eitaa logo
من حجاب را دوست دارم 🇮🇷🇵🇸
236 دنبال‌کننده
21.9هزار عکس
14.8هزار ویدیو
356 فایل
#من_محمد_را_دوست_دارم😊😍 #حجاب_زیباست😍😊 #حجاب_را_دوست_دارم #امر_به_معروف_نهی_از_منکر_واجب_است😊 حجاب امرخداست زنده باداسلام زنده باد قرآن @manhejabradoostdaram2 https://www.instagram.com/invites/contact/?i=154cisoszc69c&utm_content=lvv1sl4‎‏
مشاهده در ایتا
دانلود
☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘ یکی بود یکی نبود… یه روز یه خانم مثل هر روز بعد از کلی آرایش کنار آینه مانتو تنگه‌شو تنش کرد و کفش پاشنه بلنده شو پا کرد و راهی خیابونای شهر شد... .....همینطوری که داشت راه میرفت ...  وسط متلک های جوونا یه صدایـی توجهش رو جلب کرد: خواهرم حجابت !! خواهرم بخاطر خدا حجابت رو رعایت کن !!! نگاه کرد، دید یه جوون ریشوعه مذهبیه از همون ها که متنفر بود ازشون با یه پیرهن روی شلوار و یه شلوار پارچه ای داره به خانم های بد حجاب تذکر میده به دوستش گفت : من باید حال اینو بگیرم و گرنه شب خوابم نمیبره پسره سرتاپاش یه قرون نمی ارزه، اون وقت اومده میگه چکار بکنید و چکار نکنید... تصمیم گرفت مسیرش رو به سمت اون آقا کج کنه و یه چیزی بگه که دلش خنک بشه‌ ... وقتے مقابل پسر رسید چشماشو تا آخر باز کرد و دندوناش رو روی هم فشار داد و گفت: تو اگه راست میگی چشمای خودتو درویش کن با این ریشای مسخره ات بعدم با دوستش زدن زیر خنده و رفتن پسر سرشو رو به آسمون بلند کرد و زیر لب گفت : ✨خدایا این کم رو از من قبول کن! شبش که رفت خونه به خودش افتخار میکرد... گوشی رو برداشت و قضیه رو با آب و تاب برای دوستاش تعریف میکرد فردای اون روز دوباره آینه وآرایش و بعد که آماده شد به دوستاش زنگ زد و قرار پارک رو گذاشت توی پارک دوباره قضیه دیروز رو برای دوستاش تعریف می کرد و بلند بلند میخندیدند 🌙شب وقتی که داشت از پارک برمی گشت یه ماشین کنار پاش ترمز زد : خانمی! برسونیمت ... لبخند زد و گفت: برو عمه تو برسون بعد با دوستش زدن زیر خنده پسره از ماشین پیاده شد و چند قدمی کنار دختر قدم زد و بعد یک باره حمله کرد به سمت دختر و اون رو به زور سمت ماشین کشید دختر که شوکه شده بود شروع کرد به داد و فریاد اما کسی جلو نمیومد اینبار با صدای بلند التماس کرد اما همه تماشاچی بودن هیچ کدوم از اونایی که تو خیابون بهش متلک مینداختن و زیباییشو ستایش میکردن،حاضر نبودن جونشون رو به خطر بندازن دیگه داشت نا امید میشد که دید یه جوون به سمتشون میدوه و فریاد میزنه : آهای ولش کن بی غیرت مگه خودت ناموس نداری ؟؟ وقتی بهشون رسید، سرشو انداخت پایین و گفت: خواهرم شما برو و یه تنه مقابل دزدای ناموس ایستاد دختر در حالی که هنوز شوکه بود و دست و پاش می لرزید یک دفعه با صدای هیاهو به خودش اومد و دید  یه جوون ریشو و مذهبـی از همونا که پیرهن رو روی شلوار میندازن از همونا که به نظرش افراطی بودن افتاده روی زمین و تمام بدنش غرق به خونه  ناخودآگاه یاد دیروز افتاد اون شب برای دوستاش اس ام اس فرستاد : وقتی خواستن به زور سوارش کنند همون ڪسی از جونش گذشت که توی خیابون بهش گفت : ❗️خواهرم حجابت همون ریشوی افراطی و تندرو همون پسری که همش بهش میخندید.. اما الان به نظرش یه پسر ریشو و تندرو نبود، بلکه یه مرد شجاع و با ایمان بود دیگه از نظرش اون پسر افراطی نبود ، بلکه باغیرت بود 🔅  🔅 👉 @mtnsr2 🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