دلشوره یِ ما بود_۲۰۲۳_۱۱_۲۹_۰۰_۴۷_۲۹_۵۱۴.mp3
زمان:
حجم:
2.1M
[ جان را به تمنّای لبش بردم و نگرفت ]
رابطه زندگی با من اینجوریه که وقتی دارم غصه های تلنبار شده هفته رو میخورم سریع یه غصه یهویی از هرکجا که شده جور میکنه که به جای غصههای گذشته غصهی تازه بخورم.
وقتایی که هم کلی غصه دارم هم درس نوبتی میخورمشون/میخونمشون.
مثلا الان تا هشت نیم غصه میخوریم از هشت نیم تا نهنیم درس میخونیم و منتظر میشیم تا ساعت ده شه که دوباره بتونیم غصه میخوریم.
چون نمیتونم اولویت بندی کنم که کدوم یکی از کارام مهمتره پس هیچکدومو انجام نمیدم که عدالت بینشون برقرارشه.
همیشه حرص آشفتگی های تو کلهم رو سر قدموهام خالی میکنم انقدر شاخه شاخه ازش میچینم که کل فکرای توسرم خالیشه، تهش من میمونم و شاخه های نامرتب مو و کله پُر ازخالی.
وقتی فکر میکنم که دارم جون میکنم تا برسم به اون نقطه ای که بقیه دارن جون میکنن ازش بیرون بیان حقیقتا دلم میخواد همه چیزو ول کنم برم.