#من_منتظرم!
وقتی از ته دلت یکیو دوست داری، ممکنه یکاری ازت بخواد که از اون از متنفری اما بخاطر محبتی که به اون
پس وقتی فرد کسی رو خیلی دوست داشته باشه خودش رو کنترل میکنه،
ازش دفاع میکنه
نسبت بهش غیرت پیدا میکنه
نمیتونه دشمنش رو تحمّل کنه
نمیتونه ببینه کسی اذیّتش میکنه.
همه این ها رو قبول دارید؟
جامعهای
که خدا رو
دوست داشته باشه
نمیتونه
مظاهر نافرمانی خدا
رو تحمّل کنه!
#من_منتظرم!
جامعهای که خدا رو دوست داشته باشه نمیتونه مظاهر نافرمانی خدا
اینکه میگن «اولین قدمِ نهی از منکر انزجار قلبی هست » در اثر محبّت قلبی بوجود میاد دیگه!
وقتی شما کسی رو خیلی دوست دارید، اگر کسی بهش فحش بده
اگر به هر دلیلی بترسی، درون خودت نسبت به اون طرف انزجار داری.
ولی فرمان خدا زیر پا میره ولی جامعه ناراحت نیست، این موضوع برای اینه که
- محبّت وجود نداره -
باید مشکل محبّت رو حل کرد!
در کنار گشت ارشاد
آمپول محبت لازمه!
باید ببینیم باید چیکار کنیم که جامعه همدیگه رو دوست داشته باشن؟
همینه که امام زمان در یکی از تشرفات فرموده بودن شیعیان ما،
تا زمانی که گرفتار مشکلات نشن
سراغ ما نمیان
ما رو دوست ندارن
نقل از آیت الله بهجته از خودم نمیگم.
https://eitaa.com/man_montazeram/39940
دو دقیقه وقت بزار این قسمت رو بخون بعد بیا بقیه بحث
#من_منتظرم!
https://eitaa.com/man_montazeram/39940 دو دقیقه وقت بزار این قسمت رو بخون بعد بیا بقیه بحث
تفاوت امیرالمؤمنین و بقیه صحابه پیامبر
در محبت بود!
سقیفه از کمبود محبت شکل گرفت!
مسیر اعتقادی «پاسخ به شبهه» نیست!
نمیگیم هیچ کسی شبهه رو جواب نده
اگر کسی سؤال کنه و انسان بلد باشه باید پاسخ بده، اما مسیر اعتقاد با شبههمحوری نیست، اول باید حبّ درست بشه!
این «النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» ِ سوره احزاب ، که به زور نیست!
برای چی خیلی از ما تو خیابون سر یک جای پارک کوتاه نمیایم؟ چون میگیم چرا من به دنبال ی جا پارک دیگه بگردم؟ اون بره بگرده
اما اگر دوتا ماشین تو خیابون باشن و یکیش برای امام زمان ارواحنا فداه باشه و شما بشناسید، اصلاً اونجا از این کارها نمیکنید اصلاً جا پارک چیه؟ جونم فدای شما آقا
آیه نازل شد خمس غنائم با مدیریت پیامبر خرج میشه و شما حقی در اون ندارید.
اعتراض کردن که آقا ما رفتیم جنگیدیم مگهمیشه؟ باید یچیزی بهمون برسه از اون ⅕ . ما اومدیم مدینه ، جنگیدیم ، از پیامبر محافظت کردیم و ...
این داستان خودمونه ها
میگیم ده بار اومدم و فلان کار رو کردم و حاجت نگرفتهام!
خب اگه قرار بود همه حاجت هاتو بگیری که دیگه اون امام معصوم نبود
معصوم میدونه چی صلاحته
امام «الوالد الشّفیق» ِ!
ما هرچه بخوایم بهمون نمیده منتها جواب میده چیزی میده که بیشتر از خواستته
گفت آقا جان! لطفاً گاهی من رو هم یاد کنید
حضرت فرمود گاهی یاد کنم؟ «لَسْتَ تَدْرِي كَيْفَ جَعَلَكَ اَللَّهُ عِنْدِي» تو نمیدونی من چقدر تو رو دوست دارم، لحظهای نیست فراموشت کنم.
