از آدمایی که برام بیس و چاری فاز ترحم برمیدارن خیلی بدم میاد، مثلا صد سال پیش وسط غصه یه چرت و پرتی بهشون میگی اینا دیگه تا عمر دارن هر جای عالم که باهات رو به رو شن یجوری ترحمبرانگیز نگات میکنن و برات ادای آدم خوبا رو در میارن که دلت میخواد عق بزنی. برای همیناست که متنفرم آدمهایی که باهام آشناییت دارن از افکار و احساساتم سر در بیارن.
اون لحظه ای که دارم تو جمع بلند بلند حرف میزنم و میخندم اون ساید درونگرا و ضداجتماعیم داره تو گوشم نعره میزنه که خفه شو و دهنتو ببند، بعد هم تا مدتها تو سرم میکوبه که عجب آدم سبک و مسخره ای هستی.
کاش آدمها چیزهای نامعلوم مشخص نشده رو بهم نگن چون حتی اگه اون اتفاق هم درنهایت نیفته من انقدر سرش تپش قلب و استرس گرفتم که کل موهام سفید شده.
این آدم هرچقدرم یه دنده و عصبی باشه بازم دلم براش میسوزه که افتاده بین این همه آدم دورو و با سیاست، حداقلش ته رفتار بدش بچه بازیاشه نه مثل شما که با لبخند و نوازش جوری سر میبرین که انگار قاتل خود مقتوله. کاش یه تفنگ داشتم و یه تیر وسط صورت تکتکتون دقیقا روی لبخندای چرکتون خالی میکردم.
محبوبم حالا نیمدی هم نیمدی ولی اگه خواستی بیای سر راهت یه سالاد سزار و نوشابه هم واسه من بگیر، بوس.
موهای شلخته پلخته خیلی نازنازی تر از موهای صاف و بسته شدست نمیدونم چه اصراریه که با صد ژل و کوفت زهرمار مو رو میچسبونن فرق سرشون و گوجش میکنن، عینهو این کشتیگیر ژاپنیا.
انقدر همش بیدلیل و با دلیل عصبیم که حس میکنم یه دونه ذرتم که هرلحظه ممکنه بترکه و بشه پفیلا.
هدایت شده از It's not okay but okay
NF4_6043986547114511819.mp3
زمان:
حجم:
13M
'اضطراب'
Welcome to the bottom of hell
Sit in my room , tears running down my face and I yell :)