🏴 آجَرَکَ الله یا صاحب الزَّمان. 🏴
🍃🥀 السّلامُ عَلَیکَ یا ابا عَبدِالله. 🥀🍃
🍃🌾[روضه های اربعین ]؛🌾🍃
🍃پرده پنجم :غش کردن فاطمه بنت الحسين(س) روی قبر پدر در اربعین 🍃
✍فاطمه سلام الله بزرگترين دختر امام حسين ع بود و مادرش امّ اسحاق نام داشت. تاريخ دقيق تولد او مشخص نيست، اما از آنجايي كه مادرش، ابتدا همسر امام حسن ع بود و بعد از شهادت آن حضرت، به همسرى امام حسين(ع) درآمد، مسلما تولد فاطمه، بعد از شهادت امام حسن علیه السلام (سال 49 يا 50 ﻫ.ق) روي داده است. بنا بر اين ميتوان احتمال داد که او در سال 51 ﻫ.ق به دنيا آمده باشد.
🍃نوشتهاند كه سيماي او، به جدهاش فاطمۀ زهرا سلام الله شبيه بود. پيش از واقعۀ کربلا، با پسر عمويش حسن مُثَنّي ـ فرزند امام حسن مجتبي علیه السلام ـ ازدواج کرد. به همراه همسرش، در واقعه عاشورا حضور داشت و حسن مثني در كربلا مجروح شد. بعدها كه حسن مُثَنّي از دنيا رفت، فاطمه به مدت يک سال، بر سر مزار او، به سوگ نشست و روزها روزه گرفت و شبها به عبادت پرداخت.
🍃بنا بر حديثى كه از امام باقر علیه السلام روايت شده است، امام حسين علی السلام پيش از آن كه به شهادت برسد، وصاياى مکتوب و امانتهاي مربوط به امامت را به فاطمه سپرد و او آنها را به امام سجادعلیه السلام تحويل داد.
🍃فاطمه به همراه ديگر اعضاى خاندان امام حسين ع، به اسارت در آمد و به کوفه و شام برده شد. برخي از ماجراهاي كربلا، همانند هجوم به خيمهها و دوران اسارت اهل بيت پيامبر (ص)از او نقل شده است. در دربار شام، ميان او و يزيد، سخنانى رد و بدل گرديد. احمد بن علي طبرسي، بحثهاي او با كوفيان و شاميان را آورده است.
برخي مقتلنويسان، دربارۀ حالت فاطمه در روز اربعين نوشتهاند:
🍃[وَانْكبَّت فاطمةُ بِنتُ الحُسَينِ عَلَي قَبرِ أبيها، ثُمَّ بَكَت بُكاءً شَديداً حَتَّي غُشِيَ عَلَيها]
🍃فاطمه دختر امام حسين علیه السلام در روز اربعين، خود را بر روي قبر پدرش انداخت و گريۀ شديدي کرد، به طوري كه از هوش رفت».
بنا بر نوشتۀ سبط ابن جوزي، فاطمه در سال 117 ﻫ.ق، در مدينه از دنيا رفت.
🍃🌺در راه ترویج مکتب معنوی عاشورا قدمی برداریم و با تبلیغ کانال مقتل خوانی و عاشورا پژوهی مبلغ نهضت عاشورا باشیم و در اجر معنوی آن سهیم شویم .🌺🍃
.
ارتباط با خادم @M09100599468
. ┄••✾اَلسَّلامُ عَلَیکِ یا عَقیلَةُ العَرَب ✾••┄
. ┄••✾ یا زِینَبِ کُبری ( س)✾••┄
💢یکی از مصادیق عزاداری ،گریبان چاک کردن است ...!!
✍آنچه از مقاتل برداشت می شود ،این است که حضرت زینب کبری سلام الله علیها در مصیبت امام حسین علیه السَّلام ،[سه بار] گریبان خود را چاک کردند ...:
🔰نخستین بار در شب عاشورا بود ...!! ، وقتی امام حسین علیه السَّلام ،با خواندن اشعاری ، خبر از شهادت خود داد ، حضرت زینب سلام الله علیها به صورت خود سیلی زد ، و گریبان خود را چاک کرد. از هوش رفت ...!!