اگر ما فقط به این موضوع ملتفت باشیم که لحظهای از ذهن امام خارج نمیشیم خیلی چیزا عوض میشه.
اون کسی که به فرمان الهی
مانند حجاب
غیرت نداره
با احترام
محبّت نداره!
اون کسی هم که ناموس امیرالمؤمنین صلوات الله علیه رو نگاه میکنه در روایات هست که همهی شیعیان ناموس اهل بیت هستن ، محبت نداره!
پدر و مادر به این راحتی از بچهی ناتو دست نمیکشن
ولی اگ همسایه بد باشه قطع ارتباط میکنن
سیّدالشّهداء برای شهادت و نجات هیچ کسی به اندازهی حرّ خوشحال نشدن چون برای او بیش از بقیه نگران بودن
وضع حبیب که معلوم بود
حبیب خودی بود
شهید زنده بود
خیال حضرت سیّدالشّهداء از مسلم بن عوسجه و بریر و عابس و سعید بن عبدالله راحت بود
وقتی حر جلو امام حسین رو گرفت
امام نمیتونستن همونجا مسخش کنن؟
یا حتی میتونستن مثلاً بفرمایند «بر پدرت لعنت»، شاید حر هم بخاطر فضای اجتماع که راحت به امیرالمؤمنین فحش میدادن
اما فرمودن «ثَکَلَتْکَ اُمُّکَ»
مادرت به عزایت بنشیند!
این چه تربیتیه که در مقابل من میایستی؟
تنها نقطهای که ممکن بود جنود عقل حرّ لحظهای ترمز بگیره اینجا بود، گفت وقتی نام مادرم رو بردی من هم باید جبران میکردم، ولی مادرِ شما حضرت فاطمه زهرا هستند!
حر سر سفره محبت اهل بیت بوده!
حسین جان!
حضرت ارباب
یا رحمة الله الواسعه و یا بابَ نجاة الاُمَّة
شما رو به اضطرار جناب حرّ
به اون لحظهی پشیمونی حرّ سلام الله علیه
به عشق اون لحظه ای که سرش رو در آغوش گرفتی
بین ما و فرزندت حضرت ولیعصر ارواحنا فداه یک خط ارتباط و عذرخواهیِ قبول و محبّتِ ویژهای، روزیِ ما بگردان
▪️وسلام بر شهید آوینی که فرمود :
اگرصراطمستقیممی جویی بیا..
ازاینمستقیمترراهی وجودندارد..!
⸤حُبُالحُسین⸣
#شهیدانه 🕊
#امام_حسین 🖤
#دربست_ظهور
قاعدهی حبّ اینه که وقتی انسان کسی رو
دوست داره ،
شبیهش میشه...
اصلا دست خودت نیست ،
ولی یه مدت که میگذره میبینی عه
چقدر ما مثل هم شدیم
حتما تجربه ش کردید
با دوستتون ، استادتون ، همسرتون، هرکی.
ما که ندیدیم
ولی برامون تعریف کردن
آیت الله قاضی
بخاطر رکوع و سجده زیاد
سخت راه میرفتن و کمی پاشون رو میکشیدن
طلبههای جوون زمان ایشون وقتی از جلسه بیرون میومدن ناخودآگاه وقتی راه میرفتند
پاشون رو رو زمین میکشیدن.
اینها اثر حب ِّ !
میخوام بگم حتی ممکنه متوجه نباشیم اما ناخودآگاه تقلید کنیم از اونی که تحت تاثیرشیم.
حواسمون باشه
کی
نفر اول
زندگیمونه!
با کی میریم میایم
اگه نفر اولت امام زمان باشه و سیره معصومین ببین چه گوهری از آب در بیای.
اگهنفر اول اونی که دلت باهاشه💕 امیرالمؤمنین باشه ، ثانیه ثانیه ارتباط باهاش میشه بهشت✨
جناب عابس و جناب شوذب
باهم رفیق بودن...
هر دو شجاع و پهلوون و فقیه و قاری
عابس ،
شوذب رو کنار کشید و گفت
تو میدونی که من برات میمیرم
دوست دارم قبل از اینکه من
به میدون برم تو بری
که من داغ تو رو هم ببینم.
