماعی هم که همونم که داشت از دست رفت امنیت جانی و روانی هم دیگه نداره باز ادامه میده! عجیبه دیگه... باقی پیغمبرا چی؟ ابراهیم با رو چه حسابی در بین النهرین، بابل که اصلا شهر خدایان بود و بت ها ریشه های تمدنی و ثقل فرهنگی مردمشون بودن یه همچین ادعایی رو مطرح کرد جایی که حتی پدر خونده ی خودشم بت سازه! اصلا با اون تربیت و سبک زندگی از کجا آورد این ادعا رو؟! اگر زیر علم بت ها میرفت آینده ی بسیار درخشان تری در انتظارش بود به لحاظ ثروت و موقعیت اصلا با اون خانواده و اون تربیت چی شد که این ایده به ذهنش رسید که انجامش بده! آخه این چه منطقیه که بهت میگه باید یکه و تنها با کل دنیا در بیفتی تا به یه جایگاه و ثروتی برسی تجربه که عکسش رو نشون داده! اما پیامبرا در هر مقطعی دقیقا همین کارو کردن با قدرت مطلق دوران در افتادن کدوم عقلی میگه تو این جنگ نابرابر تو به جایگاهی میرسی بدون اینکه نیروی برتری، خدایی پشتت باشه؟ مثلا موسی دربرابر فرعون با اون عظمت، توی مصر چه شانسی داشت که قد علم کرد آخه مصر با سابقه چندخدایی چند هزار ساله و یکتاپرستی؟ یا عیسی در بین اونهمه عالم متنفذ منحرف یهودی که هدایت جامعه رو به عهده گرفته بودن چه جای عرض اندام داشت؟ یا محمد(ص) در مکه به تنهایی در برابر تمام سران قبایل در اون سیستم عشیره ای و در برابر اون شرک ریشه دار که جزئی از سیستم فرهنگی شون بود آخه کدوم عقلی میگه برای مردم مشرک اگر یکتاپرستی بیاری استقبال میکنن و تو به نون و نوایی میرسی؟ پس چه فکری میکردن که اینکارو کردن؟! اصلا مانایی این آدمها در دل تاریخ واقعا چیزی جز معجزه نیست چون بجز پیامبر اسلام هیچ کدوم در زمان حیاتشون صداشون به جایی نرسید و موفق به امت سازی نشدن ولی در تاریخ موندن به طوری که تقریبا همه آدمهای روی کره زمین این افراد رو میشناسن خواه قبولشون داشته باشن یا نه! صدای اذان از گوشیم بلند شد عذرخواهی کردم و بلند شدم صدای گوشی رو قطع کردم و رفتم سمت سرویس که وضو بگیرم... ... از نماز که برگشتم برای شام کمی برنج خیس کردم و قیمه رو بار گذاشتم وقتی برگشتم پذیرایی باز هر کس سرگرم کار خودش بود فوری برگشتم آشپزخونه و سه لیوان شربت سرکنگبین ریختم و برگشتم سینی رو گذاشتم روی میز و اینبار روی مبل نزدیک ژانت نشستم و گفتم: _بفرمایید که تا شام خیلی مونده! کتایون لیوان رو برداشت و با قاشق محتویاتش رو هم زد: حالا شامت چی هست؟ _قیمه! _خب به سلامتی فقط هر چی هست اینم در نظر بگیر که خونه تون به هیچ بیمارستانی نزدیک نیست... _بی مزه! کمی از شربت خورد: این چیه چه باحاله از تعریفش ژانت هم ترغیب شد تست کنه و لیوانش رو برداشت... خودم هم کمی خوردم و توضیح دادم: سرکنگبین... یه شربت ترکیبیه _خب چی داره توش؟ _سرکه و عسل و عرق نعنا... _چه جالب خوشمزه ست _بیشتر از مزه ش خاصیتشه که مهمه... خیلی مفیده برای پاکسازی کبد... شربت رو که تا ته سرکشیدم لیوان رو برگردوندم داخل سینی و گفتم: خب ادامه بدیم؟ سر تکون دادن و من هم دوباره شروع کردم: _ همه ی بحثایی که کردیم به کنار یه سوال، بشر به خدا و به دین و به پرستش نیاز روانی داره و باهاش آروم میشه این دیگه نتیجه تحقیق خود روانشناس هاست* خب چرا؟ چرا این نیاز وجود داره؟ هر نیازی در درون انسان وجود داره پاسخش بیرون بدن انسان هست تشنه مون میشه آب هست گرسنه میشیم غذا هست و... این تمایل ابتدائی و همیشگی و پیوسته بشر در تمام اقوام و ملل و ادوار و انواع به پرستش، فقط یک معنی داره و همون نیاز درونی و حقیقی انسان به خدا و دینه... خب پس حتما پاسخ بیرونیش هم وجود داره وگرنه این نیاز از کجا اومده؟ _ولی به نظر من که همه این نیاز رو ندارن کسانی که از ضعف شخصیتی بیشتری برخوردارن نیاز به نقطه اتکا دارن ولی آدمهای قوی هیچ نیازی به این مسائل ندارن و برای به دست آوردن هر چیز خودشون تلاش میکنن و مشکلی هم ندارن... ✍ادامه دارد. . . @man_montazeram
♡|••فعالیت کانال رو با تقدیم سلامی به پیشگاه حضرت ولی عصر تمام میکنیم |❤️| 🌸السلام‌علیک‌یا‌اباصالح‌المهدی'عجل‌الله‌ تعالی‌فرجه' 🌸 در خاطٖرم روانه شد و شبــ🌙 بخیر گفت گفتم که در نبود تو شب‌ها بخیر نیست یا صاحب الزمــ🕰ــان عجل الله فی فرجک 🤲🏻🌹 🔳 🔳 🔳 دعا برای همدیگه یادمون نره حلالمون کنید اگه وقتتون رو هدر دادیم
.....🍃 به توکل نام اعظمت 🍃...... .✧❁بسم الله الرحمن الرحیم❁☆.
🌷سلام آقا جان🌷
°🦋 • . ↺متن دعای عهد↯❦.• . «بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم» . °↵❀اَللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ. . °↵❀اَللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ. أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً. اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ. . °↵❀اَللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى. اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِکَ . °↵❀حَتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ، اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ. . •.✾اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ . •.✾اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ . •.✾اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمان ╔═.🍃.════♥️══╗ @man_montazeram ╚═♥️═════.🍃.═╝
4_5796627749766432822.mp3
7.99M
❀ 🎧 با امـام زمانت یه قـرار عـاشقانه بذار و هــر روز، بعـد نماز صبح بخون...♥️ ❀[ @man_montazeram ]❀ ┄┅═✧❁✧═┅┄