هدایت شده از It's not okay but okay
این روز ها حتی اگر از یه قاتل یه پیامه ' بیا بریم بیرون قدم بزنیم و قهوه بخوریم ' بگیرم حتما باهاش میرم
فک کنم آینهمون خراب شده آخه توش هیچ نجات دهنده ای پیدا نمیکنم.
*میشه مال شما رو قرض بگیرم؟
در این ایام که رنگ و بوی شما به روزهایمان لعاب بخشیده انگار جانی دوباره به ما داده اند. انگار در ظرف زندگی مان چند کیلو قرص آرام بخش ریخته باشند قلبمان آرام شده هرچند که دیدار شما آن را خالی از تپش نمیگذارد. به هرحال که ما جان میدهیم برای نفس کشیدن عطرتان. خود را گماشتیم تا روز و شب در فکر شما پرسه زنیم و غرق در احوالات خویش پایین آمدیم. گمان کنیم که حتی خواب هایمان نیز عطر و شمارا میزنند و رنگ و بوی شمارا دارند که هر صبح مستانه به دنبال پر می شدن قدح مان از شما هستیم. قلبمان به تنگ آمد از دوری که چه سخت است و دم نزدیم که ناگاه خم به ابروی شما نیاید لیکن دل ما نیز مچاله شده و گاه و بی گاه لب میگزیم تا دردمان رو به خورد خود بدهیم. "و وقت های رفتن، وقت های رفتن درها موجودات بسیار غم انگیزی اند" چون نمی توانند ما را در آغوش کشیده نگه دارند و من گاه فکر میکنم که دلم به اندازه تمام درهای غمگین جهان تنگ است و چه نعمت بزرگی که این دلتنگی عمیق که انگار سالهاست در وجودمان ریشه دوانده به هر دیدار از بین میرود و چند وقتیست که نفس راحت میکشیم و سر آرام به بالین میگذاریم "و من هر شب مستِ عطر جامانده ات در بین افکارم بى هوش مى شوم و دلم میخواهد یک بار به بیدارى آغوشت شوم" و پای رفتن نباشد که نباشد و کاش ماندگار شود و کاش به قعر وجودمان برود و در رگ هایمان ریشه بدواند که به خود توان بی پروایی بدهیم تا نوپا شود و ریشه های خشکیده اش از سر بگیرند و مدهوش شما شویم. و اگرچه این دل سخت مبتلا به امراض ناعلاج است جز شما علاجی بر این دل بیمار نیست.