#جلسه خواستگاری
🌸 قسمت ششم
و مهریه سر ۱۴ سکه توافق شد.به انضمام سفر عمره و حفظ یک جزء قران و زیارت عاشورا که این دو موردش توسط خود رباب عزیزم بیان شد و فقط شفاهی گفته شد من موندم این چه شرطیه قرار شد یک تحقیقی بکنند و دو ، سه هفته بعد زنگ بزنیم و خبر بگیریم آخه معتقد بودند باید اساسی تحقیق کنیم ودوست نداریم عجله کنیم.اینجوری بهتون بگم ، تو یه جاهایی خیلی ساده گرفتند به من ولی تو یه جاهای دیگه ای مثل همین تحقیق خیلی سختگیر و قاطع بودند
ما فقط یک جلسه خواستگاری نداشتیم بلکه بعد از تایید اون ها بعد از سه هفته که موافقت اعلام کردند ، حدودا ۱۰ الی ۱۲ جلسه ای من می رفتم خونشون و با رباب عزیزم صحبت می کردیم تا شناخت اساسی رخ بده. البته همه جلسات توی اتاق نبود ، بعضی حرفامون خصوصی نبود و برای همین توی پذیرایی خونشون می نشستیم و حرف می زدیم البته با حفظ نگاه و حد و مرزها دراین حین۱۲جلسه دو الی سه جلسه ای هم خانواده هامون رفت و آمد داشتند و حتی دوبار هم اونا اومدند خونمون،چون میخواستیم خانواده های دو طرف هم دیگر را بشناسند و این یکی از کار های خوبی بود که ما انجام دادیم
رباب عزیزم گفته بود ما باید زیاد صحبت کنیم و همو بشناسیم و هروقت اختلاف اساسی داشتیم جلساتمون را متوقف می کنیم و تمام اما چون اختلاف اساسی نداشتیم جلساتمون به ۱۰ الی ۱۲ جلسه رسید و من خیلی خوب با خانوادشون آشنا شدم و همچنین اونها منو شناختند، شاید جالب باشه حتی چند جلسه ای شام و ناهارخونشون موندم
ادامه دارد و گاها با پدرش و خانوادش گپ میزدم
ادامه دارد
✍️روزمرِگی_من_و_مامان
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
آرامش، رهایی از طوفان نیست، بلکه آرام زندگی کردن در میان طوفانهاست. انسانهاى شاد، دنياى درونشان را ميسازند. انسانهاى غمگين، دنياى بيرونشان را سرزنش ميكنند … 🌱🌸
✍️روزمرِگی_من_و_مامان
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
👆آیا شما تجربه داشتید ؟دوستمون را راهنمایی کنید
✍️روزمرِگی_من_و_مامان
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
25.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کیک توت فرنگی
ترکیبات:
۲عدد تخم مرغ+یک لیوان آرد+سه چهارم لیوان روغن +یک لیوان شیر +یک لیوان شکر +رنگ مجاز +بکینگ پودر+وانیل +خامه قنادی
✍️روزمرِگی_من_و_مامان
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
#جلسه خواستگاری
🌸قسمت هفتم
تمام این جلسات بسیار کنترل شده بود و هیچ حد و مرزی خارج نشد ، حتی رباب عزیزم به جز مواردی بسیار پوشیده بود اوایل گمانم می خواست من بتونم ایشون را ورانداز کنم لذا خیلی پوشیده نبود البته حجابش کامل بود
عرض کنم خدمت شما که من هر جمعه عصر رباب عزیزم را می برم بیرون
اختیار را می ذارم با خودش
هرجا که عزیز دلم دستور داد می برمش
اما نکته اینجاست که رباب عزیزم نیز کامل شرایط را در نظر می گیره مثلا سعی می کنه جاهای نزدیک به منزلمون را انتخاب کنه یا مثلا جایی باشه که خرج رو دستم نیفته و امثال این
دوست دارم ببرمش تفریح جمعه ها تا خستگی از تنش بره بیرون
دیشب گفته دلش برای خواهرش تنگ شده
هماهنگ کردن و ما امشب شب نشینی می ریم خونه خواهرش و اینا
در ضمن اگر وضع مالیم اجازه بده جمعه ها براش از بیرون غذا می خرم ساندویج و پیتزا را قبول نداره
عمدتا جای دوستان خالی کباب می خرم
گرچه غر غر می کنه که چرا کباب خریدی؟
و می گه توی این وضعیت من راضی نیستم این خرجا را می کنی
و واقعا به فکر جیب منه اما دلیل نمیشه من از قناعت زیاد اون سوءاستفاده کنم.
ناگفته نمونه منم خیلی حواسم بهش است و این مسئله دو طرفه هست.
جمعه هفته پیش نتونستم براش از بیرون غذا بخرم
در عوض ظهر رفتم پیشش و کلی نوازشش کردم همون کوکو سبزی معمولی را ازش خواستم تا خودم لقمه کنم و بهش بدم . واقعا با چه ولعی می خورد، شوق توی چشماش موج می زد و من این احساس بهم دست داد که این کوکو سبزی بیش از کباب بهش چسبید خدا را شکر همیشه این ....
ادامه دارد
✍️روزمرِگی_من_و_مامان
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
عزیزِ من..🥺♥️🌱
غمگین نباش ..فکر کن به اتفاقات خوبِ هنوز نیفتاده
به لبخند هایِ هنوز نزده، آدم های خوبِ هنوز ملاقات نکرده،
و سفرهای ناب هنوز نرفته...
