eitaa logo
مَـــ🍁ــنِ آدَمْ
93 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.1هزار ویدیو
9 فایل
#انسان بودن زیاد سخت نیست" کافیست مهربانی کنی" زبانت که نیش نداشته باشد وکسی را نرنجاند همین انسانیت است...
مشاهده در ایتا
دانلود
🍀 ... 📝ز شام تا مدینه راه طولانی را پیموده بود. پیرمرد خسته راه در گوشه ای نشست تا نفسی تازه کند. چشمهایش را برای لحظاتی بست و چون گشود مردی خوش سیما را سوار بر اسب دید. مردی که آقایی از سر و رویش میبارید. بدون اینکه نگاهش را آن از چهره نورانی بردارد پرسید: این مرد کیست؟ 🔹گفتند: او حسن فرزند علی بن ابیطالب است. 🔸نام علی(علیه السلام) او را خوش نیامد. سالهای سال بود که عالمان شهرش بر فراز منبر از علی(علیه السلام) بدگویی کرده بودند. چهره در هم کشید و روی را از امام گرداند. زیر لب شروع به ناسزاگویی کرد اما دلش آرام نگرفت. 🔸برخواست و به نزدیکی امام(علیه السلام) رفت. چشمش را بست و دهانش را باز کرد و کینه های انباشته این سالیان را در کمان نفرت گذاشت و به سوی امام(علیه السلام) نشانه رفت. ناسزاگویی اش تمام شد. با خشم به چهره امام خیره شد تا جواب امام(علیه السلام) را بشنود. 🔹امام نگاه مهربانی به او کرد و فرمود: «پیرمرد... فکر میکنم غریب هستی و شاید در اشتباه افتاده ای. اگر به چیزی نیازی داری، برآورده کنیم، اگر راهنمایی میخواهی، راهنمائیت کنیم و اگر گرسنه ای سیرت کنیم،... اگر برهنه ای لباست دهیم، و اگر نیازمندی، بـےنیازت کنیم، اگر جا و مکان نداری، مسکنت دهیم، و میتوانی تا برگشتنت میهمان ما باشی و . . . .» 🔸پیرمرد گریه اش گرفت. گفت: «گواهی میدهم که تو جانشین خدا در زمین هستی، خدا بهتر میداند که رسالت خویش را کجا قرار دهد. تو و پدرت نزد من مبغوض ترین افراد بودید، ولی اکنون محبوب ترین افراد در نزدم هستید» 🔹رفتار امام(علیه السلام) تفسیر قرآن بود آنجا که میفرماید: «وَلا تستوی الحسنةُ ولا السیئةُ، أدفَع بالتی هی أحسن، فاذا الذّی بَینکَ وبَینهُ عَداوة کأنه وَلی حَمیمُُ» هرگز نیکی و بدی یکسان نیست؛ بدی را با نیکی دفع کن، ناگاه(خواهی دید) همان کس که میان تو و او دشمنی است، گویی دوستی گرم و صمیمی است! 📖سوره فصّلت، آیه 34 🍃🦋 @ManeAdam
🍀 ... 📝ز شام تا مدینه راه طولانی را پیموده بود. پیرمرد خسته راه در گوشه ای نشست تا نفسی تازه کند. چشمهایش را برای لحظاتی بست و چون گشود مردی خوش سیما را سوار بر اسب دید. مردی که آقایی از سر و رویش میبارید. بدون اینکه نگاهش را آن از چهره نورانی بردارد پرسید: این مرد کیست؟ 🔹گفتند: او حسن فرزند علی بن ابیطالب است. 🔸نام علی(علیه السلام) او را خوش نیامد. سالهای سال بود که عالمان شهرش بر فراز منبر از علی(علیه السلام) بدگویی کرده بودند. چهره در هم کشید و روی را از امام گرداند. زیر لب شروع به ناسزاگویی کرد اما دلش آرام نگرفت. 🔸برخواست و به نزدیکی امام(علیه السلام) رفت. چشمش را بست و دهانش را باز کرد و کینه های انباشته این سالیان را در کمان نفرت گذاشت و به سوی امام(علیه السلام) نشانه رفت. ناسزاگویی اش تمام شد. با خشم به چهره امام خیره شد تا جواب امام(علیه السلام) را بشنود. 🔹امام نگاه مهربانی به او کرد و فرمود: «پیرمرد... فکر میکنم غریب هستی و شاید در اشتباه افتاده ای. اگر به چیزی نیازی داری، برآورده کنیم، اگر راهنمایی میخواهی، راهنمائیت کنیم و اگر گرسنه ای سیرت کنیم،... اگر برهنه ای لباست دهیم، و اگر نیازمندی، بـےنیازت کنیم، اگر جا و مکان نداری، مسکنت دهیم، و میتوانی تا برگشتنت میهمان ما باشی و . . . .» 🔸پیرمرد گریه اش گرفت. گفت: «گواهی میدهم که تو جانشین خدا در زمین هستی، خدا بهتر میداند که رسالت خویش را کجا قرار دهد. تو و پدرت نزد من مبغوض ترین افراد بودید، ولی اکنون محبوب ترین افراد در نزدم هستید» 🔹رفتار امام(علیه السلام) تفسیر قرآن بود آنجا که میفرماید: «وَلا تستوی الحسنةُ ولا السیئةُ، أدفَع بالتی هی أحسن، فاذا الذّی بَینکَ وبَینهُ عَداوة کأنه وَلی حَمیمُُ» هرگز نیکی و بدی یکسان نیست؛ بدی را با نیکی دفع کن، ناگاه(خواهی دید) همان کس که میان تو و او دشمنی است، گویی دوستی گرم و صمیمی است! 📖سوره فصّلت، آیه 34 🍃🦋 @ManeAdam