eitaa logo
گاهی وقت‌ها
4.1هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
2.7هزار ویدیو
86 فایل
گاه‌نوشت‌های «نظیفه سادات مؤذّن» سطح چهار (دکترا) حکمت متعالیه از جامعةالزهرا، مدرّس فلسفه، نویسنده و پژوهشگر.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امروز، توی عراق، اربعینه. با عشق و امید فراوان، به امید اینکه گامی در راستای گسترش آموزه‌های مولا اباعبدالله -علیه السلام- برداره، پروژه‌ی «مواعظی از سیدالشهدا» رو با گزینش روایاتی از اون حضرت، ساخت عکس‌نوشته و کپشن‌هایی به قلم دوستان، آغاز کرد. خدا رو بر این توفیق شاکریم که محصولات این پروژه رو در طول یک ماه اخیر، تقدیم مخاطبان عزیز کردیم. ☺️ و امروز، در اربعین سالار شهیدان، آخرین شماره‌های این مجموعه رو با عشق، تقدیم محضر شما عزیزان می‌کنیم. چه زیباست که شما هم نیت کنید و به قصد قربت، برای گسترش این آموزه‌ها، محصولات رو به اندازه‌ی توان و امکانات خودتون منتشر کنید. ☺️
🔶 مواعظی از سیدالشهدا (۲۳) 🔶 ┅⊰༻🔸༺⊱┅ حالِ عجیبی ست حال مراقبه و حواس‌جمعی. اینکه با خودت قرار بگذاری که حواست به نگاه همیشگیِ خدا باشد؛ حواست به اثر هر عمل و اراده‌ات باشد؛ اینکه هر قدمی و هر اقدامی، در ورای خود، عاقبتی دارد؛ خیر یا شر، تلخ یا شیرین. حاصل این نگاه، زندگی‌ای می‌شود که خیالت از فردایش راحت است. ☺️ چه جذّاب! 😃 ┅⊰༻🔸༺⊱┅ 🔸 امام حسین-علیه‌السلام- اعمَل عمل رجلِِ یعلمُ انهُ ماخوذُُ بالاجرامِ مُجزیُُّ بالاحسان کاری را که انجام می دهی همانند شخصی انجام بده که می داند هر گاه گناه کند کیفر می‌شود و هر گاه نیکی کند پاداش می‌برد. بحار الانوار، جلد ۷۸، صفحه ۱۲۷ ┅⊰༻🔸༺⊱┅ 🔗 ╔═.🔸༺.══╗ @mangenechi ╚══.🔸༺.═╝
🔶 مواعظی از سیدالشهدا (۲۴) 🔶 ┅⊰༻🔸༺⊱┅ مراقبت کامل از رفتار، دقت در انتخاب عمل قبل از اینکه انجامش دهی و دیگر قابل جبران نباشد، اینکه عزت نفس انسانی‌ات را با عذرخواهی پیاپی، لگدمال نکنی، ... توصیه‌های پدرانه‌ای که تو را از «نفاق» دور و فاصله‌ات را با رذائل اخلاقی بیشتر می‌کند. دلسوزانه و اندیشمندانه! ┅⊰༻🔸༺⊱┅ 🔶 امام حسین-علیه‌السلام- إيّاك و ما تعتذر منه فإنّ المؤمن لا يسي‏ء و لا يعتذر و المنافق كلّ يوم يسي‏ء و يعتذر از کاری که باید از آن عذر‌خواهی کرد، دوری کن، چرا که مؤمن، نه بد کند و نه عذرخواهی نماید، ولی منافق، هر روز بد کند و معذرت طلبد. تحف العقول، ص۲۴۸ ┅⊰༻🔸༺⊱┅ 🔗 ╔═.🔸༺.══╗ @mangenechi ╚══.🔸༺.═╝
گاهی وقت‌ها
┅🌟⊰༻💠༺⊱🌟┅ چند تا خاطره‌ی زیبا و جذاب از یه دانش‌آموز عزیز به دستمون رسید درباره‌ی آموزش مجازی و ماج
همراهان عزیز فردا آخرین مهلت ارسال خاطرات شما برای شرکت در مسابقه ست. این دو روز به احترام اربعین سالار شهیدان، خاطرات رو منتشر نکردیم، چون حال و هوای طنز داشتن. ان شاء الله از فردا انتشار مجدد رو آغاز می‌کنیم. به امید موفقیت همه‌ی شما مخاطبان مهربان و همراه. ☺️
