دلنوشته یک مهاجر افغانستانی در باب شهادت #سید_محرومان
ما سالهاست طعم امنیت را حتی به خاطر هم نمی آوریم. یادمان نمی آید زندگی کردن بدون صدای انفجار بی دلهره آوارگی چه رنگی است.
شوری اشک آن قدر به دهانمان مزه کرده که شیرینی شادی به آن نمینشیند. ما که اسممان در صدر لیست مستضعفان
جهان مدام بالا و پایین میشود. ما بچه یتیمهایی که همیشه رشک میبریم به مهر پدرانه رهبری که سایه اش مثل کوه بالای سرتان است.
ما که هربار موعد انتخابات هرچند دستمان کوتاه است از رای دادن، اما دست به دعا میبریم برای فرد صالحی که خیرش به دامن ما هم جاری میشود.
ما که سالهاست مهمان خانه شماییم و هم سفره بر سر خوان کرامت سلطان. امروز دیدن اشکهای شما بغض ما را درهم می شکند.
از ما همین قدر بر می آید به رسم برادری
در روزگار سختی مرزهایتان را به رویمان گشودید و ما امروز فقط همین دستهای خالی را داریم برای در آغوش گرفتن تان سرتان را روی شانه ما بگذارید.
روی همین رشته کوههای کوچک و نحیف و لرزان، ما با اندوه و فراق بیگانه نیستیم
حالت سوخته را سوخته دل داند و بس
انگار دوباره برادری، عزیزی پاره تنی را در
آتشی، ویرانه ای، سیلی گم کرده باشیم
به نام وطن دار غم شریکتان هستیم جانِ برادر
جانتان جور باشد و سرتان سلامت...
#شهید_جمهور
#سید_محرومان
#غم_شریکی
#خون_شریکی
▫️هیئت شهدا و رزمندگان فاطمیون اصفهان