eitaa logo
منبرک
8.6هزار دنبال‌کننده
480 عکس
81 ویدیو
40 فایل
💠 صحبت های کوتاه دو دقیقه‌ای ارتباط با ما: @Admin_soada1
مشاهده در ایتا
دانلود
مراقب-اين-لوازم-التحرير-باشيد-.pdf
731.9K
♨️مراقب این لوازم التحریر باشید  (به بهانه ایام خرید ) ⚜جهت نصب در تابلو اعلانات @manbarak
3.6.94-tahajom-farhangi.mp3
5.05M
♨️مراقب این لوازم التحریر باشید  (به بهانه ایام خرید ) 🎙 @manbarak
هدایت شده از الگوی پیشرفت اسلامی
👌 تبیین الگوی جدید نگهبانی از نظام در مشهد/ یک شنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۷/ آستان قدس رضوی/ ساعت ۹ صبح @olgou4 https://eitaa.com/olgou4
🔻 #ویژه_نامه_تبلیغی محرم ▪️با عرض تسلیت فرارسیدن ایام شهادت حضرت اباعبدالله الحسین (ع)، 👈 #ویژه_نامه_تبلیغی محرم، شامل ۱۰ موضوع کاربردی و جذاب، به همراه متن و محتوای کامل، #ویژه_مبلغین عزیز آماده و از طریق لینک زیر ارائه شده است: 🌐 yon.ir/JLL9L #سعداء پایگاه نشر آثار #حجت_الاسلام_راجی ♨️ @soada_ir
▪️ جلسات #دهه_اول_محرم حرم مطهر حضرت سید علاءالدین حسین بن موسی الکاظم(ع) - شهر #شیراز 🎙 با سخنرانی: حجت الاسلام و المسلمین راجی 🔻 مداح: کربلایی جواد مقدم پخش زنده از #اینستاگرام 🔻 https://www.instagram.com/soada.ir 🔻 #سعداء پایگاه نشر آثار #حجت_الاسلام_راجی @soada_ir
🔱عذابی که از قبرستان برداشته شد ( به بهانه نزدیکی به ) @manbarak
🔱عذابی که از قبرستان برداشته شد ( به بهانه نزدیکی به ) 🔷در مفاتیح الجنان بعد از زیارت عاشورا شیخ عباس قمی رحمه الله علیه حکایتی را نقل می کند : مرحوم حاج محمد علی یزدی مرد فاضل و صالحی بود. ایشان در زمان حیات خود، حکایت آموزنده ای را این چنین نقل کرده است : 🔶در دوران کودکی یکی از همسایگان ما دارای پسری بود که من با او دوست بودم. با هم بزرگ شدیم و هر کدام راه زندگی را پیش گرفتیم. او شغل خوب و مورد تأییدی نداشت و در مجموع، انسان خوب و درستی نشد . تا این که از دنیا رفت. مدتی پس از فوتش، شبی او را به خواب دیدم که دارای جایگاه خاصی بود و ظاهر خوب و آراسته ای داشت. از او پرسیدم: من تو را در دنیا می شناختم؛ تو کار خیری انجام نداده بودی که حال چنین جایگاهی به تو داده اند. او گفت درست است؛ من در دنیا انسان خوبی نبودم و از همان شب فوتم تا شب قبل، گرفتار عذاب بودم و سختی زیادی کشیدم، اما از شب قبل چنین مقامی به من بخشیده اند. 🔻در کمال تعجب از او پرسیدم: چه اتفاقی سبب این تغییر در وضعیت تو شد؟ او گفت: دیشب خانمی را به این قبرستان آورده، دفن کردند. او همسر استاد اشرف حداد(آهنگر) بود. هنگامی که او را به قبرستان آوردند ، امام حسین علیه السلام به دیدارش آمدند. 🔷پس از خاک سپاری،‌بار دیگر امام حسین علیه السلام به دیدار او آمدند. مرتبه سوم که امام علیه السلام تشریف فرما شدند،‌دستور دادند تا عذاب از همه مردگان قبرستان برداشته شود. سپس از خواب بیدار شدم. فردا صبح زود به بازار آهنگران رفته، استاد اشرف حداد را یافتم. 🔻از او پرسیدم:‌آیا همسر شما به رحمت خدا رفته؟ با تعجب گفت: این چه سوالی است؟! از او پرسیدم : آیا همسرت به کربلا مشرف شده بود یا روضه خوان حضرت بود یا در منزل خود مجلس عزا برپا می کرد؟ 🔶 استاد اشرف دلیل سؤالاتم را پرسید و من به او گفتم که چه خوابی دیده ام ؛ سپس استاد برایم توضیح داد که همسر من هیچ یک از اعمالی را که شما برشمردید،‌انجام نداده بود؛ تنها در خواندن مداومت میکرد. و من دانستم که به برکت زیارت عاشورا، نه تنها امام حسین علیه السلام به دیدار او آمده و قطعا مقام و مرتبه ای رفیع در بهشت به او بخشیده، که به برکت وجود او ، گناه کاران را نیز مورد رحمت حق قرار داده است. [ منبع: مفاتیح الجنان؛ بعد از زیارت عاشورا و قبل از زیارت عاشورای غیر معروفه] http://www.manbarak.ir/2059 ✅ برای عضویت در کانال منبرک در روی لینک زیر کلیک کنید: http://eitaa.com/joinchat/1587740672C316ff671c3
هم اکنون : حرم مطهر سیدعلاءالدین حسین بن موسی الکاظم علیهما السلام پایگاه نشر آثار حجت الاسلام راجی @soada_ir 🔻https://www.instagram.com/soada.ir
🔱استقامت در راه دین @manbarak
🔱استقامت در راه دین زندگی که در قرآن و روایات به آن تاکید شده است، زندگی به سبک جهادی است. 🔷یکی از مهمترین ملزومات زندگی جهادی، استقامت است، یعنی زود صحنه را خالی نکنیم. 🔻گاهی وقت ها با یک تهمت زدن فضا را خالی می کنیم، یا با یک مسخره کردن چادر را کنار می گذاریم، ریشمان را می تراشیم، یا با یک توهین دست از اصولمان بر می داریم. این با سبک زندگی جهادی سازگاری ندارد. 📗داستانک: – نماینده آیت الله بروجردی برای تبلیغ به روستایی رفتند که فساد در آنجا اعم از شراب خواری و بی حجابی و … زیاد بود. پس از ورود ایشان به شهر کم کم مردم این کارها را کنار گذاشتند. برخی افراد که می دیدند مردم دیگر به آنها بی توجه اند، شروع به تهمت زدن به این عالم کردند. گفتند این عالم شراب می خورد، اهل عمل منافی عفت است، دروغ می گوید و … . 🔶ایشان روزی همه مردم را در مسجد جمع کرد و گفت: مردم اگر شنیدید من عمل منافی عفت می کنم باور کنید، اگر شنیدید شراب می خورم باور کنید، اگر شنیدید دزدی کردم باور کنید اما مردم یک چیز را باور نکنید و آن این که من از این روستا رفته ام. 🔻🔻🔻 ما باید روی اصولمان استقامت داشته باشیم، کاری که اباعبدالله (علیه‌السلام) انجام داد. امام(علیه‌السلام) حاضر شد عزیزترین کسانش شهید بشوند و به اسارت دربیایند اما از اصولشان پایین نیامدند. http://www.manbarak.ir/4990 ✅ برای عضویت در کانال منبرک در روی لینک زیر کلیک کنید: http://eitaa.com/joinchat/1587740672C316ff671c3
28-7-95-esteghamat-dar-rah-din.mp3
1.39M
🔱استقامت در راه دین @manbarak
🔱اظهار عجز به مولا @manbarak