میخوام وقتی به میدون رفتم
هیچ چیزی
بجز حضرت سیّدالشّهداء
تو دل من نباشه...
و خودمُ فدای حضرت کنم.
جناب مسلم بن عوسجه زمین افتاد
جناب حبیب بن مظاهر
که ۶۰ سال باهاش رفیق بود
خودشو بلافاصله به مسلم رسوند
مسلم بن عوسجه دیگه نمیتونست حرف بزنه اما با انگشت اشاره کرد که باید قبل از امام بمیری. نکنه شما زنده باشید و بهشون حمله کنن!
وقتی امیرالمؤمنین حاکم بودن ،
برای حضرت فالوده میارن اما ایشون میل نمیکنن. میپرسن مگه حرامه؟
حضرت میفرمایند نه حلاله اما دوست ندارم نعمتی رو که لیاقت نداشته به لب های مبارک پیامبر برسه میل کنم.
به این میگن حبِّ شدید.
این «حبّ شدید» بوده که کربلا رو ساخته. که کربلایی اینقدر شکوهمند ساخته
الان که من مینویسم و شما میخونید ،
اگ بهتون بگن سر کوچه دارن پدرت رو میزنن یه لحظه صبر نمیکنی.
حتی گوشیتو قفل نمیکنی
بلافاصله میپری. چرا؟
چون محبت داری.حب داری!
امام حسین پدری کرده بود برای بچه های امام حسن علیه السلام.
بچه های امام حسن
در مکتب امام حسین علیه السلام
تربیت شده بودن.
مگه میشد حضرت عبدالله دووم بیاره و بمونه پیش حضرت زینب؟
بگم تفاوت مکتب ابراهیمی و مکتب حسینی رو؟
بعد از آتیش و رها کردن همسر و فرزند در بیابان ، سومین امتحان حضرت ابراهیم ذبح فرزندش بود. حضرت اسماعيل چی فرمود؟
ستجدنی ان شاءالله من الصابرین
ان شاءالله که من بر این امتحان صابر باشم . از پشت سرم رو ببر که چهره به چهره نباشیم مبادا منصرف بشیم.
اما در مکتب امام حسین ماجرا صبر نیست. احلی من العسل ِ !
همه چیز دائر مدار وجود ولایت تعریف میشه برای فرد!
اونی میشه رفیق فابش که به ولایت نزدیک تره. با اسم امیرالمؤمنین چشماش قلبی میشه.
اون رشته ای رو انتخاب میکنه که به درد امام زمانش بخوره.
بچه سیزده چهارده ساله اگه به فکر مرگ باشه بهش میگن افسرده. اصلا مکروهه جوان وصیت نامه بنویسه
اما مرگ در رکاب ولایت میشه احلی من العسل.
خلاصه بگم امام
مرکزه. هرچی به مرکز نزدیک تر باشی ،
لرزشت کمتره. چون احلی من العسلت بیشتره!
این معجزه محبته!
معجزه ایمان عقلی ، صبره اما معجزه حب احلی من العسل ِ
ولایت که بیا تو زندگی ،
محبت ولی که بیاد تو زندگی
دیگه سر همکارت کلاه نمیزاری
به قول امام جواد آدم مومن ،
همسرش رو دوست هم نداشته باشه بخاطر خدا بهش خدمت میکنه. بهش ظلم نمیکنه. بی احترامی نمیکنه .
میشه مصداق آیه و عسی آن تکرهوا شیئا و یجعل الله فیه خیرا کثیرا.
اون وقت دیگه تحمل بداخلاقی همسرش رو بدبختی نمیدونه
تحمل نداری رو بدبختی نمیدونه
تحمل بیماری بچه ش رو بدبختی نمیدونه
میشه احلی من العسل!
چرا
چون میدونه اون امامی که از پدر بهش مهربون تره و اون خدایی که محبت مادر یک صدم محبتش به ما هم نیست،
برای همین خیر میخوان...
ان شاءالله خدا توفیق بده محبت اهل بیت تو قلبمون وسیع تر بشه،
و محبین اهل بیت رو بذاره وسط زندگیمون.