eitaa logo
گاهی وقت‌ها
3.8هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
2.8هزار ویدیو
90 فایل
گاه‌نوشت‌های «نظیفه سادات مؤذّن» سطح چهار (دکترا) حکمت متعالیه از جامعةالزهرا، مدرّس فلسفه، نویسنده و پژوهشگر.
مشاهده در ایتا
دانلود
باسمه تعالی 🌸🌿 جاده‌های کلیک ممنوع (۴) 🌿🌸 . لطفاً یکی بهشان بگوید . متن طولانی و پر فراز و نشیب و پر از استدلالی نوشته بود تا به دخترهای محجبه اثبات کند که نباید عکس دستشان را در فضای مجازی منتشر کنند؛ یا از پشت با چادر عکس بگیرند و در صفحات این دنیا بگذارند. نوشته بود که این عکس‎ها پسرهای مجرّد را آزار می‎دهد و دلشان را می‎لرزاند. نوشته بود که پسرها تخیّلشان بالاست و از همان تصویر برای خودشان زیباترین‎ها را می‎سازند و دل می‎بازند و ... . نوشتم: استدلال‎هاتان درست؛ دختر محجّبه که پا روی دلش می‎گذارد و زیبایی‎هایش را در دنیای حقیقی می‎پوشاند، خیلی راحت‎تر از آن می‎تواند از خیر دنیای مجازی و دلفریبی‎هایش بگذرد. دختری که شهوت دلبری کردن و خودنمایی را در قلب پاکش کشته باشد، کافی است که احتمال دهد عکس چادری‎اش هم شاید دلی را بلرزاند. به آسانی از آن می‎گذرد. ولی یک سؤال؛ شاید هم یک گله؛ شاید هم یک طلبکاری؛ نمی‎دانم اسمش چیست: چند نفر هم توی این دنیا پیدا شوند و بی‎زحمت به پسرها بگویند این قدر اسیر تخیّلتان نباشید! اگر دخترها باید میل طبیعی خودنمایی کردن را در خود کنترل کنند و نگذارند از مسیر رضایت الهی دور شود، پسرها هم برای نگه داشتن خودشان در دنیای دوستداران خدا تلاش کنند و مهار این میل به تخیّل را در دست بگیرند. چند نفر هم پیدا شوند و بی‎زحمت به پسرها بگویند هم کلیک کردن و باز کردن صفحه‎ها با شماست، هم تعیین مقدار لحظاتی که به یک عکس خیره و در آن غرق می‎شوید ! (۱) هرکس خودش را می‌شناسد. اگر این نوع تصاویر آزارتان می‎دهد، لایک کردن آن‎ها را به دیگران بسپارید! بیاییم وظیفه‌ی کمک کردن به یکدیگر برای خوب ماندن و خدایی ماندن را بین خودمان تقسیم کنیم.😊 نکند با انداختن کفه‎ی سنگین آن بر دوش نحیف دخترها آن‎ها را دل‎آزرده و گریزان کنیم! 🤔 ————————————————— (۱) قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ نور/ ۳۰‌. 🌟🔹 💠 🔗 @mangenechi
باسمه تعالی 🌸🌿 جاده‌های کلیک ممنوع (۵) 🌿🌸 . محضر مجازی . تمام حواسم جمع این است که با روش‎های مختلف نگذارم بابا گوشی‎ام را ببیند یا از کارهایی که در لب تابش می‎کنم باخبر شود. 🤭 مادر هم البته از این نبایدها مستثنا نیست. 😣 اگر هرکدام از آن‎ها از دیده‎ها و خوانده‎ها و نوشته‎های من بویی ببرند، دیگر روی سر بلند کردن در برابرشان را نخواهم داشت! 😓 امروز رفته بودم یک رم جدید برای گوشی‎ام بخرم. پشت سر مرد فروشنده تابلویی نصب شده بود : «عالَم محضر خداست؛ در محضر خدا معصیت نکنیم» 😰 خیره مانده بودم روی کلمات که فروشنده متوجّه شد و طوری که انگار افکار مرا خوانده باشد، لبخندزنان گفت: «محضر خدا حقیقی و مجازی هم نداره ها!» 👌 🌟🔹 💠 🔗 @mangenechi
