نمیدونم احساساتم رو با چه چیزی بیان کنم، کلمات خیلی ساده ان و باعث میشن همه چیز مسخره به نظر بیان و رو راست بودن هم باعث قضاوت شدنه، انگار توی مغزم برای بیان هر خرده احساسی باید هزار و یک ایهام و استعاره بچینم و بعد بیانش کنم تا راحت بشه از زیرش در رفت.
و من واقعا دلم میخواد بیشتر از این ها حس کنم، این روزا مثل قبل حس کردن برام آرزو شده و جز غم و اضطراب های یهویی که میگیره و ول میکنه چیز تازه ای رو حس نمیکنم.
"گاهی حس مردگی میکنم انگار هر بار قبل رسیدن احساس به لمس از بین میبرمش."
Fallen Star - The Neighbourhood (320).mp3
زمان:
حجم:
9.1M
I′ll keep you far away, from me like a star.
Hard not to fall for you, I gave you all my heart, Further apart, the closer that we are.
الان یهویی حس کردم یه تیکه از قلبم خالی مونده که فقط جیگیل ویگیل میتونه پرش کنه.
کاش یکی بیاد همرام بریم جیگیل ویگیل فروشی و چیزای کوچولوی به درد نخوره ولی بامزه بخریم.