eitaa logo
مَن‌ وَ اُو (اَلف-میم)
335 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
1.7هزار ویدیو
71 فایل
༺|'بِه‌نام‌ِ #او'|༻ ما هیچیم و هرچه هست توئی ســلام✨خوش اومدین🌸 با ما باشید.... ( ابوطالب محمّدی ) °←|ارٺبـاط‌بامدیـر: @SheikhAlefMim °←|لینـڪ‌ناشناسمـــون: https://daigo.ir/secret/9961576099
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از پاسدار انقلاب
⚫️ لب تشنه بود، تشنه یک جرعه آب مردی که دردهای دلش بیحساب بود پامیکشید گوشه حجره بروی خاک پروانه وارغرق تب والتهاب بود از القاب ایشان، #جواد بود.. چرا که درخواست #کمک هیچکس را رد نمیکرد.. ایشان در 25سالگی به زهر #معتصم و خیانت #همسرش ام الفضل دختر مامون به #شهادت رسید شهادت مظلومانه #جوان ترین امام #امام_جواد(ع) تسلیت باد 🚩🏴 السَّلام علیک یا ولی الله💔 #کاظمین #مظلوم #شیعه @pasdarenghelab
🕊 بغض سنگینی گلویش را فشرد... اما این‌بار کنار چاه نرفت تا درددل کند... زیرچشمی به نازنینش نگاه کرد... حس کرد نمیتواند خوب نفس بکشد... چه دل‌آشوب شده بود... برعکسِ همیشه که کنار بانو دل‌ آرام میگرفت! وقتی که به اوگفت : «هوای بچه‌ها را داشته باش» ، چشمهایش بارانی شد... قطرات ریز اشک نم‌نم به صورتِ‌سوخته از آفتاب او نشست؛ مثل دانه های شبنم روی برگهای گل... حرف های آخر را شنید و شانه هایش بیشتر تکان خورد... بانو به چهره ی خسته ی او نگاه کرد... حس کرد از کوه پرصلابتِ وجودِ علیه‌السلام، هیچ نمانده! تمام توانش را جمع کرد تا دستهای ظریف و لرزانش را بالا بیاورد... نوک انگشتانش را روی گونه‌های مولا گذاشت و گرمیِ اشکها را حس کرد... انگشتان خیس شده‌اش را به سینه و دستهای خود می‌مالید. چه می‌کرد ؟!... مولا با تعجب به او نگاه کرد... به انگشتهای ظریف و لرزانش... تکانِ شانه‌هایش کم شد... غمگنانه خندید و با تعجب پرسید : _چه میکنی نازنینم؟ بانو نگاه مهربانش را به صورت پُر اُبهت مولا گره زد و آرام گفت : از پدرم شنیدم که فرمود : «هرگاه اشک چشم به بدن انسانی برسد، آن بدن در آتش دوزخ محفوظ است» و من مظلوم‌تر از تو سراغ ندارم...