_اون قسمت ِ ذهن من خیلی مریض هست ك ِ نمیتونه هیچ چیزی رو بدون معادله به عملکرد تبدیل کنه ؛
نتیجه این معادلات ِ سختگیرانه ناشی از حس ِ کمالگراییِ وسواسگونه به ناکارآمدی ، بیهدفی ، تهی و واهی بودنِ عمل درنظرم ختم میشه ، از منفیترین پیامد هایِ این مسئله میشه به محروم بودن و دریغ کردنِ لذات کوچک از خودم اشاره کرد .
_تازه فهمیدم ك ِ داییم چه آدم باحالیه برایِ حرف زدن و این حس ِ نفرت از فامیل فقط درونی هست و بس ، الان واقعا دوست دارم باهاش معاشرت بیشتری داشته باشم .
_یك فریم از امشب .
_شماهم یِ داستان و تراژدی ناتموم همیشه ته ِ ذهنتون دارید ك ِ هروقت حوصلهتون سرمیره به تکمیلش میپزدازین ؟