eitaa logo
روزمرِگی های من و مامان
64.4هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.4هزار ویدیو
4 فایل
🫶آغوش مادرانه‌ام برایت گستره است🫶 با روزمرگی‌های مادرانه👩‍👧‍👦 آموزش دستپخت مادرانه🍛🍲 آموزش‌ها و سرگرمی ارتباط با من: 🧕 @ghorbani_29 تبلیغات: 🤳 https://eitaa.com/joinchat/520225055Cabc0a1c423
مشاهده در ایتا
دانلود
🙏 ➖ وقتی از خوردن یه غذای فاسد مسموم می‌شم؛ - تو، در همون مراحل اولیهٔ هضم غذا، حس و حالم رو می‌بری روی هشدار و حالت تهوع رو به من غالب می‌کنی.. - بعد، در یک لحظه عضلات قفسهٔ سینه و شکمم رو به‌شدت منقبض می‌کنی و با این انقباض، فشار معده‌م رو بالا می‌بری تا محتویاتش رو به‌سرعت تخلیه کنی. - حالا وقتشه که دریچهٔ معده‌م رو باز کنی تا غذای فاسد بتونه برگشت کنه و وارد مری بشه... - هم‌زمان، مجاری تنفسم رو هم می‌بندی تا این مواد وارد بینی و ریه‌هام نشه. - در همین لحظه‌س که مجبورم می‌کنی تمام اون غذاهای فاسد رو بالا بیارم... - ممکنه من غذای فاسد بخورم اما، تو همون اول اونا رو از شکم من پس می‌زنی و نمیذاری مواد سمی وارد خون من بشه... اگه مراقبم نبودی، تا حالا چند بار مرده بودم؟ ممنونم ازت خدا... 🙏 استاد شجاعی⚘️ 👇 https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
🙏 👁 هربار که پلک می‌زنم؛ - تو از غده‌هایی که پشت پلکم قرار دادی، مقداری اشک آزاد می‌کنی تا سطح چشمم همیشه تمیز و مرطوب و روان باشه... - این‌جوری، خیلی راحت و بدون سوزش چشم، می‌تونم هم پلک بزنم و هم کرهٔ چشمم رو بچرخونم تا اطرافم رو ببینم. - تو با موادی که توی اشک قرار دادی، پیوسته چشمم رو ضدعفونی می‌کنی و با از بین بردن باکتری‌هایی که به چشمم وارد می‌شن، از این عضو عزیز و حساسِ من مراقبت می‌کنی. - راستی! اینو هم فهمیدم که تو، توی اشک چشم من مواد مغذی گذاشتی، تا قرنیهٔ چشمم رو هم تغذیه کنی... - تو، روزانه هزاران بار برام پلک میزنی، و همهٔ این کارها رو روزانه هزاران بار، در یک چشم به هم زدن، برام انجام می‌دی تا مواظبم باشی...💞 ممنونم ازت خدا... 🙏 👇 https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
♡ وقتی می‌خوام حرف بزنم؛ - تو اول از همه، هوا رو می‌بری توی ریه‌هام، و بعد خیلی آروم و کنترل‎شده هدایتش می‎کنی به سمت تارهای صوتیم. - حالا با عبور ملایمِ هوا، اون تارها رو به ارتعاش درمیاری، و اینجوریه که صدای منو می‌سازی! - ولی این صدا هنوز واضح و خوش‌آهنگ نیست، برای همین با کوتاه و بلند کردن تارهای صوتیم، در لحظه حنجره‌م رو برام کوک می‌کنی؛ اینجوری هر تُن و لحنی که لازم دارم رو برام تولید می‌کنی. - هم‌زمان با کوک کردنِ حنجره‌م، امواج صدای منو از بینی و دهانم عبور میدی تا با حرکات زبان و لب‌هام، بتونم کلمات رو ادا کنم؛ واضح و شنیدنی! - به صدای خودم گوش می‌دم و به این فکر می‌کنم که تو، داخل حنجرۀ من یه دستگاهِ موسیقیِ تمام‌عیار ساختی؛ اون هم تنها با دوتا تار ماهیچه‌ای. 💞 ممنونم ازت خدا🙏 👇 https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
