#من_منتظرم!
ما در قبال تمام کسانی که راه کج می روند
مسئولیم.
حق نداریم با آنها برخورد تند کنیم.
از کجا معلوم که ما در انحراف این ها نقش
نداشته باشیم؟
- شهــیدمحمدابراهیــمهمــت -
#من_منتظرم!
حقیقت این است که هر چه بگوییم خسته شدیم و بریده ایم اسلام دست از سر ما بر نمی دارد
ما باید بمانیم و کاری را که میخواهیم انجام بدهیم
همیشه باید مشغول یک کلمه باشیم و آن "عشق" است.اگر #عاشقانه با کار پیش بیایی به طور قطع بریدن ،عمل زدگی و خستگی برایت مفهومی پیدا نمیکند.
ما میجنگیم و باید بجنگیم و تا ظهور آقا امام زمان چارهای جز انتخاب این راه نداریم.
- شهــیدمحمدابراهیــمهمــت -
#من_منتظرم!
به آسمان دلمان التماس کنیم شاید روزی ماهم گوشه ای با این اسم در گلزار شهدا بودیم...:) به یادتونم🌿 #
سر تا پاش خاکی ...
و از سوزِ سرما چشماش سرخ شده بود!
از چهرهاش معلوم بود که خیلی حالش ناجوره؛ اما رفت وضوگرفت
تا نماز بخونه.
گفتم شما حالت خوب نیست، لااقل یه دوش بگیر، یه غذایی بخور، بعد نماز بخون.
سرِ سجاده ایستاد
نگاهی بهم کرد
و گفت
من خودم رو با عجله رسوندم خونه تا نماز اول وقت بخونم...
کنارش ایستادم.
حس میکردم هر لحظه ممکنه بیفته زمین. برا همین تا آخر نماز کنارش ایستادم تا اگه خواست بیفته، بگیرمش. محمد ابراهیم حتی در اون شرایط سخت هم حاضر نشد نمازِ اول وقت رو از دست بده...
- یادگاران «کتاب همت» ، صفحه ۵۶ به روایت همسر شهید -
16.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فقـر از در بیـاد، ایمـان از پنجـره میـره⁉️
۱.
آیت الله مرعشی نجفی میفرمان که...
پدرم سید محمود
چهل شب در حرم امیرالمؤمنین
بیتوته کرد تا حضرت رو ببینه.
یک شب مکاشفه حاصل میشه
+سید محمود چه میخواهی؟
- می خواهم بدانم قبر فاطمه زهراء علیها السلام کجاست تا آن رازیارت کنم
+من که نمی توانم بر خلاف وصیت آن حضرت، قبر او را معلوم کنم
- پس من هنگام زیارت چه کنم؟
+خدا جلال و جبروت حضرت فاطمه علیه السلام را به فاطمه معصومه علیها السلام عنایت فرموده، هرکس بخواهد ثواب زیارت حضرت زهرا علیها السلام را درک کند به زیارت فاطمه معصومه علیها السلام برود
#من_منتظرم!
+سید محمود چه میخواهی؟ - می خواهم بدانم قبر فاطمه زهراء علیها السلام کجاست تا آن رازیارت کنم +من که
پدرم این ماجرا رو برای من تعریف کرد و فرمود من که نمیتونم حوزه علمیه نجف رو رها کنم و به قم برم اما تو به زیارت حضرت معصومه برو و ایشون رو هر روز زیارت کن !
- تا اینجا علت مهاجرت آیت الله مرعشی
۲.
خودِ آیت الله مرعشی نجفی،
در عالم بیداری ،
شب جمعه ای در حرم امام حسین علیه السلام
خدمت امیرالمؤمنین و حضرت زهرا میرسن.
آیت الله مرعشی میفرمایند من ۱۰ حاجت از امیرالمؤمنین خواستم و بعد از بیان هر کدوم ،
آقا میفرمودند ان شاءالله میشود!
و الحمدلله همه هم محقق شد بجز
اینکه خواستم در مکه وفات کنم و همونجا دفن بشم. آقا نفرمودند ان شاءالله میشود و سکوت کردن
بعد ها به شاگردهاشون میگن که اینکه آقا نفرمودند ان شاءالله میشود شاید به این دلیل بوده که وجودِ ما برای خدمت به اسلام شایسته تر از مردن ما بوده.
#من_منتظرم!
۲. خودِ آیت الله مرعشی نجفی، در عالم بیداری ، شب جمعه ای در حرم امام حسین علیه السلام خدمت امیرالمؤ
+ من همیشه در ذهنم این سوال بود که ما واقع سید هستیم؟
از امیرالمؤمنین پرسیدم جریانِ هجوم به بیتِ شما و این جسارت به زهرای مرضیه واقعیت داشته ؟
امیرالمؤمنین فرمودند سید شهاب! از مادرت بپرس...
