eitaa logo
منبرهای دلنشین
1.3هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
2.9هزار ویدیو
38 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم تبلیغات ارزان در کانال های ما😍😍 مجموعه کانالای مذهبی ناب👌👌 💠 تعرفه تبلیغات 👇 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 🍂 🍂 🌸🌷🌸اللهم عجل لولیک الفرج 🌸🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃دیدم که در عرش 🌸شور و شوق برپاست 🍃بر پا گر این بزم 🌸شرف ذات خداست 🍃گفتم به خرد 🌸چه اتفاقی افتاده 🍃گفتا که عروسی ❤علی❤ و زهرا❤ست . عاقدش گفت که مهریه او آب شود که قرارست او مادر❤ #ارباب ❤ شود 💟سالروز ازدواج حضرت علی و فاطمه مبارک باد⚘⚘⚘ @dastanhavehkaytha
♡یا صاحب الزمان عج♡ برگرد و به نوکرت نفسی ناب بده با آمدنت جلوه به محراب بده نزدیک #محرم شده آقای غریب تو دست مرا به دست #ارباب بده اللهم عجل لولیک الفرج تعجیل در فرج #پنج صلوات عاشقان امام حسین علیه السلام @dastanhavehkaytha
•~ يَا مَوْضِعَ سِرِّ اللَّهِ ...~• #تو، حرف دل خدایی ...♡ #ارباب #یاس‌_فاطمی
دل اگر نذر حسین است خریدن دارد اشک اگر مال حسین است که ریختن دارد همه عالم وآدم به فدایت غم ارباب به دلها چه کشیدن دارد عاشقان امام حسین علیه السلام @dastanhavehkaytha
🏴 🔺انتظارم کم کم دارد به پایان میرسد ▪️چشمهایم نم نم دارد به میرسد ▪️کاروانت میرسد من جامانده ام 🔻ناله جامانده ای آیا به جانان میرسد 🏴 🏴 ⬛️اللهم عجل لولیک الفرج⬛️
❣️ 💚من رعیٺ بیچاره و حسین اسٺ دنیاسٺ ڪویر عطش و آب حسین اسٺ 💚جایے ڪه علے نقطہ‌ے بسم‌الہ اسٺ تردید نداریم ڪه اِعراب ، حسین اسٺ ❤️💚 @manbar_delnshin
از خیابان آرام آرام در حال گذر بودم!🤔 . 🌷اولین کوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین... نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه کردی؟... جوابی نداشتم؛ سر به زیر انداخته و گذشتم...😞 . 🌷دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛ پرچم سبز سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا... چه کردی؟ جوابی نداشتم و از 😓 از کوچه گذشتم... . به سومین کوچه رسیدم! 🌷شهید محمد حسین علم الهدی... به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند! گفت: و در کجای زندگی ات قرار دارد؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی که گوشه اش نمناک شد! سر به گریبان؛ گذشتم... . به چهارمین کوچه! 🌷شهید عبدالحمید دیالمه... آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن کردن مردم! کردی؟! برای خودت چه کردی؟! برای دفاع از !؟! همچنان که دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...😓 . 🌷به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران... صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نکردم! شدم😓، از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم... . 🌷ششمین کوچه و شهید عباس بابایی... هیبت خاصی داشت... مشغول تدریس بود! مبارزه با ، نگهبانی ... کم آوردم...😭 گذشتم... . 🌷هفتمین کوچه انگار بود! بله؛ شهید ابراهیم هادی... انگار مرکز کنترل دل ها بود!! هم ! هم ! هم ! مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در خطر لغزش و تهدیدشان می‌کرد! را دیدم... از کم کاری ام شرمنده شدم😞 و گذشتم... . 🌷هشتمین کوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند... انگار پازوکی هم کنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را می‌کردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند... شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد! برای ارسال نزد ... . پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میکردند،برایشان... . اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت... از تا ! فاصله زیاد بود...😭😭😭 . دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم... خودم دیدم که با چه کردم! تمام شد... . از کوچه پس کوچه های دنیا! بی شهدا، نمی توان گذشت... 🌷🌿🌷🌿🌷🌿