🙏 ▫️وقتی غذام رو می‌جوم - تو با زبونم خرده‌های غذا رو از زیر دندونای تیزم بیرون میاری و به انتهای حلق منتقل می‌کنی. - همون موقع، عضلات کامِ نرم رو بالا میاری و نمی‌ذاری غذا وارد بینی‌م بشه. - و هم‌زمان در کسری از ثانیه، با زبون کوچیکه، لوله تنفس رو هم می‌بندی تا غذا اشتباهی وارد نای نشه و منو دچار خفگی و یا عفونت ریه نکنه. اگه لحظه‌به‌لحظه حواست بهم نباشه، معلوم نیست روزی چند بار زبونم گیر می‌کنه لای دندونام؛ و چند بار یادم می‌ره که باید لوله تنفسی رو ببندم، و دوباره باز کنم. همه این کارها را تو برام انجام میدی، تا غذا خوردن رو از یه کار پرزحمت تبدیل کنی به یه کار لذت‌بخش. ممنونم ازت خدا 🙏 👇 https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
🙏 وقتی خواستی اولین غذای منو تدارک ببینی؛ - از پروتئین و قند و چربیِ خون مادرم، شیر گرم و خوشمزه‌ای برام درست کردی... - چیزی که ما بهش می‌گیم آغوز یا طلای مایع، این اولین غذایی بود که باهاش وقت به دنیا اومدنم، از من پذیرایی کردی. - تو اونو از چند ماه قبلِ تولدم، آماده کرده بودی که اگه زودتر از وقتم به دنیا اومدم، گرسنه نمونم... - یه شیر پر از مواد معدنی، ویتامین، گلبول سفید و پادتن‌هایی که سیستم ایمنی منو قوی می‌کرد؛ یعنی یه واکسیناسیون طبیعی برای زندگی تو دنیا ... و تو ... همۀ این کارها رو در حالی برام انجام دادی که من هنوز پا به دنیا، نذاشته بودم. ممنونم ازت خدا🙏 👇 https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
🙏 توی ازدحام جمعیت؛ - برای اینکه به بدنم آسیبی وارد نشه تو با حصار محکمِ استخوان‌های دنده‌ام، از دستگاه تنفس و قلبم محافظت می‌کنی. - تو این ۱۲ استخوان رو برجسته و قوس‌دار خلق کردی تا نقش محافظتی‌شون چندین برابر بشه. توی فشار جمعیت، ماهیچه‌های بین اونا رو منقبض میکنی، دنده‌هام بالا میان، حجم قفسه سینه‌ام رو زیاد می‌کنی و اینجوری هوا وارد شش‌هام می‌شه. اگه این استخوان‌های متقارن رو به‌من نداده بودی؛ مثل یک بی مهره، با اولین فشار روی سینه‌ام، می‌مردم... ممنونم ازت خدا... 🙏 👇 https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
🙏 وقتی غذا میخورم ؛ - تو اون رو وارد یه عضو لوبیایی‌شکل به اسم معده می‌کنی.. - جایی که پر شده از آنزیم‌های گوارشی و یه اسید قوی که می‌شه باهاش حتی فلز «روی» رو هم حل کرد! - اما تو اجازه نمی‌دی ذره‌ای به بافت‌های بدنم آسیب برسه ؛ چون سلول‌های سطح معده‌م رو با ماده‌ای ضد اسیدی پوشش دادی و ازشون محافظت می‌کنی. - برای اینکه غذام کاملاً هضم بشه ؛ در روز حداقل ۱ لیتر از این اسید رو ذره‌ذره می‌ریزی توی معده‌م و طی چند ساعت حرکات ماهیچه‌ای مختلف ، غذا رو به شکل یک تکه خمیر در میاری.. ✓ درسته که معده‌م حرکات خیلی قوی و زیادی داره ؛ اما نه می‌ذاری صداش رو بشنوم و نه حرکاتش رو احساس کنم تا بتونم در آرامش به کارهای روزانه‌م برسم. ممنونم ازت خدا...🙏 👇 https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