( و با خطاب کردن حضرت به مادر من قلبم مطمئن شد که سید هستیم )
عرض کردم مادر جان حقیقت داره؟
فرمود هنوز آثارش روی بازوی من هست...
۳.
عرض کردم که آیت الله مرعشی طبق وصیت پدرشون تشریف آوردن قم.
تعریف میکنن که ما در قم منزلی اجاره کردیم با دو سه اتاق.
صاحب خانه ای داشتیم ؛ زنی بسیآر سخت گیر و بد اخلاق !
به خانمِ من هم خیلی سرکلاف میشد و میگفت حق ندارید تو خونه لباس بشویید و باید لباسهاتون رو برای شستن ببری کنار رودخونهی قم .
زمستان سردی بوده. خانمِ آیتالله العظمی مرعشی نجفی، لگن آب گرمی درست کرده بودن که در حیاط و در زمستونِ سردِ قم، لباس بشورن.
زنِ صاحبخونه سروصدا راه میاندازه که
+ باید لباسها رو ببری کنار رودخونه!
- هوا سرده و من هم خانم محجبهای هستم و همسر عالِم ، انصاف داشته باش.
خانمِ صاحبخونه هم زیرِ بار این حرف نمیرفته.
در همین حین، آیتالله العظمی مرعشی از حوزهی درس به منزل برمیگردن و میبیند سر و صدا بلنده.
خانمِ آیتالله العظمی مرعشی جلو میان و میگن این چه زندگیه که ما داریم؟ این خانم، جونِ ما رو بر لب رسونده
ما رو از این وضع نجات بده.
آیتالله العظمی مرعشی
زن رو نصیحت میکنن که خواهرم! انصاف داشته باش، علی علیه السلام میفرماید هرچه برای خودت میپسندی، برای دیگران هم بپسند.
این زن شروع میکنه پرخاش کردن به آیتالله العظمی مرعشی و تندی میکنه
آیت الله خیلی ناراحت میشن و میرن حرم حضرت معصومه .با دل شکسته و اشک جاری، به بیبی عرض میکنن
بیبی! اگر ما، بد نوکری هستیم، به ما بگویید تا رها کنیم و برویم. اگر ما را به نوکری قبول ندارید، که ما برویم. اگر ما را هم به نوکری قبول دارید و شما کاری از دستتان برنمیآید، بگویید جایِ دیگری برویم. ما که به شما پناه آوردهایم، ما که رو آوردهایم به شما، بیبی! نپسند که این خانم، اینگونه به ما جسارت کند و زندگی را به ما تلخ کند
و بعد هم به منزل برمیگردن
به اتاق میرن و به خانمشون هم حرفی نمیزنن و میگن میخوام بخوابم.
در خواب میبینن در صحن حرم حضرت معصومه هستن و حوریانی صحن مطهر رو آب و جارو میکنن
+ چه خبره؟
- قرار است فاطمه معصومه بیاید
دیدم فاطمه معصومه تشریف آوردن... قیافه، قیافهی مادربزرگش فاطمهی زهرا بود. قامت و صورت، شبیه به صورتی بود که من در حرم امام حسین، فاطمه زهرا رو دیده بودم. خیلی شبیه مادربزرگشون بودن. اومدم نزدیک و سلام کردم. وقتی سلام کردم، به من فرمودند
سید شهاب!
کِی ما کارِ تو رو به حالِ خودت رها کردیم؟
کِی از ما خواستهای و جوابت رو ندادیم؟
کِی صدا زدی و حاجت نگرفتی؟
چرا گِله میکنی؟
حالا اومدی و میگی میخوای ما رو رها کنی و جای دیگه بری؟
تو به من گفتی و از من درخواست کردی که من منزل ندادم؟
۴.
بنده در ایّام جوانی وضع مالی بدی داشتم. موقع ازدواج دخترم بود امّا وضع مالی خیلی ناجور بود و نمیتونستم برای دخترم ولو جهیزیّه بسیار محقّری تهیّه کنم.
چاره نداشتم جز این که محضر کریمه اهلبیت حضرت فاطمه معصومه(صلوات اللّه و سلامه علیها) برم
خیلی به من فشار اومده بود و وضعم بسیار تنگ شده بود. البته از جهاتی بسیار هم تحمّل کرده بودم امّا دیگه وضع بسیار بسیار سخت شده بود.
وقتی جلوی ضریح مطهّره رفتم، اشک میریختم و با یک حالت عتابی گفتم - که بعد هم پشیمان شدم چرا اینطور گفتم - : ای سیّده ما! چرا نسبت به امر زندگی من هیچ عملی را انجام نمیدهید؟! خودم هیچ امّا خدای متعال دخترانی را به من مرحمت کرده، حالا من بدون مال، بدون وضعیّت خوب، میخواهم دخترم را شوهر بدهم، چه کنم؟! بنا نیست دست ما را رها کنید!
