منِمن
به یک باره همه چیز را رها کردم و خودم را از بند جبر دیگران خارج کردم. هرچه بود را کنار گذاشتم از اول
در هرحال من هنوز امیدوارم مفهوم همراه اعتباری و در برهه های زندگی متغیر نباشد که این سیلان زندگی و انسان ها واقعا برایم غیرقابل تحمل شده و گاه دلم میخواهد کل دنیا را متوقف کنم تا چند وقتی ثبات نسبی داشته باشم و مجبور به درک و پذیرش تغییرات جدیدش نباشم. "*بله شاید دگم بودن یقه ام را سفت چسبیده باشد ولی تحمل هر روز یک چیز جدید بودن_شدن هم سخت است حس شدیدی از بیپناهی را منتقل میکند."
کاش یکی هم این وسط دست منو بگیره و نزاره زندگیمو جهنم کنم، قول میدم از بعدش دیگه فقط استقلال مستقل قلل.
بهش گفتم دلتنگم و در کسری از ثانیه در آغوشم کشید و شست و برد و خاکبرسرت که سر همین یه کارم جونمو بالا آوردی.
Morteza Pashaei4_5962875518498903748.mp3
زمان:
حجم:
6.2M
امشبم بیاید با پاشایی جون سر کنیم🎀
*آهنگ پاپ قدیمیا همیشه حس زندگی و راحتی بهم میده، حس برگشتن از مدرسه بعد یه روز خستهکننده و طولانی، حس روزای آخر اسفند ماه، حس چند ساعت آخر مسیر برگشت توی سفر، حس اواخر اردیبهشت ماه ۱۴۰۱.
The world’s a little blurry
Or maybe it’s my eyes
The friends I’ve had to bury
They keep me up at night
Said I couldn’t love someone
‘Cause I might break
If you’re gonna die, not by mistake
کاش مغزم متوجه این پدیده بشه که اگه یکی توی خوابات آدم خوبیه دلیل نمیشه که درواقعیت هم باشه.
بعد امتحان یجوری جونم در رفته انگار تریلی ای چیزی از روم رد شده و تنها کاری که از دستم برمیاد اینه که خودم رو با آهنگ خفه کنم و انقدر صداشو ببرم بالا که همه صداهای تو مغزمم خفه بشن.