🙏 🖐 به انگشتام نگاه می‌کنم، و به این فکر می‌کنم که اگه ناخن نداشتم چطوری می‌تونستم چیزهای ریز رو بردارم یا گرهی رو باز کنم.. - بدون ناخن حتی برای خاروندن بدنم هم درمونده می‌شدم.. - سرانگشتام برای انجام دادن کارهای مختلف به تکیه‌گاه نیاز دارن و تو پشتشون ناخن‌ها رو گذاشتی... - وقتی مشغول کاری هستم با همین ناخن‌ها از بافت نرم انگشتام محافظت کنی.. - تو اون‌ها رو بدون حس خلق کردی تا هم بتونم کارهای سخت‌تر رو بدون احساس درد انجام بدم و هم اینکه وقتی اون‌ها بزرگ میشن بتونم به‌راحتی کوتاهشون کنم.. ✨راستی اگه ناخن‌هام حس داشتن باید چی‌کار می‌کردم؟! ممنونم ازت خدا...🙏 👇 https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
🙏 🤕 وقتی که زخمی می‌شم ؛ - رگ‌های خونیِ اطراف زخمم رو باریک می‌کنی تا خون کمتری از دست بدم. - پلاکت‌ها رو کنار هم میچسبونی تا لخته بشن، شکاف رگ‌ها رو ببندن و خونریزی رو متوقف کنن. - حالا رگ‌ها رو بازتر می‌کنی تا خون تازه به همراه مواد مغذی به جای آسیب‌دیده برسن. - التهابِ محل زخم نشونۀ اینه که سربازهای ایمنی بدنم یعنی گلبول‌های سفید دارن با سلول‌های مرده، باکتری‌ها و عوامل بیماری‌زا مبارزه می‌کنن؛ تو اون‌ها رو مأمور پاک‌سازیِ بافت آسیب‌دیده می‌کنی. - حالا زمان بازسازیه و تو سلول‌های پوست و بافت‌های زیرش رو، بدون اینکه دردی احساس کنم، تکثیر می‌کنی؛ و اندازۀ زخم روزبه‌روز کوچیک و کوچیک‌تر می‌شه. همۀ این‌ها را بدون اینکه ذره‌ای به اون‌ها آگاه باشم یا اراده‌م در اون‌ها نقشی داشته باشه انجام می‌دی تا از من مراقبت کنی. ممنونم ازت خدا... 🙏 👇 https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
🙏 👃وقتی گرد و غبار وارد بینی‌م میشه؛ - تو با تحریکِ سیستم عصبی‌م ، موهای ریز بینی‌م رو تکون میدی... - بلافاصله، با یه نفس عمیق هوای زیادی رو میاری داخل ریه‌هام و تا جایی که ممکنه اونو فشرده می‌کنی - برای اینکه بتونم هوای فشرده شده رو توی سینه نگه دارم ؛ زبونم رو می‌چسبونی به سقف دهانم تا راه گلوم رو ببندی. - حالا وقتشه که این‌همه هوا رو یک‌دفعه آزاد کنی تا عامل مزاحم به بیرون پرتاب بشه.. - اما چشمام ممکنه تحمل این حجم فشار رو نداشته باشن و آسیب ببینن ؛ پس تو اونا رو محکم می‌بندی، - و هم‌زمان راه گلوم رو باز می‌کنی؛ و من عطسه می‌کنم.. ✖️ارادۀ من هرگز نمی‌تونه مثل تو با چنین سرعتی از سلامتیم مواظبت کنه.. ✨بی‌دلیل نیست که بهمون یاد دادی بعد هر عطسه بگیم ؛ الحمدلله.. ممنونم ازت خدا...🙏 👇 https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