فرمودند فقط از باب شکایت رفتم، دیگر زیارتنامه و ... نخواندم، مدام اشک میریختم و با همان وضع بیرون آمدم.
وقتی به منزل برگشتم، یک حالت نشوهای به من دست داد و خوابیدم. در همون حالی که داشتم، شنیدم کسی درب منزل رو میزنه، رفتم در رو باز کردم، شخصی رو دیدم که پشت در ایستاده و وقتی من رو دید، بیان کرد سیّده تو رو میطلبند!
من هم با عجله به حرم رفتم، وقتی به صحن شریف حضرت معصومه(علیها الصلوة و السّلام) رسیدم، دیدم که مثل همیشه نیست و برعکس چند کنیز هستند که مشغول تمیز کردن ایوان طلا هستند. سبب رو پرسیدم گفتن سیّده الآن تشریف میارن. بعد از مدّتی حضرت فاطمه معصومه(صلوات اللّه و سلامه علیها) در شکل و شمایل مادرم حضرت فاطمه زهرا(صلوات اللّه و سلامه علیها) بودند، وارد شدند.
چون من پیش از آن، جدّهام، بیبی دو عالم را سه بار در خواب دیده بودم و میدانستم که شکل و شمایل مبارک بانو چگونه است و هر سه بار هم با همان ترکیب و همان حالات ایشان را دیده بودم. برای همین فهمیدم که ایشان عمّهام حضرت معصومه(علیها الصلوة و السّلام) است، رفتم دست ایشان را بوسیدم. به بنده خطاب کردند
ای شهاب! ما چه زمانی به فکر تو نبودیم؟! این چه حرفی است تو میزنی و با همین حالت میآیی در حرم ما را مورد عتاب قرار میدهی و از دست ما شاکی هستی! تو از آن زمانی که به قم وارد شدی، زیر نظر ما و مورد عنایت ما بودی
در این حال از خواب بیدار شدم و فهمیدم نسبت به بانوی مکرّمه اسائه ادب کردم، سریع برای عذرخواهی به حرم شریف آن بانوی مکرّمه رفتم و بعد هم در کارم گشایش صورت گرفت..!
برای مطالعه کرامت های حضرت معصومه مثل شفای بیمار و ... کلیک کنید.
حالا که حرف آیت الله مرعشی نجفی شد ،
اینو بگم که ایشون،
در۲۴ سالگی، به عنوان مجتهد
در حوزه نجف تدریس میکردن...!
#من_منتظرم!
برای مطالعه کرامت های حضرت معصومه مثل شفای بیمار و ... کلیک کنید. حالا که حرف آیت الله مرعشی نجفی ش
وقتی میبینن انگلیسی ها نسخ خطی کتب اسلامی رو میخرن،
با خودشون فکر میکنن که این یک نوع دزدی آثار فرهنگی محسوب میشه و تصمیم میگیرن خودشون این آثار رو بخرن تا این گنجینه حفظ بشه
انگلیسیها پول زیادی برای خرید این کتابها داشتند ولی آیتالله مرعشی نجفی چون پولی برای خرید نسخ اسلامی نداشت، با انجام نماز و روزه استیجاری، حذف یک وعده غذایی، کار در کارگاههای برنج کوبی و زیارت نیابتی و ختم نیابتی قرآن کریم به مجموعهای نفیس از نسخههای خطی و کتابهای چاپی نایاب دست پیدا کردن و اگر این موارد نبود، لباساشون رو گرو میگذاشتن یا میفروختن، تا جایی که انگلیسیها ایشون رو به خاطر خرید نسخ اسلامی زندانی کرده بودن !
وقتی آیت الله مرعشی تونستن
۴۰ هزار نسخ خطی مشتمل بر ۸۰ هزار عنوان با قدمتی هزار ساله که این قدمت نشان دهنده عظمت جهان اسلام هست رو
در اوج بی پولی جمع آوری کنن و به اون مقام علمی برسن ،
چرا تو نتونی به هدفت برسی؟
دیره؟ مگه چند سالته؟
هیتلر که تا ۳۰ سالگی هیچ فعالیت سیاسی نداشت ! نه دوستی داشت و رابطه اجتماعی موفقی ، نه تحصیلات خاصی!
کاری به درست یا اشتباه بودن اقداماتش ندارم،
مهم اینه که خواست، تصمیم گرفت،
و به هدفش رسید !
*
باز هم مثل همیشه
یه تیکه قلبم اینجا جا موند
معلوم نیست تا چند وقت دیگه دوباره چند دقیقه ای مهمون کریمه اهل بیت بشم...
از الان بدجوری دلتنگ شدم
به یادتون بودم ، خصوصا رفقایی که کم و زیاد آشنا شدیم
و یقین دارم که
بانو نظر میکنن به دل های قشنگتون
ان شاءالله که اذن تشرف بگیریم...
و لیاقت نوکری پیدا کنیم