باسمه تعالی 🌸🌿 جاده‌های کلیک ممنوع (۶) 🌿🌸 . چت و بحث و ضرورت . اوایل که عضو گروه شدم، در بحث‎ها شرکت نمی‎کردم. بعضی وقت‎ها هم به دخترهای گروه توی خصوصی پیام می‎دادم که «لازم نیست ما با نامحرم بحث کنیم و قبح این کار را بشکنیم. آقایان خوب و مسلطی توی گروه هستند که به نحو احسن این کار را انجام می‎دهند.» مدتی که گذشت و دیدم توی این جمع این کار را زشت نمی‎دانند، کم کم من هم به بحث‎کنندگان پیوستم. گاهی حتی بحث‎ها دو نفره می‎شد. خیلی سخت بود که شکست را بپذیرم و در جمع کوتاه بیایم. بحث که طولانی می‎شد و اعتراض بقیه را بر می‎انگیخت، ادامه‎اش را به خصوصی می‎کشاندم. فرقی هم نداشت که مخاطب خانم باشد یا آقا. 😓 حالا که پشت سرم را نگاه می‎کنم، می‎بینم از ضرورت هیچکدام از آن گفت و گوها مطمئن نیستم! 😓 می‎بینم نمی‎توانم احساس پشیمانی نکنم! 😔 می‎بینم هیبتم بین آقایان گروه شکسته و خیلی راحت‎تر مرا مخاطب قرار می‎دهند و برای خودشان اجازه‏‌ی صمیمی‎تر شدن صادر کرده‎اند. و من جوابی برای دلم ندارم که از این ماجراها راضی نیست! 😞😞 🌟🔹 💠 🔗 @mangenechi
باسمه تعالی 🌸🌿 جاده‌های کلیک ممنوع (۷) 🌿🌸 . فالوور . اعضای کانالم کم شده‎اند. فالوورهای پیجم پایین آمده. لایک‎های اینستاگرام و بازدیدهای وبلاگم مثل گذشته‎ها نیست. باید کاری بکنم. باید یک اقدام جانانه بکنم که کل فضای مجازی را پر کند. یک موضوع اساسی که این روزها زیاد مشتری داشته باشد، یک آدم مشهور که پرطرفدار باشد، یک مسئله‎ی نگران‎کننده که خیلی ‎ها را کنجکاو کند ... مثل حمله‎ی داعش به یکی از مناطق، تروریستی بودن حادثه‎ی پلاسکو، مردن فلان فوتبالیست، ازدواج فلان بازیگر با فلان بازیگر دیگر، یا این تیتر: عکس و فیلم لورفته از فلانی ... اوایل کمی دست و دلم می‎لرزید و احساس می‎کردم این کار دروغگویی است و پژواک جمله‎ی معروف «دروغگو دشمن خداست» توی ذهنم آزارم می‎داد؛ ولی حالا دیگر می‎گویم: من نکنم یکی دیگر؛ این دنیا خاصیتش همین است. وقتی وارد شدی، مجبوری با قواعد آن بازی کنی! ولی هنوز هم می‎دانم که این دنیا خاصیتش را با خودش نیاورده؛ این ما بودیم که این خاصیت‎ها را برایش ساختیم. خیلی‎ها هم هستند که هنوز گوششان بدهکار خاصیت‎هایی که ما تراشیده‎ایم نیست و دارند با قواعدی که با مسلمانی جور در می‎آید توی این دنیا کار می‎کنند! 🌟🔹 💠 🔗 @mangenechi
باسمه تعالی 🌸🌿 جاده‌های کلیک ممنوع (۸) 🌿🌸 .کاش آنلاین باشد! . عکس پروفایلش یک خانم چادری قدبلند بود با انگشت‎های ظریف و کشیده. نوشته‎هایش توی گروه هم خیلی مؤدبانه و با حساب و کتاب بود. کم کم متوجه شدم روی این عضو خاص گروه حساس شده‎ام. مدام حواسم به آنلاین بودن و نبودنش هست. هر موضوعی مطرح می‎شود شش دنگ حواسم جمع این است که نظر او چیست. کم کم متوجه شدم که دارم در خلوت‎هایم به او فکر می‎کنم. دیدم دیگر نمی‎شود دست روی دست گذاشت. باید کاری کنم. من که نمی‎دانم حتی او مجرد است یا متأهل، چطور می‎توانم به او فکر کنم. دل را به دریا زدم و پرسیدم. از مجرد بودنش و قصد ازدواج داشتنش و ... اوایل جواب نمی‎داد، ولی یکی از خانم‎های گروه را که فهمیده بودم با هم آشنا هستند واسطه کردم و با چاشنی اصرار و خواهش، سر صحبت باز شد. قصدم این بود که بعد از آشنایی اجمالی، برای خواستگاری اقدام کنم. مدتی که گذشت و مطمئن شدم، تماس تلفنی اولین خواستگاری بین مادرها برقرار شد. جلسه‎ی خواستگاری به محض مطرح شدن چگونگی آشنایی ما به هم ریخت. دو پدر عصبانی به دو فرزند خطاکار چنان می‎نگریستند که گویا حاصل تربیت‎های بیست و چند ساله‎ی خود را تباه‎شده دیده بودند! هیچکدام از خانواده‎ها نمی‎توانستند کسی را که با این روش با فرزندشان ارتباط پیدا کرده، به عنوان شریک زندگی او بپذیرند! 😞 🌟🔹 💠 🔗 @mangenechi
باسمه تعالی 🌸🌿 جاده‌های کلیک ممنوع (۹) 🌿🌸 . فوروارد . خبر مهمی فرستاده بود. به زندگی و سلامت انسان‎ها ربط داشت. زیرش نوشته بود برای همه‎ی کسانی که دوستشان داری بفرست. تردید نکردم. بلافاصله برای تمام گروه‎ها و مخاطبینم ارسال کردم. دو روز بعد یک نفر دیگر پیامی فرستاد که وزارت بهداشت آن موضوع را تکذیب کرده و گفته انسان‎های مغرض برای تشویش اذهان عمومی پیام را ساخته‎اند! چند روز بعد خبر آمد فلان فرمانده نیروی انتظامی درباره‎ی موضوعی هشدار مهمی داده و از مردم خواسته فلان کار را انجام دهند. فوراً پیام را به همه ارسال کردم. نیم ساعت بعد تکذیبیه‎اش به دستم رسید! چند بار هم پیش آمد پیام‎هایی که دو سال پیش خوانده بودم، دقیقاً با همان متن که تا سه روز دیگر فلان اتّفاق باید بیفتد، دوباره در گروه دیگری به اشتراک گذاشته می‎شد. پیام‎های بدون تاریخی که تا چهل سال دیگر هم صادق بودند!! 😕 حالا دیگر دست به فورواردم به خوبی گذشته نیست. 😅 حالا دیگر روایت مولای متّقیان آویزه‎ی گوشم است: «هر چه را شنیدى براى مردم بازگو مكن، كه همین براى دروغگویى (تو) كافى است.» (۱) __________________________ (۱) . لا تُحَدِّثِ النّاسَ بِكُلِّ ما سَمِعتَ بِهِ، فَكَفى بِذلِكَ كَذِبا؛ نهج‎البلاغه، نامه ۶۹. 🌟🔹 💠 🔗 @mangenechi
باسمه تعالی 🌸🌿 جاده‌های کلیک ممنوع (۱۰) 🌿🌸 . پروفایل . گاهی احساس می‎کنم با عکس‎ها و جمله‎های پروفایلش دارد به کسی پیغام می‎دهد. نمی‎دانم؛ چیزی مثل چشمک زدن در فضای حقیقی! 😅 بعضی جمله‎هایش دلم را می‎لرزاند: نکند مخاطبش منم! نکند به من علاقه‎مند شده و چون از دوجانبه بودن محبت خبر ندارد، می‎خواهد مطمئن شود! این جمله‎ها بی‎معنی و بی‎مخاطب که نیست!🤔 فکرم مشغولش شده! هر روز پروفایلش را با وسواس تمام چک می‎کنم. تمام عکس‎ها را یک به یک و به ترتیب! امروز نوشته‎ی تصویرش این بود: «اگه دوستم داری، پروفایلت رو با مال من سِت کن»! چند ساعت از روزم در تب و تاب این گذشت که تصمیم بگیرم «سِت بکنم؟» یا «سِت نکنم؟» شب که تلگرام را باز کردم، دیدم یازده نفر «سِت کرده‎اند»!!! 😐😐 🌟🔹 💠 🔗 @mangenechi
باسمه تعالی 🌸🌿 جاده‌های کلیک ممنوع (۱۱) 🌿🌸 . لایک . وقتی او آمده و پست مرا لایک کرده، نمی‎شود که من پست او را لایک نکنم. این یک وظیفه‎ی متقابل است! چه فرقی دارد که موضوع پستش یا عکس به اشتراک گذاشته‎اش چیست؟ یک لایک ناقابل که دیگر این همه سؤال و جواب و حساب و کتاب ندارد! یک کلیک کوچولو که چند صدم ثانیه وقت آدم را می‎گیرد، ارزش ندارد که به خاطرش چند دقیقه دقت کنم و بخوانم و فکر کنم. هر وقت سر این موضوع با دوستم بحث می‎کنم، برایم روایت می‎خواند و عجیب اینکه هر بار یک روایت جدید! یک بار از پیامبر (ص) ، یک بار از امام علی (ع) ، یک بار از امام رضا (ع) ... ، یعنی برای این موضوع چند روایت از چند معصوم گفته شده؟! (۱) __________________________ (۱) . از جمله: امیرالمؤمنین - عليه السلام- : الرّاضي بِفِعلِ قومٍ كالدّاخِلِ فيهِ مَعَهُم ، و عَلى كُلِّ داخِلٍ في باطِلٍ إثمانِ : إثمُ العَمَلِ بِهِ ، و إثمُ الرِّضا بِه؛ هر كه به كردار عده‌اى راضى باشد، مانند كسى است كه همراه آنان، آن كار را انجام داده باشد و هر كس داخل كردار باطلى باشد، دو گناه مرتکب شده است: گناه به جا آوردن آن و گناه راضى بودن به آن. نهج البلاغه، حکمت ۱۵۴ 🌟🔹 💠 🔗 @mangenechi
باسمه تعالی 🌸🌿 جاده‌های کلیک ممنوع (۱۲) 🌿🌸 . کامنت . هیچ وقت جرأت نکردم ذرّه‎ای با او احساس صمیمیّت کنم. از خواننده‎های همیشگی وبلاگش بودم. مطالب پرمحتوا و بسیار جالبی داشت. خیلی چیزها از او یادگرفته بودم. بعضی وقت‎ها احساس می‎کردم برادر بزرگ‌تر خودم است. بعضی وقت‎ها دلم می‎خواست کمی صمیمی‎تر برایش کامنت بگذارم. ولی اصلاً جرأتش را نداشتم! دیده بودم که چطور جدّی و خشک با دخترها تعامل می‏‌کند. هیچ کس را از خودش نمی‎آزرد. هیچ سؤال و نظری را بی‎جواب نمی‎گذاشت، ولی آن‌قدر محکم حد و مرز روابط را حفظ می‎کرد و آن‌قدر در انتخاب کلمات پاسخ‎ها دقیق و متین عمل می‎کرد که هیچ کدام از خواننده‎های وبلاگ دست از پا خطا نمی‎کردند و قانون نانوشته‎ی او را زیر پا نمی‎گذاشتند. 🌟🔹 💠 🔗 @mangenechi
باسمه تعالی 🌸🌿 جاده‌های کلیک ممنوع (۱۳) 🌿🌸 . از این ولایت به آن ولایت . همه دست به دست هم داده بودند و در تمام کوچه پس کوچه‎های مجازی خطای او را جار می‎زدند. هر جا را که باز می‎کردی نامی و اثری و عکسی و نظری از خطای او بود. او که تا دیروز انسان آبرومندی بود و داشت مثل همه‎ی ما زندگی می‎کرد، از فردا زیر سنگینی نگاه‎‏های رهگذران، هم دلش خواهد شکست، هم کمرش. به هر کوچه‎ی مجازی که سر زدم و به هر جا که گذارم افتاد، فقط توانستم سرزنش کنم و یادآوری کنم که هیچکدام از ما دوست نداریم آبرویی که سالیان دراز برای به دست آوردنش تلاش کرده‎ایم به این سادگی به حراج گذاشته شود. ولی این حرف‎ها برای او که زیر سایه‎ی سنگین این درد کمر خم کرده بود، درمان نمی‎شد! 