🙏 ▪️وقتی بغضم می‌گیره؛ - تو بلافاصله سیستم عصبیم رو فعال می‌کنی و می‌فرستی‌شون سراغ غده‌های اشکیِ چشمام! - این‌جوری اون غده‌ها رو راه می‌ندازی تا اشک بیشتری تولید کنن، - وقتی بغض از حد تحملم فراتر میره، تو دریچۀ غده‌ها رو باز می‌کنی تا اشک‌هام جاری بشن. - هم‌زمان، تو با آزادکردنِ هورمون شادی‌آور و آرامش‌بخش، دلتنگی‌هام رو کم می‌کنی، - و از طرفی با گریه کردن، به خارج شدن سموم بدنم هم کمک می‌کنی و جسمم رو به تعادل می‌رسونی. - همزمان با همه‌ی این اتفاق‌ها، با افزایش سرعت تنفسم، اکسیژن بیشتری وارد بدنم می‌کنی تا مغزم رو خنک کنی. - حالا یواش‌یواش حالم بهتر میشه و احساس سبکی بهم دست میده... ※ شاید من گریه‌کردن رو دوست نداشته باشم، اما تو این سیستم عظیم رو برای تخلیۀ احساسات من و رسیدنم به تعادل و آرامش قرار دادی... 💞 ممنونم ازت خدا 🙏 استاد شجاعی @Ostad_Shojae🌺 👇 https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
  🙏 وقت هضم غذا؛ - تو برای اینکه انرژی لازم برای فعالیت سلول‌هامو فراهم کنی، مواد قندی غذا رو از روده به رگ‌هام می‌فرستی، - بعد برای تجزیه مواد قندی، انسولین لازم رو از پانکراس می‌گیری، - تو با انسولین، قند موجود توی خونم رو تجزیه می‌کنی و برای سوخت و ساز، به سلول‌های بدنم می رسونی، - و اگه مواد قندی بیشتر از نیاز سلول‌هام باشن، اونا رو توی کبدم برای روز مبادا ذخیره می‌کنی، - اینجوری لحظه به لحظه حواست بهم هست، تا قند خونم بالا نره و دچار بیماری دیابت نشم . ممنونم ازت خدا... 🙏 👇 https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
  🙏 وقت هضم غذا؛ - تو برای اینکه انرژی لازم برای فعالیت سلول‌هامو فراهم کنی، مواد قندی غذا رو از روده به رگ‌هام می‌فرستی، - بعد برای تجزیه مواد قندی، انسولین لازم رو از پانکراس می‌گیری، - تو با انسولین، قند موجود توی خونم رو تجزیه می‌کنی و برای سوخت و ساز، به سلول‌های بدنم می رسونی، - و اگه مواد قندی بیشتر از نیاز سلول‌هام باشن، اونا رو توی کبدم برای روز مبادا ذخیره می‌کنی، - اینجوری لحظه به لحظه حواست بهم هست، تا قند خونم بالا نره و دچار بیماری دیابت نشم . ممنونم ازت خدا... 🙏 👇 https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
  🙏 🌞وقتی زیر نور شدید آفتاب راه میرم؛ - تو با پوست نازکم جلوی تبخیر شدن آب تو رگهام رو میگیری. - برای اینکه شدت نور آفتاب به همین پوستم هم آسیبی نزنه، بیرونی ترین لایه‌های اونو از ۲٠ تا ۳٠ سری میلیونی سلول‌هایی که قبلا مردن ساختی. -اینجوری اونا رو بعد از اینکه ازم محافظت کردن، به راحتی جداشون میکنی و به جای اون لایه‌ها، سری بعدی سلول‌های مرده پوستمو جایگزین میکنی.. - در واقع تو با این لطفت، نمیذاری پوستم خیلی زود بشکنه و از بین بره ممنونم ازت خدا... 🙏 👇 https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
