آدم حقبهجانب و هیچوقت گردننگیر باعث میشه دلم بخواد خویشتن خویش رو بدرم و جیغکشان سر به بیابون بزارم. یجورایی دلم میخواد بهش بگم بعد همه این اتفاقات، تو حق نداری.
این روضه خونهبغلیمون بد داره دلمو قلقلک میده که کتابو پرت کنم تو دیوار و پاشم برم یه دل سیر گریه کنم، حیف که قطره اول از چشم بیاد پایین دیگه نمیشه جمعم کرد و تا یه هفته شیر آب چشمام وا میمونه.
با هر خبر جدایی آدما یه جون از جونام کم میشه، مث این که نتنها جدی جدی دوست داشتن کافی نیست بلکه درنهایت هیچ چیز همیشگی نیست جز انزوا و غم و رنج انسان.
جدی فکر کردید چندبار قراره زندگی کنید و یا چند بار قراره بهطور واقعی دوست داشته بشید که به جای حل مشکلتون صورت مسئله رو پاک میکنید و میرید دنبال یه آدم جدید؟
کاش همونقدر که در خیالات و اورثینک هام دراماتیک هستم در لحظه و عمل هم بودم که لاقل باهم تراز میشد.
یجورایی دارم خودمو میکشم که وارد فاز احساسی نشم، فقط "گریه نکن" بقیش دیگه مهم نیست درواقع. بهجاش تابستون که شد فقط احساسات کریه و گریه گریه گریه.
Shervin Hajipourhs-Shervin-Hajipour-–-Khoobe-Man.mp3
زمان:
حجم:
9.1M
"تو عطر یاس میدی"
این یه فیلم قشنگ از والتدیزنی نیست که تو شخصیت اصلیش باشی و دنیا حول تو بگرده عزیزم، و آدم های دیگه فقط برای پر کردن قسمت های خالی تو به وجود نیومدن، این زندگیه و حتی اون دختر ساکت ته کلاس، اون کارگر ساختمون و اون معتاد سرکوچه هم برای زندگی خودش شخصیت اصلیه. پس قرار نیست همه سعی کنن تا همه چیز مطابق میل تو باشه و خودشون رو بهخاطرت نادیده بگیرن.
درواقع چه انتظاری داری وقتی هیچوقت یاد نگرفتی درک کنی؟ اینکه همه درکت کنن؟ اه باشه حتما، امر دیگه ای ندارید ارباب؟
جهنمیترین کاری که میتونید در حق خودتون انجام بدید اینه که بزارید آدمایی که نمیتونن احساساتتون رو بفهمن ازش بو ببرن.