◾️🔹◾️
مادرم که رفت، پدر خواند: «بریز آب روان اسما ولی آهسته آهسته».
هوا تاریک بود، غریبه بینمان نبود. دور هم نشسته بودیم و گریه میکردیم. مادر جوان نبود، نه آنقدرها که مثلاً کودکی در شکم داشته باشد.
مادر به مرگ طبیعی رفته بود.
مادر بچههایش را به ثمر رسانده بود، اما اینها هیچ یک چیزی از داغ ما کم نمیکرد.
مادر نبود و به جان میفهمیدیم پاره شدن نخ تسبیح خانه یعنی چه.
مادر نبود و انگار ستون فقراتمان را کسی با ناخن بیرون میکشید و ما کمرمان شکسته بود.
با این وجود مادر بین در و دیوار، له نشده بود. مادر، سینهاش سالم بود، به جز رد عمل. پهلویش اما درد میکرد. چند وقتی بود.
بابا، مادر را نشست، #غسال شست. شب نبود، روز بود، هوا روشن بود، جمعی از دوستان بودند.
مادر را که در خاک میگذاشتیم، دور مادر پر بود از مَحرَمها. مردهای محرم.
میدانی لحظهی درخاک گذاشتن، سخت است. مردان قوی میخواهد. #تشییع هم همینطور.
اصلاً تصورش هم سخت است تنها بخواهی عزیزت را در خاک بگذاری. به خصوص اگر دورت پر باشد از فریادهای با آستین خفهشدهی چند کودک.
مادر ما فقط مادر بود، نه دختر پیامبر.
اما تاریخ چیزهایی عکس اینها را برای دختر پیامبر خدا روایت میکند.
تاریخ جرم مادر را درک تنهایی امامش نوشته است. تاریخ سن فرزندان دختر پیامبر را، هفت ساله، شش ساله، پنج ساله، چهارساله نوشته است.
درک دختر سه ساله و پنج ساله از مرگ مادر چه میتواند باشد؟!!! 😭😭
◾️🔹◾️
#فاطمیه #گروه_فرهنگی_تبار
✍ #زهرا_نجاتی
@mangenechi
◾️🔹◾️
مادرم که رفت، پدر خواند: «بریز آب روان اسما ولی آهسته آهسته».
هوا تاریک بود، غریبه بینمان نبود. دور هم نشسته بودیم و گریه میکردیم. مادر جوان نبود، نه آنقدرها که مثلاً کودکی در شکم داشته باشد.
مادر به مرگ طبیعی رفته بود.
مادر بچههایش را به ثمر رسانده بود، اما اینها هیچ یک چیزی از داغ ما کم نمیکرد.
مادر نبود و به جان میفهمیدیم پاره شدن نخ تسبیح خانه یعنی چه.
مادر نبود و انگار ستون فقراتمان را کسی با ناخن بیرون میکشید و ما کمرمان شکسته بود.
با این وجود مادر بین در و دیوار، له نشده بود. مادر، سینهاش سالم بود، به جز رد عمل. پهلویش اما درد میکرد. چند وقتی بود.
بابا، مادر را نشست، #غسال شست. شب نبود، روز بود، هوا روشن بود، جمعی از دوستان بودند.
مادر را که در خاک میگذاشتیم، دور مادر پر بود از مَحرَمها. مردهای محرم.
میدانی لحظهی درخاک گذاشتن، سخت است. مردان قوی میخواهد. #تشییع هم همینطور.
اصلاً تصورش هم سخت است تنها بخواهی عزیزت را در خاک بگذاری. به خصوص اگر دورت پر باشد از فریادهای با آستین خفهشدهی چند کودک.
مادر ما فقط مادر بود، نه دختر پیامبر.
اما تاریخ چیزهایی عکس اینها را برای دختر پیامبر خدا روایت میکند.
تاریخ جرم مادر را درک تنهایی امامش نوشته است. تاریخ سن فرزندان دختر پیامبر را، هفت ساله، شش ساله، پنج ساله، چهارساله نوشته است.
درک دختر سه ساله و پنج ساله از مرگ مادر چه میتواند باشد؟!!! 😭😭
◾️🔹◾️
#فاطمیه #گروه_فرهنگی_تبار
✍ #زهرا_نجاتی
@mangenechi
◾️🔹◾️
مادرم که رفت، پدر خواند: «بریز آب روان اسما ولی آهسته آهسته».
هوا تاریک بود، غریبه بینمان نبود. دور هم نشسته بودیم و گریه میکردیم. مادر جوان نبود، نه آنقدرها که مثلاً کودکی در شکم داشته باشد.
مادر به مرگ طبیعی رفته بود.
مادر بچههایش را به ثمر رسانده بود، اما اینها هیچ یک چیزی از داغ ما کم نمیکرد.
مادر نبود و به جان میفهمیدیم پاره شدن نخ تسبیح خانه یعنی چه.
مادر نبود و انگار ستون فقراتمان را کسی با ناخن بیرون میکشید و ما کمرمان شکسته بود.
با این وجود مادر بین در و دیوار، له نشده بود. مادر، سینهاش سالم بود، به جز رد عمل. پهلویش اما درد میکرد. چند وقتی بود.
بابا، مادر را نشست، #غسال شست. شب نبود، روز بود، هوا روشن بود، جمعی از دوستان بودند.
مادر را که در خاک میگذاشتیم، دور مادر پر بود از مَحرَمها. مردهای محرم.
میدانی لحظهی درخاک گذاشتن، سخت است. مردان قوی میخواهد. #تشییع هم همینطور.
اصلاً تصورش هم سخت است تنها بخواهی عزیزت را در خاک بگذاری. به خصوص اگر دورت پر باشد از فریادهای با آستین خفهشدهی چند کودک.
مادر ما فقط مادر بود، نه دختر پیامبر.
اما تاریخ چیزهایی عکس اینها را برای دختر پیامبر خدا روایت میکند.
تاریخ جرم مادر را درک تنهایی امامش نوشته است. تاریخ سن فرزندان دختر پیامبر را، هفت ساله، شش ساله، پنج ساله، چهارساله نوشته است.
درک دختر سه ساله و پنج ساله از مرگ مادر چه میتواند باشد؟!!! 😭😭
◾️🔹◾️
#فاطمیه #گروه_فرهنگی_تبار
✍ #زهرا_نجاتی
@mangenechi