🍂ثُمَّ لَطَمَت عَلی وَجهِها وَ اَهوَت اِلی جَیبِها فَشَقَّتهُ وَ خَرَّت مَغشِیَّهً عَلَیها .
🔰بار دوم در مجلس یزید علیه اللَّعنه بود ...!! حضرت وقتی سر بریده امام حسین علیه السَّلام را دیدند ، گریبان چاک کردند ...
🍂وَاَمّا زَینَبُ فَاِنَّها لَمّا رَاَت رَاسَالحُسَین عَلَیهِ السَّلام اَهوَت اِلی جَیبِها فَشَقَّتهُ.
🔰و بار سوم در روز اربعین بود ...!! ،در برخی مقاتل آمده است ،هنگامی که حضرت زینب سلام الله علیها به کربلارسیدند ،ناگهان از جمع زنان ،دور شد و گریبان خود را چاک کرد ... !! و با صدای سوزناک ، ناله زد ...:
واااای برااادرم ....!! ؛ وااااای حسینم ....!! ؛ واااای محبوب رسول خداااا ....!! وااای فرزند مکّه و مِنی ...!! وااای پسر فاطمه زهراااا (س) ....!!! ؛ وااای پسر علی مرتضی ....!! ؛ سپس بر زمین افتاد و از هوش رفت .......!!
فَخَرَجَت زَینَبُ فِی الجَمعِ وَاَهوَتَ اِلی حَبیبِها فَشَقَّتهُ وَ نادَت بِصَوتِِ حَزینِِ یَقرَعُ القُلوبَ : وااااَخاه ..!! واااحُسیناه ....!! وااا حَبیبِ رَسولِ الله ...!! ، وَا اِبنَ مَکَّه وَ مِنی ...!! وَاِ بنَ فاطِمَهَ الزَّهرا ....!! وَاِبنَ عَلِّیِِ المُرتَضی ...!! آآآه ...!! ؛ ثُمَّ آآآه ...!!
📚اعلام الوری باعلام الهدی ، چاپ قدیم ،صفحه ۲۳۹ .
📚مثیر الاحزان ، صفحه ۱۰۰ .
.
ارتباط با خادم @M09100599468
🏴 آجَرَکَ الله یا صاحِبَ الزَّمان. 🏴
🍃🥀[السّلامُ عَلَیکَ یا ابا عَبدِالله]🥀🍃
▪️روضه های اربعین ▪️
🍃 پرده چهارم:نحوه وداع سکینه با پدر در اربعین .🍃
✍ از نوشتههاي مقتلنويسان برميآيد که حضرت سکينه(س)، [سه وداع] با سيدالشهدا (ع) داشته است:
🍃۱_نخستين وداع، در عصر روز عاشورا رخ داد؛ هنگامي که سيدالشهدا(ع)در قيد حيات بود و ميخواست به ميدان برود.
امام با تكتك زنان اهل بيت وداع کرد و سپس نزد دخترش سکينه(س) رفت که در گوشۀ خيمه نشسته بود و ميگريست. امام او را به صبوري دعوت کرد و در آغوش کشيد و اشک از چشمان او پاک کرد و فرمود:
🥀سَيَطُولُ بَعْدِي يَا سُكِينَةُ فَاعْلِمِي مِنْكِ البُكَاءُ إِذَا الحِمَـامُ دَهَانِي
سکينه جان! بدان که پس از من، گريۀ تو طولاني خواهد بود .
🥀لا تُحْرِقِي قَلْبِي بِدَمْعِكِ حَسْـرَةًمَا دَامَ مِنِّي الرُّوحُ فِي جُثْمَانِي
پس تا زماني که جان در بدن دارم،
با اشک حسرتبار خود، مرا مسوزان.
🥀فَإِذَا قُتِلْتُ فَـأَنْتِ أَوْلَى بِالـذِيتَبكينَـهُ يَـا خِيـَـرَةَ النِّسْـوَانِ
اي بهترين زنان! آنگاه که من کشته شدم،
تو براي گريه سزاوارتر هستي».
🍃۲_دومين وداع، در عصر روز يازدهم محرم و با بدن تكهتكه و بيسر سيدالشهدا(ع)صورت گرفت.
وقتي اهل بيت را از قتلگاه عبور دادند و چشم آنان به شهدا افتاد، تاب نياوردند و خود را از مركبها بر زمين انداختند. نالهزنان و شيونكنان، به سر و صورت خود زدند و هر كدام، بر بالاي سر شهيدي رفتند. زينب، ام كلثوم، سكينه و فاطمهسلام الله در كنار بدن تكهتكۀ امام حسين (ع)جمع شدند و ناله سر دادند.سكينه(س)، پيكر خونين پدر را در آغوش گرفت و گريه كرد؛ تا عدهاي از عربها جمع شدند و او را از جسد پاك پدرش جدا كردند. در مصباح كفعمي، از قول حضرت سكينه(س) آمده است:
[هنگامي كه پدرم امام حسين(ع) شهيد شد، او را بغل كردم و بيهوش شدم. در آن حال شنيدم پدرم ميگويد:
شيعَتي ما اِن شَرِبتُم رَيَّ عَذبٍ فَاذكُروني
اَو سَمِعتُـم بِغَريـبٍ اَو شَهيـدٍ فَانـدُبـوني
«اي شيعۀ من! هر گاه آبي گوارا نوشيدي، مرا ياد كن. هر گاه داستان غريب يا شهيدي را شنيدي، براي من گريه كن».
وقتي به هوش آمدم، بيتاب شدم و به صورت خود زدم.]
ناگهان شنيدم هاتفي ميگويد:
🍂بَكَـتِ الأَرضُ وَ السَّمـاءُ عَلَيهِ بِـدُمــوعٍ غَـزيــرَةٍ و دِمـاءِ
«زمين و آسمان، با اشك و خون بر او گريستند؛
🍂تَبكِيـانِ المَقتـولَ فـي كَربَـلاءَبَـيـنَ غَـوغـاءِ اُمَّـةٍ أدعِيـاءِ
بر كسي گريه كردند كه در كربلا و در ميان امتي كه او را دعوت كرده بودند، به شهادت رسيد.
🍂مُـنِـعَ الـماءَ و هُوَ عَنهُ قَريبُ
او را از نوشيدن آب منع كردند، در حالي كه در كنار آب بود.
🍂عَيـنُ اِبكِي المَمنوعَ شُربَ الماءِ
اي چشم! براي كسي كه از نوشيدن آب منع شد، اشك بريز!».
✍در روايت ديگر آمده است: حضرت سكينه (س)خود را بر روي جسد مبارك پدر انداخت و چند بار فرياد زد تا بيهوش شد. وقتي به هوش آمد، گفت: از پدرم شنيدم كه ميفرمود:
🍂شيعتي مَهْما شَرِبْتُم ماءِ عَذْبٍ فاذكروني
«اي پيروان من! هر گاه آب گورا نوشيديد، مرا ياد كنيد
🍂اَوْ سَمِعْتُم بِغَريبٍ اَوْ شَهيدٍ فَانْدُبُوني
و هر گاه داستان غربت غريبي يا شهادت شهيدي را شنيديد، بر من بگرييد.
🍂فـَاَنا السِّبْطُ الَّذي مِنْ غَيْرِ جُرْمٍ قَتِلُوني
من نوادۀ رسول خدا(ص)هستم. مرا بيگناه كشتند
🍂وَ بِجَرد الخَيْلِ بَعْد القَتْلِ عَمْداً سَحِقُونيو با تاختن اسب، بدنم را خرد كردند.
🍂لَيْتَكُم في يَوْمِ عاشورا جميعاَ تَنْظُروني
اي كاش همۀ شما در روز عاشورا بوديد و ميديديد
🍂كَيْفَ اِسْتَسْقي لِطِفْلي فَاَبوا اَن يّرْحَمُوني
كه چگونه براي طفل خردسالم آب خواستم و آنان بر من رحم نكردند.
🍂وَ سَقَـوهُ سَهمَ بَغيٍ عـِوَضَ الماءِ المَعين
به جاي آب گوارا، تير ستم به كودك خردسالم چشاندند.