فکر کن به مسیر های سبز و روشنی که بن بست نیستند
به پل های محکمی که به سرزمین های آرام میرسند..
🌱و لایحزنک قولهم …
شبتون بخیر و آرام 🪴
✍️روزمرِگی_من_و_مامان
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
از خداوند بخواهید
زیاد هم بخواهید
چون هیچ چیز برای او زیاد نیست …
رسول اکرم (ص)
سلام صبحتون بخیر🌸🌸
✍️روزمرِگی_من_و_مامان
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
#مطبخ
علی نازیک( غذای معروف ترکیه)
مواد لازم برای ۴ نفر👇
بادمجان متوسط: ۵ عدد
پیاز متوسط: ۱ عدد
گوشت چرخ کرده: ۳۰۰ گرم
سیر: ۳ حبه
ماست چکیده: ۱ پیمانه
کره: ۲۰ گرم
گوجه فرنگی خرد شده: ۲ پیمانه
نمک، فلفل سیاه: ۱/۲ قاشق مرباخوری
زردچوبه: ۱ قاشق مرباخوری
آویشن یا پونه: ۱ قاشق مرباخوری
طرز تهیه👇
بادمجان ها را کبابی کنید و با چاقو ساطوری کنید و با پیاز داغ آماده یکم تفت بدین و بعد با ماست و سیر رنده شده ترکیبش کنید، بورانی شما آماده است، کف بشقاب پهنش کنید.
پیاز داغ درست کنید و گوشت چرخکرده را با یک عدد سیر و ادویه ها بهش اضافه کنید و تفت بدین تا گوشت پخته بشه؛ بعد گوجه های خرد شده را اضافه کنید و تفت بدین، مایه گوشتی را روی بورانی داخل بشقاب بریزین و سرو کنید
نوش جان❤️
✍روزمرگی_من_و_مامان
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
.
ازدلایل وز وز گوش👆
دوستمون راهنمایی کردند
✍️کانال روزمرگی من و مامان
🧕http://ble.ir/join/ZGFiODBlYz
من خدای خودم را دوست دارم
خدایا سپاس بیکران مرا بپذیر که تو را عاشق دیدم و غریبانه عاشقت شدم. تو را بخشنده پنداشتم و گنهکار شدم. تو را وفادار دیدم و بیوفایی نمودم. ولی هر کجا که رفتم سرشکسته بازگشتم. تو را گرم دیدم و در سردترین لحظات به سراغت آمدم. اما تو مرا چه دیدی که همچنان بخشنده و توبه پذیر و مشتاق بندهات ماندی؟ خداوندا! به دل نگیر اگر گاهی، زبانم از شکرت باز میایستد. تقصیری ندارد، قاصر است. کم میآورد در برابر بزرگی ات؛ لکنت میگیرند واژههایم در برابرت. در دلم اما همیشه ذکر خیرت جاریست. تو را دوست دارم و بینهایت سپاسگزارم.
✍️روزمرِگی_من_و_مامان
🧕https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
باهم برای همدعا کنیم🤲
ان شاالله بزودی حالشون خوب بشه
✍️روزمرِگی_من_و_مامان
🧕https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
#داستان
#جلسه_خواستگاری
قسمت هشتم
این عبارت را با خودم و توی دل خودم مرور می کنم
جالب اینه بعد از اتمام غذا و اینکه ظرف ها را شستم آخه جمعه ها ازش خواستم تا من ظرف ها را بشورم رو کرده به من می گه علی من نون و محبت امروز از نون و کباب اون هفته بیشتر بهم چسبید
راستی فکر نکنید حال نداشته که غذای خوشمزه درست کنه. آخه مواد غذایی زیادی نبود توی خونه
هیچ وقت به خاطر نداشته هام حتی با اخم و حالت صورتش هم ایراد نگرفته
سعی کرده با همین وضع مالیم بتونه مدیریت کنه.
بهم می گه علی آقا من می بینم تو داری همه سعی خودت را می کنی پس ازت راضی نیستم اگه تو دلت غصه بخوری که چرا نمی تونی برام زیاد خرج کنی، باور کن اگه محبت واسم خرج کنی از هرچیزی بیشتر منو راضی می کنه.
چه کنم خدایا ؟ دستم زیاد باز نیست و خرج ها سنگین
در ضمن جمعه اون هفته یک کوچولو با هم قهر بودیم ، آخه من نه تنها نتونستم براش کباب بخرم بلکه مواد زیادی هم تو یخچال نبود، یکم دلم غصه داشت . اما نمی دونم چه سری هست که رباب عزیزم می تونه دقیقا چهره منو ترجمه کنه خودمم گاهاُ تعجب می کنم و هرچه سعی کنم تابلو نکنم اما باز می فهمه تو دلم چی می گذره ، برای همین فهمید ناراحتم و گفت علی چرا ناراحتی ؟ مگه بهت نگفتم دوست ندارم به خاطر وضع اقتصادی غم داشته باشی ؟ من از تو راضی نیستم که اینجوری می کنی چون باور کن تو که غم بخوری منم دلم خالی میشه
خلاصه یک کوچولو قهر کرد
البته قهر های من و رباب عزیزم خیلی خنده داره مثلا با من قهره درحالیکه برام چای میاره..
ادامه دارد
✍️روزمرِگی_من_و_مامان
🧕https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb