▪️🔹
پرسشی بد نگران کرده منِ مجنون را:
اربعین کرب و بلا حک شده در تقدیرم؟
#شوق_زیارت #اربعین
#عکسنوشته #پروفایل
🔹▪️ @mangenechi
یک #اربعین برای تو حیران شدم حسین! 😭
#شوق_زیارت #زیارت_اربعین
#گروه_فرهنگی_تبار #عکسنوشته
▪️@mangenechi
سفینه النجات.mp3
3.04M
.
▪️سفینةالنجاة
به قلم: نظیفه سادات مؤذن (باران)
┅⊰༻🔳༺⊱┅
#پادکست
#اربعین #شوق_زیارت
#گروه_فرهنگی_تبار
╔═.▪️🔳༺.══╗
@mangenechi
╚══.🔳▪️༺.═╝
سفینةالنجاة
خورشید بیامان میتابید. انگار تاریخ داشت خودش را مرور میکرد. باز هم کاروانی عزادار به زیارت شهدای دشت طفّ میآمد و پاهای برهنه و تاولزده گواه عشق و بیقراریشان بود.
خورشید بیامان میتابید. کاروان موکب به موکب تشنگی را زمین میگذاشت؛ خستگی را جا میگذاشت؛ و جلوهای دیگر از شکوه عاشقی را در صفحات تاریخ به یادگار میگذاشت.
خورشید بیامان میتابید. زنان و کودکان و مردان کاروان مشّایه، به شوق زیارتی ناب، پا به پای هم به سوی مقصدی مشترک میرفتند.
این بار ولی تازیانهای نبود؛ غل و زنجیری نبود؛ سیلی و فریادی نبود. در طول مسیر کاروان، مشتاقانه به استقبالشان میآمدند و برای پذیراییشان از یکدیگر سبقت میگرفتند.
عشق از هر گوشهی بیابان داغ، قل قل میزد و زلالی بیمرز خود را به رخ جهان میکشید.
مرز و نژاد و زبان و ملیت خود را باخته بودند! واژهها تمام در قالبهای تازهای رنگ میگرفتند و معنی مییافتند: ارادت، برادری، محبت، احترام، مهماننوازی، اخلاص، ... چه واژهنامهی نابی میسازد اربعین!
کاش نام ما هم میان این رود زلال واژهها جاری شود و در تلاطم موّاج تاریخ اربعینیها جزو زائران امسال سیدالشهدا ثبت گردد!
کاش سفینةالنجاة عشقش امسال دوریهای جغرافیایی را نادیده بگیرد و به نزدیکی دلهای بیتابمان نظر کند؛ دست ما را هم بگیرد و در میان ساحلنشینان سعادت جایمان دهد!
به قلم: نظیفه سادات مؤذّن (باران)
.▪️🔳༺
#اربعین #شوق_زیارت
#سیدالشهدا
#گروه_فرهنگی_تبار
🔗 #منگنهچی
╔═.▪️🔳༺.══╗
@mangenechi
╚══.🔳▪️༺.═╝