🍂يا لِرُزءٍ وَ مُصـابٍ هَـدَّ اَركانَ الحَجون
واي از اين مصيبت بزرگ و دردناك كه پايههاي كوه بلند حجون را به لرزه درميآورد!
🍂وَيلَهُم قَـد جَرَحـوا قَلبَ رَسولِ الثَّقَلَين
واي بر آنان كه قلب رسول جن و انس را جريحهدار كردند!
🍂فَالعَنوهُم مَا استَطَعتُم شيعَتي فی کُلِّ حین
اي شيعيان من! تا ميتوانيد، در همه حال آنان را لعنت كنيد».
✍ و ادامه دارد .....
🍃🥀در راه ترویج مکتب معنوی عاشورا قدمی برداریم و با تبلیغ کانال مقتل خوانی و عاشورا پژوهی مبلغ نهضت عاشورا باشیم و در اجر معنوی آن سهیم شویم .🥀🍃
.
ارتباط با خادم @M09100599468
🏴 آجَرَکَ الله یا صاحِبَ الزَّمان. 🏴
🍃🥀 [السّلامُ عَلَیکَ یا ابا عَبدِالله] 🥀🍃
▪️روضه های اربعین ▪️
🍃 پرده چهارم :نحوه وداع سکینه با پدر در اربعین .🍃
🍃۳_سومين وداع، با قبر مطهر سيدالشهدا(ع) بود كه در روز اربعين رخ داد.
✍در برخي منابع آمده است: هنگامي که امام سجاد(ع)به كاروانيان فرمود وسايل سفر را مهيا سازند و از کربلا به سوي مدينه حرکت نمايند، شترها و محملها آماده شد. در اين هنگام، سکينه(س) گريه کرد و بانوان را به وداع با قبر شريف پدر طلبيد. بانوان در اطراف قبر، حلقه زدند و سکينه (س)قبر پدر را در آغوش گرفت و به شدت گريه كرد و شيون و ناله سر داد و گفت:
🥀اَلا يا کَربَلا نُودِعُکَ جِسْماً
هان اي کربلا! پيکري را به تو ميسپاريم
🥀 بِلا کَفَـنٍ وَ لا غُسْـلٍ دَفيناً
که بدون غسل و کفن، در اين مکان دفن شده
🥀اَلا يا کَربَلا نُودِّعُکَ رُوحاً
هان اي کربلا! ما به همراه امينمان (امام سجاد ع) كسي را به تو ميسپاريم
🥀لِاَحْمَدِ وَ الْوَصِيِّ مَعَ الْاَمينا
كه جان پيامبر(ص) و جان وصي پيامبر(ص) بود.
✍مرحوم فاضل دربندي، اين ماجرا را با تفصيل بيشتري از زبان ابيمخنف به این گونه نقل كرده است:
🍃خاندان رسالت تا سه روز پس از اربعين، در كربلا ماندند و در روز چهارم که نداي الرحيل بلند شد و دستور حركت صادر گرديد، سکينه صيحهاي زد و به بانوان حرم گفت که به کنار قبر پدرم برگرديد تا با او وداع کنم. بانوان رفتند و اطراف او را گرفتند. او قبر را در بغل گرفت و به شدت گريه کرد و از هوش رفت. هنگامي که به هوش آمد، شروع به مرثيهسرايي کرد:
🍂رَحِلْنا يـا أبـي بِِالرَّغمِ مِنّا
«بابا! دلمان نميخواهد برويم،
🍂ألا فَانظُر إلي ما حَـلَّ فينا
ولي به زور ما را ميبرند.
🍂ألا يا کربلا أودَعتَ جِسماً
ببين چه بلايي به سرمان آمده است؟ اي کربلا!
🍂بِلا غُـسلٍٍ وَ لا کَفَـنٍٍ دَفينا
جسمي را در خود جاي دادهاي که غسل و کفن ندارد.
🍂ألا يـا کربـلا أودَعتَ نوراً
اي کربلا! تو نوري را در خود جاي دادهاي
🍂 لِبارِِ الخَلقِِ طُـراً أجـمَـعينا
که از نور خالق خلق است.
