eitaa logo
من حجاب را دوست دارم 🇮🇷🇵🇸
236 دنبال‌کننده
21.9هزار عکس
14.8هزار ویدیو
356 فایل
#من_محمد_را_دوست_دارم😊😍 #حجاب_زیباست😍😊 #حجاب_را_دوست_دارم #امر_به_معروف_نهی_از_منکر_واجب_است😊 حجاب امرخداست زنده باداسلام زنده باد قرآن @manhejabradoostdaram2 https://www.instagram.com/invites/contact/?i=154cisoszc69c&utm_content=lvv1sl4‎‏
مشاهده در ایتا
دانلود
با خودم قرار گذاشته‌ام چله‌ی حدیث کساء و زیارت عاشورا بگیرم. کتاب دعا را باز میکنم. هنوز شروع نکرده، هر سه‌تایشان دوره‌ام می‌کنند؛ _ مامان! میای بازی؟ _ مامان! حوصله‌ام سر رفته، چکار کنم؟ _م .....ما....ما.. ‌ ‌مانده‌ام چه کنم! خدایا! توکل بر خودت ‌کتاب دعا را می‌بندم _ باشه، بریم بازی. خب، چی بازی کنیم؟ دخترم می‌گوید: خاله‌بازی پسرم: نه، جنگ‌بازی دختر کوچکتر: م.... ما....ما..... ‌ _باشه بچه‌ها... دوتاش رو بازی می‌کنیم. مثلاً من مامانم، شما هم بچه‌هام. ‌ بساط ‌بازی را فراهم می‌کنیم پسرم رزمنده‌ است و قرار است بعد از نهار برود سوریه. دخترم در آشپزی و نگه داری خواهر کوچکترش به من کمک می‌کند. داخل قابلمه پلاستیکی، آبگوشتی بار می‌گذاریم و می‌خوریم. ‌ حالا موقع راهی کردن پسرم به سوریه است. کوله‌اش را برمیدارد و چفیه دور گردنش میاندازد. از زیر قرآن ردش میکنیم و به خدا می‌سپاریمش. پسرم به اتاق دیگر که مثلاً سوریه است، می‌رود و مشغول جنگ با دشمن فرضی می شود! ‌ دخترم کوچکم را می‌سپارم به خواهرش و می‌گویم: "خب، حالا که داداشی رفت جبهه، شما باید بیشتر به من کمک کنی. حالا با خواهرت بازی کن، من باید برم خونه همسایه جلسه قرآن. اگه دیر اومدم، شام هم بپز." دخترم را با اسباب بازیها و خواهرش تنها گذاشتم و مثلاً به خانه همسایه رفتم و مشغول خواندن دعا شدم. ‌ وسط جلسه قرآن پسرم از سوریه تماس گرفت. آخرهای جلسه قرآن هم دخترم زنگ زد و گفت مامان! آبجی گریه میکنه. دعاهایم را که خواندم به خانه برگشتم. بعد از مدتی پسرم هم از سوریه برگشت و کلی از خاطرات جنگش برایمان تعریف کرد. ‌ 🌙 تجربه ارسال شده‌ی مخاطبان در پیام‌رسان ایتا ‌ ‌ ❤ شما نیز از تجربیات‌تان در ماه مبارک امسال بنویسید و برای ما به @reyhaneh_contact ارسال کنید.