☑️ چند حکایت از علاقه و اهتمام علامه حسن‌زادهٔ آملی (رضوان الله علیه) به «کتاب» به روایت: حاج شیخ حسن رمضانی ▪️ «یادم هست كه در محضر ایشان [: آیةالل‍ه حسن‌زاده]، یك بنده‌خدایی روی عدم التفات، استکان چای را گذاشت بر روی کتابی. آقا نبودید که برخورد ایشان را ببینید! با تعجّب و عصبانیّت فرمود: روی كتاب؟ خب بگذار آن‌طرف! چرا روی کتاب؟ آن بنده‌خدا گفت: مواظبم آقا. فرمود: كاری به مواظبت ندارم، اصلاً چرا گذاشتید؟ كتاب مگر چیز معمولی است؟! ▪️ یك وقتی با ایشان رفتیم صحّافی برای تجلید دو جلد كتاب که از آثار محیی‌الدّین عربی را فهرست کرده بودند. ایشان به آن بنده‌خدای صحّاف فرمود: آقا مواظب باش که فقط و فقط جلد كنید، نمی‌خواهم که بُرِش بزنید. آن آقا گفت: نمی‌شود، ما كه اهل فن هستیم معتقدیم که كتاب باید دست بیاید تا بتوانیم شیرازه كنیم و این امر بدون برش ممکن نیست. ایشان فرمود: نه نمی‌خواهد برش بزنید، فقط جلد بسازید. او هم می‌گفت: نمی‌شود. من فضولی كردم و گفتم: آقا ما این را از شما یاد گرفتیم كه سخن اهل فن را باید شنید. تا این را گفتم، ایشان فرمود: شما جوان، آن آقا هم جوان، منِ پیرمرد را گیر آورده و اینجا دوره كردید، هر كاری می‌خواهید بكنید، ولی جلوی چشم من نكنید. آقای صحّاف گفت: باشد. كتاب را گرفت و برد که برش بزند، ایشان صدا زد و فرمود: كم برش بزن، خیلی كم، به اندازهٔ حداقلّ ممكن، حاشیهٔ كتاب را از بین نبرید، من می‌خواهم جایی باشد برای نوشتن. گفت: چشم. رفت به طرف آخر مغازه، یك برش از این طرف و یك برش از آن طرف و یك برش از قسمت ثالث زد و كلّ حاصل آن برش را در دستش مچاله کرد و رو کرد به ایشان و گفت: آقا این‌قدر من برش زدم. فرمود: من نمی‌توانم نگاه كنم، به من نشان نده. ایشان حتی تحمّل برش کتاب را نداشت. این‌ها برای ما افسانه است! ▪️ گاهی می‌دیدیم افراد، كتاب‌ها را مُثله‌ می‌کردند و چهار پنچ ورق از کتاب را می‌گذاشتند و می‌آوردند سرِ درس. ایشان به شدّت ناراحت می‌شد و می‌فرمود: چرا كتاب را مُثله كردید؟ شما نمی‌دانید كتاب بغل كردن چقدر لذّت دارد؟ چرا از این لذّت‌ها محرومید؟! (خبرنامهٔ مجمع عالی حکمت، ش۵، ص۲۶) @Tashayo🍀
چنین دوستان همراهی داریم ما ☺️
خاطره‌نویسی ┅🔸⊰༻🦋༺⊱🔸┅ پسرم دانشجوه. یه بار اون اوایل کرونا، از جلوی اتاقش رد می‌شدم، دیدم صدای یه زن از توی اتاقش می‌یاد و یکریز هم داره حرف می‌زنه! خیلی تعجب کردم! ازاون بعید بود! دراطاقش باز بود. چند بار صداش کردم، جواب نداد، اومدم تواطاق دیدم خوابه و صدا از گوشیشه. دلم به حال استاد بیچاره سوخت! چطور باانرژی حرف می‌زد ودرس می‌داد. ولی شاگرد او درخواب ناز. البته توپرانتز بگم بچه‌ها ویس استاد رو ضبط می‌کنن و وقتی ازخواب شیرین بیدار شدند سر صبر درس رو گوش میدن. شاگرد هم شاگردهای قدیم ┅🔸⊰༻🦋༺⊱🔸┅ زهرا زرگران ۵۴ ساله اصفهان 🔗 ╔═.🔸🦋༺.══╗ @mangenechi ╚══.🔸🦋༺.═╝