🍂ألا يـا کربلا أودَعـتَ کَنزاً
اي کربلا! تو گنج و پساندازي را
🍂وَ ذُخـرَ القاصِدينَ الزائِرينا
براي مسافران و زيارتکنندگان، در خود جاي دادهاي».
🍃🥀در راه ترویج مکتب معنوی عاشورا قدمی برداریم و با تبلیغ کانال مقتل خوانی و عاشورا پژوهی مبلغ نهضت عاشورا باشیم و در اجر معنوی آن سهیم شویم .🥀🍃
ارتباط با خادم @M09100599468
امالمصائب لقب کیست؟
https://www.rouydad24.ir/fa/news/344240
❣﷽❣
🌷#اربعین
⏹#سخنرانی_اربعین
🌹#جامانده_اربعین
@majmaozakerine
💚سفارش امام صادق عليه السلام به کربلا نرفته ها، در روز اربعین!
🏁شخصی نزد امام صادق عليه السلام رفت و پرسید:
ما که نتوانستیم به کربلا برویم چه می شود؟
👈فرمودند: روز اربعین چه کار می کنی؟ گفت: دلم متوجه قبر حضرت می شود...امام عليه السلام زیارت اربعین را به او آموزش داد و فرمود: حتی اگر از راه دور در این روز این زیارت را انجام دهی ،خداوند در این روز فرشتگانی در عالم دارد که معلق اند و صبح سحر روز اربعین می آیند و تا غروبش در زمینند .
🏴هر جای عالم کسی با خواندن زیارت اربعین، ارتباط دلی و قلبی با امام حسین علیه السلام برقرار کند ملائک می آیند و آن زیارت را بر می دارند و تا دم غروب نزد سیدالشهدا علیهالسلام می برند. و حضرت سیدالشهدا علیهالسلام به ملائک امر می کند که بنویسید اینجا آمدند و زیارت کردند...
🔸امام صادق علیهالسلام در ادامه فرمودند: غصه نخور که نرفتی، فقط در این روز دلت به یاد کربلا باشد و غم کربلا داشته باشی یعنی رفتی.
◾️آه که می توانی بکشی؟چه بسا این آه ثوابش بیشتر از آن زیارت می شود...
#سخنرانی
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
❣﷽❣
🌹#سخنرانی_اربعین
🌹#روایت_امام_عسکری_ع
قالَ الإمامُ الْحَسَنِ الْعَسْکَری – علیه السلام –: عَلامَهُ الاْیمانِ خَمْسٌ: التَّخَتُّمُ بِالْیَمینِ، وَ صَلاهُ الإحْدی وَ خَمْسینَ، وَالْجَهْرُ بِبِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم، وَ تَعْفیرُ الْجَبین، وَ زِیارَهُ الاْرْبَعینَ.
«حدیقه الشّیعه، ج. ۲، ص. ۱۹۴»
امام حسن عسکری – علیه السلام – فرمود: علامت و نشانه ایمان پنج چیز است:
👈 انگشتر به دست راست داشتن،
👈خواندن پنجاه و یک رکعت نماز (واجب و مستحبّ)،
👈خواندن «بسم الله الرّحمن الرّحیم» را (در نماز ظهر و عصر) با صدای بلند،
👈پیشانی را در حال سجده روی خاک نهادن،
👈زیارت اربعین امام حسین – علیه السلام – انجام دادن
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
#اربعین
◼️ مدت اقامت اهلبیت سیدالشهدا علیهالسلام، در کربلا...
نقل کردهاند:
فعند ذلك نزلوا وجدّدوا الأحزان، وشقّقوا الجيوب، ونشروا الشُّعور، وأبدوا ما كان مكتوماً من الأحزان، وأقاموا عنده أيّاماً ثمّ رحلوا قاصدين المدينة.
▪️وقتی که اهلبیت علیهم السلام، با جابر و یاران او بر سر مزار سیدالشهدا علیه السلام ملاقات کردند، پایین آمدند و داغ دلشان تازه شد. گریبان ها را دریده و موی سرشان را پریشان کردند.