🔱اظهار عجز به مولا 🔷یکی از چیزهایی که انسان را کوچک می کند این است که عجز و ایراد خود را به دیگران بگوید. مثلاً فرض کنید انسان از نظر مالی ضعیف است؛ هرجا که می نشیند آن را بیان می‌کند! 🔶 یا اینکه فرض کنید بیماری دارد هر جا که می رود بیماری خود را به دیگران می گوید. یا اینکه مثلاً با همسر خود مشکل دارد هر جا که می نشیند می‌گوید همسر ما اینطور است. 🔻این رفتار به مرور زمان انسان را کوچک می کند و ارج و قرب او را از بین می برد. اما در مقابل اگر انسان عجز و کمبودهای خود را به خداوند متعال و ائمه علیهم السلام بگوید بزرگ می شود. 🔶به خداوند عرض کند که خدایا من این مشکلات را دارم؛ آن وقت این موجب قرب او می شود. 🔻یکی از مصادیق این رفتار، جناب جُون غلام اباعبدالله الحسین علیه السلام است. به حضرت عرضه داشت که آقا درست است رنگ من سیاه است اما اجازه دهید در رکاب شما شهید شوم. شاید به واسطه شما عطر خوشی بگیرم و اصل و نسب پیدا کنم. 🔶جُون به شهادت رسید. زمانی که شهدای کربلا را دفن کردند پیکر جون را پیدا نکردند. بیستم محرم مردم دیدند از صحرای کربلا نوری به سمت آسمان می‌رود. هر چه نزدیک تر می شدند دیدند بوی خوشی به مشام می‌رسد. وقتی رسیدند دیدند پیکر مطهر جون غلام اباعبدالله علیه السلام است. بعد از ده روز پیکرش نورانی شده بود و عطر خوشی گرفته بود. 🔷کسی که عجز خود را به امام حسین علیه السلام بگوید اینطور او را می پذیرند. حضرت علی علیه السلام در مناجات مسجد کوفه عجز خود را به درگاه خداوند متعال عرضه می کنند: مَوْلاىَ یا مَوْلاىَ اَنْتَ الْمَوْلى وَاَ نَا الْعَبْدُ وَهَلْ یَرْحَمُ الْعَبْدَ اِلا الْمَوْلى مَوْلاىَ یا مَوْلاىَ اَنْتَ الْمالِکُ وَاَ نَا الْمَمْلُوکُ وَهَلْ یَرْحَمُ الْمَمْلُوکَ اِلا الْمالِکُ این چنین است که انسان به عظمت و بزرگی می رسد. علیه السلام http://www.manbarak.ir/6608 ✅ برای عضویت در کانال منبرک در روی لینک زیر کلیک کنید: http://eitaa.com/joinchat/1587740672C316ff671c3
20.7.96.mp3
2.83M
🔱اظهار عجز به مولا @manbarak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 لبیک یا حسین یعنی ... تجمع بزرگ با سخنرانی و با نوای حرم مطهر حضرت سید علاءالدین حسین بن موسی الکاظم (علیهما السلام) @soada_ir
2⃣ داستان از کتاب دا؛ نوشته سیده زهرا حسینی (به بهانه آغاز هفته ی دفاع مقدس) @manbarak
2⃣ داستان از کتاب دا؛ نوشته سیده زهرا حسینی (به بهانه آغاز هفته ی دفاع مقدس) کتاب دا 🔻داستان اول: 🔷یک دفعه انگار برق شدیدی به من وصل کرده باشند، به عقب برگشتم. باز هم یک چهرهء آشنای دیگر. عفت بود. چند سال پیش با هم در یک کوچه زندگی می کردیم. حالا او را در حالی می دیدم که کف غسالخانه خوابیده بود و پسر یک ساله اش هم روی دستانش است. می دانستم بچهء دومش هم همین روزها به دنیا می آید. عفت هفت، هشت سالی می شد که ازدواج کرده بود اما بچه دار نمی شد. او و خانواده اش آن قدر این در و آن در زدند و نذر و نیاز کردند تا خدا عنایتی کرد و تازه یکسال بود صاحب پسری شده بودند. با تولد این بچه زندگی شان متحول شد و شور و شادی به خانه شان آمد. هنوز این بچه نوزاد بود که عفت دوباره حامله شد. بالای سرش نشستم. 