ممنونم خدا  ♧ وقتی غذامو قورت میدم، نگهبانانی در مسیر دستگاه گوارش من، قرار دارند که هدایت غذا در مسیر درستش بعهده اوناست! ♧ غذای جویده شده از حلق وارد لوله مری میشه، و بعد نگهبانانی که عضلات حلقوی شکلی هستند، دروازه بین مری و معده رو باز میکنند و اجازه میدن غذا به معده‌ام وارد بشه. ♧ بعد از اون بلافاصله بسته میشن تا محتویات معده‌ام وارد مری نشه و به اون آسیب نزنه. ♧ وقتی معده در حال هضم غذاست، برای اینکه دل درد نگیرم، دوباره اون عضلات باز می‌شن تا گازهای اضافی از راه مری تخلیه بشه. ♧ تو، این باز و بسته کردن به موقع نگهبانان غذا (عضله‌ها) رو بدون اینکه متوجه بشم، برام انجام میدی تا من به دردسر نیفتم. ممنونم ازت خدا... 🙏 ✍️روزمرِگی_من_و_مامان 🧕https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb 🌼 @Ostad_Shojae
🙏 ★بعد از اینکه به یه شیء ریز خیره میشم؛ چشمام تار میشن و ...من پلک میزنم تا چشمام به دید معمولی برگردند! - بعد از باز کردن پلک‌ها، این اتفاق نمیفته مگر بواسطه‌ی قدرت تنظیم نور و فاصله، که به عنبیه و مردمک چشمان من بخشیدی، ساختاری شبیه یک دوربین عکاسی! - تو به مغزم سپردی تا بر اساس تفاوت چیزی که قبل و بعد پلک زدن میبینم، میزان گشاد شدن و تنگ شدن مردمک چشمم رو تنظیم کنه، تا با تنظیم نور و فاصله، هم اجسام رو در فواصل گوناگون، به وضوح ببینم، هم فاصله ام رو با اونها تنظیم کنم. اگه این مکانیزم قدرتمند رو نداشتم؛ بعد هر پلک زدن، دنیای اطرافم رو سایه دار و متلاطم می‌دیدم و با اجسام مکررا برخورد می‌کردم. ممنونم ازت خدا... 🙏 @Ostad_Shojae ✍️روزمرِگی_من_و_مامان 🧕https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb 🌼
🙏 👣 وقتی روی ارتفاع راه میرم؛ - یادم میوفته که اگه پام انگشت کوچیک نداشت، چقدر حفظ تعادل برام سخت میشد. - تو وظیفه این کوچک ترین انگشتم رو منحصر به خودش در نظر گرفتی، - تا جایی که همه انگشتانم رو متصل بهم آفریدی اما این انگشتم رو تافته جدا بافته کردی و بهش ماهیچه ها و تاندون های جداگانه دادی.. - اینجوری با این عضو کوچولوی پاهام زمانیکه میدوم و بالا و پایین میپرم، ازم مراقبت میکنی تا تعادلم رو حفظ کنم و زمین نخورم. ممنونم ازت خدا...🙏 ✍️روزمرِگی_من_و_مامان 🧕https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb 🌼
  🙏 🤚وقتی به سر انگشت‌های دستام نگاه میکنم؛ - متوجه میشم که خطوط روی هر کدوم رو مخصوص به خودش آفریدی. و همه این خطوط رو هم منحصر به من! - تو این خطوط ظریف و پیچیده رو قبل از اینکه من از شکم مادرم متولد بشم؛طراحی کردی🤚 - شرایط روحی و روانی مادرم در زمان بارداری رو، تو طراحی این خطوط دخیل کردی. - عجیب اینجاست که اگه به‌ هردلیلی از سطح پوستم پاک بشن؛ بعد از مدتی تو دوباره اونا‌ رو برمیگردونی.🙆 - بدون شک، این خطوط تمام هویت من هستن. بخاطر همینم حتی برای دوقولوهای همسانم اینا رو یه‌جور تعریف نکردی. - دارم فکر میکنم...خودت گفتی که تو قیامت، حتی میتونی خطوط سرانگشتامون رو هم دوباره مرتب کنی. اینجوری دیگه حجت رو به من تموم کردی تا مفهموم خاص بودن آفرینشم به دست تورو کاملا درک کنم.⚡️ ممنونم ازت خدا... 🙏 @Ostad_Shojae ✍️روزمرِگی_من_و_مامان 🧕https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb 🌼