و آن گونه که تابحال نتوانسته بودند، آن چنان عزاداری کنند، روز اربعین در کربلا مشغول عزاداری شدند.
و مدتی را در آن جا اقامت کردند.
(طبق نقل برخی مقاتل مدت اقامت اهلبیت علیهم السلام در کربلا سه روز بود. چون آن قدر در این سه روز بر سر مزار عزیزانشان گریه و زاری کرده بودند که نزدیک بود، دیگر جان بسپارند. لذا امام سجاد علیه السلام مصلحت را در این دیدند که بعد از سه روز اقامه عزاداری به سمت مدینة حرکت کنند.)
📚مقتل أبي مخنف ص ۱۴۰
📚مقتل الحسين مقرم ص۴٨۵
#اربعین
◼️ گوشه از حال مخدّرات آل الله بر سر مزار شهدای کربلا...
نقل کردهاند:
فخرجت زينب عليهاالسلام في الجمع، وأهوت إلى جيبها، فشقّته، ونادت بصوتٍ حزين يقرح القلوب:
▪️وقتی که روز اربعین زن ها بر سر مزار شهدای کربلا جمع شدند، از بین آن ها زینب کبری بیرون آمد و دست انداخت و گریبان درید و با صدایی دردناک که قلب را جریحه دار می کند، فریاد می زد:
وا أخاه! وا حسيناه! وا حبيب رسول اللَّه! وا ابن مكّة ومنى! وا ابن فاطمة الزّهراء! وا ابن عليّ المرتضى! آه،ثمّ آه.
و پشت سر هم آه می کشید تا اینکه از هوش رفت.
وخرجت أمّ كلثوم لاطمة الخدّين تنادي برفيع الصّوت اليوم مات محمّد المصطفى، اليوم مات عليّ المرتضى، اليوم ماتت فاطمة الزّهراء وباقي النِّساء لاطمات ناعيات نائحات قائلات: وا مصيبتاه! وا حسناه! وا حسيناه.
▪️وقتی حضرت ام کلثوم علیها السلام این صحنه را دید او نیز از بین زن ها خارج شد و برصورتش لطمه میزد و با صدایی بلند فریاد می زد :
امروز همان روزی است که محمد مصطفی صلی الله علیه و آله از دنيا رفته است.
امروز همان روزی است که علی مرتضی علیه السلام از دنيا رفته است.
امروز همان روزی است که فاطمه زهرا علیهاالسلام از دنيا رفته است.
و بقیه زن ها بر صورت ها لطمه میزدند و نوحه سر می دادند و می گفتند :وا مصيبتاه! وا حسناه! وا حسيناه.
فلمّا رأت سكينة ما حلّ بالنِّساء رفعت صوتها تنادي: وا محمّداه! وا جدّاه! يعزّ عليك ما فعلوا بأهل بيتك ما بين مسلوب وجريح، ومسحوب وذبيح، وا حزني أسفاً .
▪️حضرت سکینه علیهاالسلام چون این صحنه را دید با صدای بلند فریاد زد :وامحمداه! وا جداه!
یا رسول الله! خیلی سخت است بر تو اینکه ببینی با اهلبیتت چه کرده اند؛ عده ای از آن ها غارت شده؛ عده ای جراحت دارند؛ عده ای ذبح شده و عده کشانده شدند.
وای از این حزن و اندوه عظیم....
📚الدّمعة السّاكبة، ج۵ ص ۱۶۲
📚 معالي السّبطين، ج۲ص۱۹۷
📚 وسيلة الدّارين،ص۴۰۴
#اربعین
◼️ ای جابر! درست همین جا بود، که بچه های پدرم را ذبح کردند...
عطیه گوید:
همینکه با جابر در کنار قبر أبي عبدالله الحسين عليه السّلام مشغول سخن بودیم، دیدم که یک سیاهی از جانب سرزمین شام دارد به طرف ما نزدیک می شود. به جابر گفتم :من یک سیاهی بزرگی را دارم از دور میبینم. جابر رو به طرف غلامش کرد گفت :برو و آن سیاهی را که پیداست ببین چه کسانی هستند؟ که اگر از ماموران عبیدالله بن زیاد لعین هستند هرچه زودتر در پناه گاهی مخفی شویم. واگر مولا و سرورم زین العابدین علیه السّلام بود تو در راه خدا آزادی.