🔶 ترکش به سر عفت خورده ولی بدنش سالم بود. اما ترکش ها پهلو و گلوی بچه اش را از هم دریده بودند. این دو را همان طور که سر بچه در بغل مادرش بود به غسالخانه آورده بودند. با بغض به زن هایی که توی اتاق بودند، رو کردم و گفتم: اینا چرا باید به این روز بیفتند 🔻داستان دوم: پیکر پسر جوانی را دیدم که به شکل دلخراشی به شهادت رسیده بود. نمی توانستم بیشتر ازین به او نگاه کنم. چه برسه بخواهم به او دست بزنم و یا جابه جایش کنم. آخر پایین تنه اش از قسمت کمر و لگن بر اثر موج انفجار شکافته و به هم پیچیده شده بود. طوری که پاهایش خلاف جهت تنه رو به بالا افتاده بودند. یک دستش هم از ناحیه کتف کاملاً له شده بود. تقریباً تمام بدن جوان تکه تکه شده و لهیده شده بود. 🔶دردناک تر از همه وضع پدر و مادر سالخوردهء جوان بود که از خانهء محقرشان بیرون آمده با گریه و زاری او را صدا می زدند: عبدالرسول، عبدالرسول 🔷وقتی دیدم پیرزن خودش را روی زمین انداخت و کورمال کورمال روی خاک ها دست کشید و جلو آمد تا خودش را به جنازه براسند، تازه فهمیدم چشمانش نمی بیند. به شوهرش نگاه کردم او هم نابینا بود. 🔶پیرزن که دیگر به پسرش رسیده بود، روی جنازه دست می کشید و می گفت: یوما، یوما. مادر، مادر. پیرمرد هم جلوی درگاه خانه ایستاده بود و با گریه می گفت: عبدالرسول، عبدالرسول جاوبنی. عبدالرسول جوابم رو بده. انگار پیرزن از سکوت پسرش فهمیده بود اتفاقی افتاده است برگرفته از کتاب ” دا ” سیده زهرا حسینی 🌐جهت نیاز به مطالعه ۱۶ خاطره ی برگزیده از کتاب دا به لینک زیر مراجعه فرمایید. http://manbarak.blogfa.com/post/136 http://www.manbarak.ir/3176 ✅ برای عضویت در کانال منبرک در روی لینک زیر کلیک کنید: http://eitaa.com/joinchat/1587740672C316ff671c3
⚜دارا و سارا (به بهانه هفته ) @manbarak
⚜دارا و سارا (به بهانه هفته ) 🔶هنگام جنگ دادیم صدها هزار دارا شد کوچه های ایران مشکین ز اشک سارا سارا لباس پوشید ، با جبه ها اجین شد در فکه و شلمچه ، دارا به روی مین شد چندین هزار دارا ، بسته به سر سربند یا تکه تکه گشتند یا که اسیر و در بند سارای دیگری در مهران شده شهیده دارا کجاست ؟ او در ، اروند آرمیده دوخته هزار سارا چشمی به حلقه ی در🚪 از یک طرف و دیگر چشمی ز خون دل ، تر سارا سوال می کرد ، دارا کجاست اکنون؟ دیدن شعله ها را در سنگرش به مجنون خون گلوی دارا آب حیات دین است روحش به عرش جسمش ، مفقود در زمین است در آن زمانه رفتند صد ها هزار دارا در این زمانه گشتند ده ها هزار «دارا» هنگام جنگ دارا گشته اسیر و در بند دارای این زمان با بنزش🚘 رود به دربند دارای آن زمانه بی سر درون کرخه سارای این زمانه در کوچه با دوچرخه در آن زمانه سارا با جبه ها اجین شد در این زمانه ناگه ، چادر« لباس جین» شد با چفیه ای که گلگون از خون صد چو داراست سارا ، خود از برای ، جلب نظر بیاراست آن مقنعه ور افتاد جایش فوکل در آمد سارا به قول دشمن از املی در آمد دارا و گوشواره ، حقا که شرم دارد ! در دست هایش امروز او بند چرم دارد با خون و چنگ و دندان دشمن زخانه راندیم اما به ماهواره⛔️ تا خانه اش کشاندیم یا رب تو شاهدی بر اعمالمان یکایک بدم المظلوم یا الله ، عجل فرجه ولیک جای شهید اسم خواننده روی دیوار آن ها به جبهه رفتند ، اینها شدند طلبکار شعر از مرحوم ابوالفضل سپهر – کتاب دفتر سرخ صفحه ۱۵۵ http://www.manbarak.ir/5595 ✅ برای عضویت در کانال منبرک در روی لینک زیر کلیک کنید: http://eitaa.com/joinchat/1587740672C316ff671c3