خاطره‌نویسی ┅🔸⊰༻🦋༺⊱🔸┅ جزوه ریاضی مثل هر سال معلم‌ها بهمون مشق می‌دادن 😩 با اینکه مجازی بودیم و وقتمون زیاد بود مشقامون بیشتر رو دوشمون سنگینی می‌کرد🤕 معلم ریاضی‌مون اصلاً مثل معلمای پارسال من نبود و چون اولین سالی بود که من وارد یه مدرسه خاص میشدم سطح تدریسش برام خیلی بالا بود🤯 اول سال خوب شروع نکرد و خوب هم ادامه نداد. بدتر از تدریس سنگینش، تکلیفی بود که روی دوش ما گذاشته بود: یه جزوه کت و کلفت که هر چند هفته چند سانت به کلفتیش اضافه می‌کرد، بهمون به صورت pdf می‌داد و می‌گفت تو دفتراتون پاکنویس کنید 📝 انقدر زیاد بود که نه تنها نمی‌نوشتیم، بقیه مشقامون رو هم نمی‌تونستیم بنویسیم و جالب‌تر از اون که ۴ نمره مستمر رو از جزوه گذاشته بود 😓 جزوه کاملی بود ولی کی میاد ۳۰۰ صفحه ورق آ چهار رو داخل دفترش پاک نویس کنه و تازه تمرین هارو از نکات جدا کنه؟! تحملمون تموم شد و رفتیم و بهش گفتیم. انقد گفتیم تا کوتاه اومد و گفت بنویسید بهتره ولی اگه پرینت هم گرفتید اشکال نداره🖨🤠 البته آخرش دو نمره از مستمر ریاضی رو برای جزوه‌ها کم کرد☹️ ولی حداقلش از نوشتن ۳۰۰ صفحه جزوه راحت شدیم! بدتر از اون، امسال هم معلم هندسه ماست و ما هم هنوز اسکرین شات پیام چاپ جزوه‌هاش رو داریم و می‌تونیم بر علیهش استفاده کنیم😏⚔🛡 البته درهر صورت معلم‌ها همیشه صلاح ما رو می‌خوان😅😁😂 سید محمد علی میردهقان دانش آموز یازدهم ریاضی مدرسه شهید قدوسی از قم ┅🔸⊰༻🦋༺⊱🔸┅ 🔗 ╔═.🔸🦋༺.══╗ @mangenechi ╚══.🔸🦋༺.═╝
خاطره‌نویسی ┅🔸⊰༻🦋༺⊱🔸┅ قسمت چهارم: انتخابات شورای دانش‌آموزی کلاس مطالعات بودیم. دوستم از معلم پرسید: «آقا! امسال انتخابات شورای دانش‌آموزی نداریم؟»🤔  معلم گفت: «من اطلاعی ندارم. هر وقت قرار شد برگزار شود، خبرتان می‌کنم.» چند روز بعد مدرسه پیام داد: «انتخابات شورای دانش‌آموزی برگزار می‌شود.»👏  بچه‌ها دست به کار شدند.  انتخابات شورای دانش‌آموزی امسال متفاوت بود. به جای تبلیغات کاغذی در مدرسه، بچه‌ها کلیپ‌های تبلیغاتی و شعارهای جذابی درست کرده بودند. مثلا یکی از شعارها این بود: سیب، سیب، گلابی            یه کاندید حسابی دوستانم در کلیپ کارهایی می‌کردند که تا به حال ندیده بودم:🧐 یکی در استودیو خبر، اخبار می‌گفت!😳 دیگری از این اتاق غیب می‌شد و چون غول چراغ جادو از اتاقی دیگر بیرون می‌آمد!🤯 ظاهرا همه استاد فتوشاپ شده بودند جز من!🤨 دوستی که خیلی ذوق و شوق انتخابات داشت، کاندید شد، اما رأی نیاورد. دلم برایش سوخت.😔 امیدوارم آنهایی که رأی آوردند، کارهای مفیدی برای مدرسه انجام دهند. اما به راستی برای مدرسه مجازی چه کاری می‌خواهند انجام دهند؟🤷‍♂ محمدمهدی گلاب‌بخش کلاس ششم از قم ┅🔸⊰༻🦋༺⊱🔸┅ 🔗 ╔═.🔸🦋༺.══╗ @mangenechi ╚══.🔸🦋༺.═╝