eitaa logo
من‌ ینتظر || سید‌هادی‌‌اشرفیان
425 دنبال‌کننده
335 عکس
666 ویدیو
20 فایل
«و منهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر » دنیا تاریکه ولی هدف ما روشنه! «الله نور السماوات و الارض» (مطالب و نکاتی که به دلم میشینه یا از دلم بر میاد ، با شما سرورانم به اشتراک میگذارم إن شاء اللّٰه) | مَنْ یَنْتَظِر |🕊️ آی دی این مسکین : 👤 @ashrafian
مشاهده در ایتا
دانلود
8.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«احساس پدر-دختری » مصاحبه با خانمی که رهبری در نمایشگاه کتاب از غرفه ایشان بازدید کردند و دقایقی صحبت کردند! (♥️) | مَنْ یَنْتَظِر | 🕊 https://eitaa.com/manyantazer1
🪔 از «عُرُبًا أَتْرَابًا» تا قلب زمین زبان، وحی، و هندسه‌ی تمدن توحیدی وقتی قرآن می‌فرماید: عُرُبًا أَتْرَابًا (واقعه/۳۷) و از زنانی مهربان و هم‌سن سخن می‌گوید، بسیاری آن را با عینک جنسی می‌خوانند؛ اما قرآن از میل جنسی نمی‌گوید، بلکه از محبت فطری، توازن وجودی، و انس متقابل سخن می‌گوید. واژه‌ی «عُرُب» از ریشه «ع-ر-ب» می‌آید؛ به معنای ابراز محبت، خوش‌بیانی، و انس آگاهانه. همان ریشه‌ای که در نام «قوم عرب» و «زبان عربی» نیز حضور دارد. از همین‌جا می‌توان پرسید: آیا «عرب» نام قومی است که ویژگی زبانی و فرهنگی خاصی داشته‌اند و از همین‌رو چنین نامی گرفته‌اند؟ آیا این نام‌گذاری صرفاً تصادفی است یا نشان‌دهنده یک ویژه و برآمده از حکمت الهی؟ 🔸 عرب، نام یک «قوم با ویژگی زبانی ـ فرهنگی» بود، نه یک نژاد در تحلیل دقیق ریشه واژه «عرب»، درمی‌یابیم که این واژه نخست، صفتی فرهنگی بوده است؛ یعنی به گروهی از مردمان اطلاق می‌شده که دارای زبان روشن، بیان فصیح، شعر پویا و فرهنگ زنده‌ی زبانی بوده‌اند. سپس، این صفت به‌تدریج به نام یک قوم تبدیل شده است. پس «عرب»، در اصل نه نژاد است، نه برتری قومی، بلکه تجسم یک زنده‌ی گفتار، فکر، و حضور کلامی در زندگی انسانی است. 🔸 و اما اسماعیل و آغاز یک جریان فرهنگی-وحیانی براساس سنت قرآنی و روایی، حضرت ابراهیم، فرزندش اسماعیل را به سرزمینی بی‌کشت و خالی ساکن کرد: "رَبَّنَا إِنِّی أَسْکَنتُ مِن ذُرِّیَّتِی بِوَادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ..." (ابراهیم/۳۷) اما این خلأ، زمینه‌ی رشد فرهنگی ـ توحیدی شد. اسماعیل نه‌تنها پیامبر بود، بلکه نخستین کسی بود که در آن سرزمین، زندگی را بر اساس وحی و انس با خدا آغاز کرد. اگر قوم یا اقوامی در آن منطقه حضور داشتند، به‌تدریج از این فرهنگ تأثیر پذیرفتند؛ و اگر از نسل او بودند، رشدشان ریشه در نبوت و تربیت الهی داشت. بدین ترتیب، در یک روند طبیعی، فرهنگی شکل گرفت که ویژگی آن، بیان فطری، زبان قوی، معناپروری، و سبک زندگی توحیدی بود. این فرهنگ، همان است که بعدها به «عرب» معروف شد. 🔸 زبان، آینه‌ی فرهنگ است؛ زبان عربی، محصول فرهنگ وحی زبان، صرفاً ابزار نیست؛ بلکه آینه‌ی تفکر و ساختار معنایی یک ملت است. زبان قوی، نشانه‌ی فرهنگ دقیق و نظام‌یافته است؛ چون واژه‌ها تنها روی کاغذ نیستند، بلکه حامل اندیشه‌ها و ارزش‌ها هستند. ، در نقطه‌ای از تاریخ، به چنان بلوغی رسید که توانست: مفاهیم توحیدی را با ظرافت و عمق منتقل کند، مرز میان "علم" و "فهم" و "تعلیم" و "تعلّم" را دقیقاً مشخص کند، و آماده شود برای آن‌که کامل‌ترین وحی خدا را حمل کند. این ظرفیت تصادفی نبود؛ بلکه نتیجه‌ی فرهنگ نضج‌گرفته در بستر وحی ابراهیمی و اسماعیلی بود. 🫀 استعاره‌ای تمدنی: زمین همچون بدن، وحی همچون خون، زبان همچون شریان اگر زمین را همچون بدنی واحد ببینیم، آسیای غربی، قلب آن است، و وحی، خون حیات‌بخش معنوی. و درست همان‌گونه که قلب، خون را به کل اندام‌های بدن می‌فرستد، وحی نیز از این منطقه به سوی تمام ملت‌ها، نسل‌ها، و فرهنگ‌ها روانه می‌شود. اما خون، به‌تنهایی کافی نیست. باید شریان‌هایی باشد که آن را به اعضا برساند؛ و در جهان معنا، زبان‌ها، شریان‌های وحی‌اند. 🩸 هرچه از قلب دورتر، زبان‌ها منشعب‌تر، فرهنگ‌ها پراکنده‌تر در بدن، هرچه از قلب دورتر شویم، رگ‌ها باریک‌تر و منشعب‌تر می‌شوند، تا جایی که به مویرگ‌ها می‌رسند؛ مویرگ‌هایی که گاه انسداد پیدا می‌کنند و دیگر خون به آن‌ها نمی‌رسد. و در جهان فرهنگ نیز چنین است: هرچه از قلب زمین دور شویم—هم جغرافیایی، هم معرفتی— زبان‌ها منشعب‌تر، معناها گنگ‌تر، فرهنگ‌ها پراکنده‌تر، و گاه منحرف‌تر می‌شوند. ⚖️ زمین همچون ؛ ، محل «میزان» الهی در ترازوهای قپونی، اگر مرکز ترازو اندکی از جای خود بلغزد، هر دو کفه—even سنگین‌ترینشان—بی‌تعادل می‌شوند. زمین نیز چنین است: آسیای غربی، نه‌فقط قلب زمین، بلکه مرکز «میزان» آن است. اگر این مرکز، که حامل وحی، معنا، و زبان توحیدی است، ثابت و راست بماند، آنگاه شرق و غرب، شمال و جنوب، همگی روی میزان الهی می‌ایستند. اما اگر مرکز بلغزد، خود به‌هم می‌خورد؛ و آن‌گاه دیگر نمی‌توان با هیچ کفه‌ای، تعادل ساخت. https://eitaa.com/ommat_Dream