⚜امام خمینی(رحمت الله علیه) و زیارت عاشورا @manbarak
⚜امام خمینی(رحمت الله علیه) و زیارت عاشورا 🔶حجه الاسلام و المسلمین فردوسی پور که از یادگاران جریان هفت تیر بودند می گویند: روز اول محرم در نوفل لوشاتو بودیم و کار مهمی پیش آمد. خدمت امام رفتم. امام در داخل اتاق، تسبیح به دست در حال ایستاده مشغول ذکر بودند و زیارت عاشورا می خواندند. 🔷به من گفتند: لطفا تا نیم ساعت مزاحم من نشوید. گفتم: آقا بعضی وقت ها کار مهمی پیش می آید. حضرت امام فرمودند: مهمتر از ؟ ما هر چه داریم از زیارت عاشورا واباعبدالله داریم. برنامه ثابت عموم علما، زیارت عاشورا بود. علیه السلام http://www.manbarak.ir/4977 ✅ برای عضویت در کانال منبرک در روی لینک زیر کلیک کنید: http://eitaa.com/joinchat/1587740672C316ff671c3
26.7.95imam-khomenie-va-ziarat-ashoora.mp3
1.54M
⚜امام خمینی(رحمت الله علیه) و زیارت عاشورا @manbarak
🔶 #فدایی_امام #منبرک @manbarak
🔶 افتخار همه‌‌ی ما نوکری اباعبدالله علیه السلام است. و در این راه چه الگویی بهتر از جناب جُون، حسین علیه السلام. ، مأمور آماده کردن تیرها و شمشیرها بود. نگاهی به اصحاب کرد. خیلی‌ها شهید شده بودند. دلش تاب نداشت . میدان که خواست، جواب امام این بود: «من به تو اجازه می‌دهم جان خود را برداری و بروی؛ تو نباید خودت را گرفتار ما کنی.» اشکش بند نمی آمد. گفت: «پسر پیامبر! می‌دانم بدنم بدبو است، می دانم نسبم پست و رنگم سیاه است. از شما می خواهم بر من منت بگذاری و در بهشت را به رویم باز کنی. به خدا قسم من از شما جدا نمی‌شوم، تا وقتی خون سیاهم با خون شما مخلوط شود»[۱]. وی پس از اقامه نماز جماعت همراه امام حسین علیه السلام، از ایشان اجازه گرفت و به میدان رفت و رجز خواند و پس از کشتن ۲۵ نفر به شهادت رسید[۲] 🔻 نقل شده است که امام حسین علیه السلام بر سر بالینش آمد و این گونه دعا کرد: «اَللّهُمَّ بَیِّض وَجهَهُ وَ طَیِّب ریحَهُ وَ احشُرهُ مَعَ الأبرارِ وَ عَرِّف بَینَهُ و بَینَ مُحمدٍ و آلِ مُحمدٍ»[۳]؛ (خدایا! رویش را سفید و بویش را خوش گردان و با نیکان محشور کن و با محمد و آل محمد آشنا ساز). 🔻در چنین روزهایی و بعد از ده روز از واقعه عاشورا جمعى از بدن شریف جون را پیدا کردند در حالى که صورتش نورانى و بدنش معطر بود و سپس او را دفن کردند[۴]. ⚠️ ما نیز باید همچون جُون، خود را در مقابل امام خویش هیچ بدانیم؛ آنگاه ارزش پیدا می‌کنیم. ما مثل «صفر»های بی ارزشی هستیم که اگر در کنار «یک» امام زمان خویش قرار گرفتیم ارزش پیدا می‌کنیم. ۱- محمدرضا عبدالامیرانصاری، زندگانی شهید کربلا، جون بن حوی. ۲- دایره المعارف تشیع، ص۵۲۱؛مناقب شهرآشوب، ج۴، ص۱۰۳. ۳- اعیان الشیعه، ج۱، ص۶۰۵؛ نفس المهموم، شیخ عباس قمی، ص۲۶۳. ۴- منتخب التواریخ : ص ۳۱۱. http://www.manbarak.ir ✅ برای عضویت در کانال منبرک در روی لینک زیر کلیک کنید: http://eitaa.com/joinchat/1587740672C316ff671c3