فانطلق الغلام فما كان بأسرع من أن رجع إلينا، وهو يلطم على وجهه، وينادي: قم يا جابر! واستقبل حرم اللَّه وحرم رسول اللَّه، فهذا سيِّدي ومولاي عليّ بن الحسين عليه السلام قد أقبل مع عمّاته وأخواته ليجدّدوا العهد بزيارة الحسين عليه السلام.
▪️غلام رفت و سریعا به جانب ما برگشت و بر صورتش لطمه میزد و فریاد میزد :
ای جابر بلند شو و از حرم خدا و حرم رسول خدا صلی الله علیه و آله استقبال کن. که این مولایم علی بن الحسین عليهماالسلام همراه با عمه ها و خواهران و دیگر مخدرات دارند به این جا نزدیک میشوند تا عهدشان را با زیارت قبر سیدالشهداء عَلَيْهِ السَّلَام تجدید کنند
فقام جابر ومَن معه واستقبلوهم بصراخ وعويل يكاد الصّخر أن يتصدّع منه، ولمّا دنى من الإمام انكبّ على أقدامه يقبِّلهما، ويقول: سيِّدي عظّم اللَّه لك الأجر بأبيك الحسين عليه السلام! سيِّدي عظّم اللَّه لك الأجر بعمومتك وإخوتك
▪️جابر با همراهیانش بلند شدند با ضجه و فریاد و شیون و شین _به گونه ای که سنگ ها از فریادشان نزدیک بود متلاشی شوند_به استقبال اهلبیت علیهم السلام رفتند.
جابر وقتی که نزدیک امام سجاد علیه السلام شد خودش را بر روی پای امام انداخت و آن ها را می بوسید و میگفت :
ای آقای من! خدا در برابر این مصیبت عظمی و شهادت پدرتان به شما جزای خیر دهد.
خدا در برابر این مصیبت عظمی و شهادت عمو ها و برادرانتان به شما جزای خیر دهد.
فقال الإمام عليه السلام: أنت جابر؟ قال: نعم سيِّدي أنا جابر.فقال عليه السلام: يا جابر! ههنا قتل أبو عبداللَّه، يا جابر! ههنا ذبحت أطفال أبي.
▪️امام علیه السلام فرمود :جابر! تویی؟
جابر گفت :بله ای آقای من! من جابرم.
پس آقا زین العابدین علیه السّلام فرمودند :
ای جابر! همین جا بود که پدرم اباعبدالله را کشتند.
ای جابر! همین بود که بچه های پدرم را ذبح کردند.
📚 معالي السّبطين، ج۲/ص۱۹۳
📚وسيلة الدّارين، / ص۴۰۳
#اربعین
◼️ گمانم کربلا شد عمه نزدیک...
کاروان همچنان به قصد مدینه حرکت میکرد وقتی به دوراهی رسیدند یک راه به طرف کربلا و راه دیگر به طرف مدینه میرفت به راهنما گفتند: ما را از راه کربلا عبور بده (تا پس از زیارت قبور شهیدان از آنجا به سوی مدینه برویم)
بعضی نوشته اند:
وقتی که کاروان به دوراهی رسید حضرت سکینه علیهاالسلام در محمل خود به خواب رفته بود، نسیم تربت حسینی به مشامش رسید چشم گشود و عمه اش زینب سلام الله علیها را دید به او سخنانی فرمود که مضمون آن در شعر جودی خراسانی چنین آمده است:
شمیم جان فزای کوی بابم
مرا اندر مشام جان بر آمد
گمانم کربلا شد عمه نزدیک
که بوی مشک ناب و عنبر آمد
بگوشم عمه از گهواره گور
در این صحرا صدای اصغر آمد
مهار ناقه را یکدم نگهدار
که استقبال لیلا اکبر آمد
مران ای ساربان یکدم که داماد
سر راه عروس مضطر آمد
حسین را ای صبا بر گو که از شام
به کویت زینب غم پرور آمد
📚 تذکره الشهداء ص ۴۳۸