😞 و وای بر آن همه مسلمانی که از ولایت خدا بیرون آمده و به ولایت شیطان رفته بودند! (۱) ___________________ (۱) . امام جعفرصادق عليه‌السلام: مَن رَوي مُؤْمِنٍ رِوايَةً يُريُد بِها شَينَهُ وَ حَدْمَ مُروُءَتِهِ لِيَسقُطَ مِن أَعيُنِ النّاسِ، اَخرَجَهُ اللهُ عَزَّ وجَلَّ مِن وِلايَتِهِ الي وِلايَةِ الشّيطانِ. هركس داستاني نقل كند و قصدش ظاهر ساختن بدي‌ها و ريختن آبروي مؤمني باشد و بخواهد او را از چشم مردم بيندازد خداوند متعال ولايت خود را از او برمي‌دارد و ولايت شيطان را جايگزين آن مي‌نمايد. (ثواب الاعمال و عقاب‌ الاعمال، ص ۵۴۷) 🌟🔹 💠 🔗 @mangenechi
باسمه تعالی 🌸🌿 جاده‌های کلیک ممنوع (۱۴) 🌿🌸 . قحطی . یک نفر مرا عضو کرده بود. گروه خوبی بود. موضوع بحث‎ها مذهبی و اجتماعی بود. خیلی از اعضای گروه را نمی‎شناختم، ولی گفته بودند ترکیبی از دخترها و پسرهایی است که اکثرشان روحیات مذهبی دارند. چند راه پیش پایم بود: - گروهی که پر از نامحرم است و به هر حال امکان دارد گاهی بی هوا و بی‌توجه، از بعضی مرزهایی که به آن‎ها اعتقاد داریم پا فراتر بگذاریم، ترک کنم. به هر حال دچار قحطی که نیستیم. شاید بتوان جمعی دخترانه با همین حال و هوا پیدا کرد. - بمانم و فعالیت کنم، ولی اسم و عکس پروفایلم را تغییر دهم، طوری که دختر بودنم را جار نزند. - بمانم ولی در حد یک خواننده‎ی ساکت که وجود و عدمش تأثیری ندارد! تصمیمم را گرفتم: به مدیر گروه پیشنهاد دادم برای اینکه از مطالب و مباحث مفید محروم نشویم و در عین حال از اختلاط مجازی‎ای که ضرورتی هم پشتیبانی‎اش نمی‎کند، بپرهیزیم، دو گروه مجزّا بسازند. 😊😊👌👌 🌟🔹 💠 🔗 http://eitaa.com/joinchat/1637810190C4e7588d495
باسمه تعالی 🌸🌿 جاده‌های کلیک ممنوع (۱۵) 🌿🌸 . مگر باید؟! . پیام آمده با آدرس زیرش. می‎خواهم منتشرش کنم، ولی چرا باعث تبلیغ برای کس دیگری باشم؟ آدرس را پاک می‎کنم و نشانی کانال و وبلاگ خودم را می‎نویسم. عکس را کپی کرده‎ام، شعر را، متن را، فیلم را، ... . حالا مگر لازم است همه شاعر و نویسنده و عکّاس را بشناسند؟ من که اصلاً نگاه نمی‎کنم! شعر را گفته و عکس را گرفته که مردم ببینند و لذّت ببرند، چه فرقی می‎کند اسمشان زیرش باشد یا نه؟ البته شنیده‎ام که همه جای دنیا این کارها قانون دارد و کسی حق ندارد تولید دیگری را به این صورت استفاده کند؛ ولی دادگاه و پلیس نمی‎آید به خاطر دو تا عکس و شعر و متن مرا توی زندان بیندازد که! مسئله‎ی اخلاقیش هم زیاد مهم نیست. کسی توی این دوره و زمانه به این چیزها اهمیت نمی‎دهد! 🌟🔹 💠 🔗 @mangenechi