eitaa logo
منزلگه عشاق مرآ.شهید باهنر کرمان
91 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
791 ویدیو
86 فایل
📺به کانال اطلاع رسانی منزلگه عشاق شهید باهنر فراجا بپیوندید: https://eitaa.com/manzelgaheoshaghbahonarkerman
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆مهماندار مهربان خانه ابوايوب انصارى كه پيامبر (ص ) در مدينه وارد منزل او شد (چنانكه در داستان قبل ذكر شد) يك خانه ساده خشت و گلى بود، ولى دو طبقه داشت ، ابوايوب به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) عرض كرد: پدر و مادرم به فدايت من دوست دارم كه شما در اطاق طبقه بالا باشيد، و من نمى پسندم كه در بالا سكونت كنم ، اينك اختيار انتخاب با شما است . پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) فرمود: براى رفت و آمد افراد، طبقه پائين ، مناسبتر است . به اين ترتيب ، رسول اكرم (ص ) در طبقه پائين سكونت نمودند، ابوايوب مى گويد من و مادرم ، در طبقه بالا بوديم ، وقتى به وسيله دلو و طناب ، از چاه آب مى كشيديم ، مراقب بوديم مبادا قطره اى آب به رسول اكرم (صلى اللّه عليه و آله ) پاشيده شود، و كاملاً مخفى بودم و آهسته حرف مى زديم ، و رعايت احترام آن حضرت را مى كرديم ، و وقتى كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) در بستر خواب مى آرميد، حركت نمى كرديم (تا صداى پاى ما باعث رفع آسايش آن حضرت نشود) و وقتى كه غذائى مى پختيم ، در اطاق را مى بستيم ، كه دود آتش به سوى رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) نرود. روزى ظرف آب افتاد و آب آن ريخت ، و ما جز يك پارچه نداشتيم ، مادرم آن را روى آب افكند و كم كم آب را جمع كرد كه مبادا قطره اى از آن ، به طبقه پائين ، به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) برسد. و مسلمانان از مهاجر و انصار، به حضور آن حضرت مى رسيدند، و اسعدبن زرارة هر روز، صبح و شام ، يك ظرف آبگوشت مى فرستاد، و هر كسى بر آن حضرت وارد مى شد، با هم از آن غذا مى خوردند. روزى اسيدبن حضير ديگى پر از غذا، درست كرد، ولى كسى نبود آن را به خانه بياورد، خودش آن را برداشت و به خانه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) آورد، او مرد شريف و بزرگوارى بود، و در مورد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) ايثارگرى كرد، رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) پس از نماز، او را ديد، فرمود: خودت غذا را حمل مى كنى ؟ عرض كرد: آرى ، كسى را نيافتم ، خودم آوردم . پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) به او فرمود: بارك اللّه عليكم من اهل بيت : خداوند به شما و خانواده شما، بركت بدهد. 📚داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى 🌐آدرس سایت: www.manzelgaheoshagh.ir 📲در شبکه های اجتماعی زیر با ما همراه باشید👇👇👇 🔹 سروش و روبیکا و ایتا: @manzelgaheoshagh 🔸 آپارات : www.aparat.com/manzelgaheoshagh_ir
🔷🪴🔷🪴🔷🪴🔷🪴🔷 🔆تلاش در راه زندگى 🍃عمربن مسلم يكى از ياران امام صادق عليه السلام بود. مدتى گذشت ، خدمت حضرت نيامد، امام جوياى حال او شد، عرض كردند: او تجارت را ترك كرده و مشغول عبادت است . حضرت فرمود: واى بر او آيا نمى داند كسى كه در طلب روزى كوشش نكند دعايش ‍ مستجاب نمى شود؟ سپس فرمود: گروهى از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله هنگامى كه آيه (و من يتق الله يجعل له مخرجا و يرزيه من حيث لايحتسب ) نازل شد درها را به روى خود بستند و رو به عبادت آوردند و گفتند: خداوند روزى ما را عهده دار شده ! اين قضيه به گوش رسول خدا صلى الله عليه و آله رسيد حضرت فرمود: ✨✨هر كس چنين كند دعايش مستجاب نمى شود، لذا شما بايد در راه زندگى سعى و تلاش كنيد. 📲در شبکه های اجتماعی زیر با ما همراه باشید👇👇👇 🔹 سروش و روبیکا و ایتا: @manzelgaheoshagh 🔸 آپارات : www.aparat.com/manzelgaheoshagh_ir
🔆مهمان نوازی   عربى بدشكل و بسيار زشت رو، ميهمان حضرت مجتبى (عليه السلام ) گرديد و بر سر سفره نشست . از روى حرص و اشتهاى فراوان مشغول غذا خوردن شد. از آنجا كه خوى امام و اين خانواده كريم است آنجناب از غذا خوردن او خرسند گشت و تبسم فرمود. در بين صرف غذا پرسيد:  اى عرب زن گرفته اى يا مجردى ؟  عرض كرد زن دارم . فرمود: چند فرزند دارى ؟ گفت هشت دختر دارم كه من به شكل از همه بهترم اما آنها از من پرخورترند. حضرت تبسم نموده او را ده هزار درهم بخشيد گفت اين سهم تو و زوجه و هشت دخترت .(1) 1- لطائف الطوائف ، ص 139. 📚منبع: آگاه شویم،حسن امیدوار،جلد هفتم. 📲در شبکه های اجتماعی زیر با ما همراه باشید👇👇👇 🔹 سروش و روبیکا و ایتا: @manzelgaheoshagh 🔸 آپارات : www.aparat.com/manzelgaheoshagh_ir
هدایت شده از 🍁لطفِ خدا🍁
یک‌ خانم نویسنده آمریکایی از سفری که به مصر داشت خاطراتی نوشت به این شرح: در داخل اتوبوس داخل شهری در مصر نشسته بودم دیدم جوان مصری وارد شد، ایستاد و میله اتوبوس رو گرفت بعد از چند دقیقه دیدم توجهش به دختری که نشسته بود جلب شد. دقت که کردم دیدم دخترک طوری نشسته که بین جورابش و پاچه شلوارش (ساق پا) فاصله افتاده و اون پسر جوان به همون چند سانتی که عریان بود داشت با دقت و حالتی خاص نگاه میکرد. نویسنده زن آمریکایی میگه اونجا حسرت خوردم که چرا هیچ وقت شوهرم به من همچین توجهی نداره. همونجا به ذهنم رجوع و گذشته رو مرور کردم. این خانم در ادامه میگه: در بین مرور گذشته ام متوجه شدم در جامعه غربی مثل کشور من، وقتی یک مردی مثل شوهر من که از منزل بیرون میره تا وقتی که میخواد برگرده ناخواسته با صدها زن بدون حجاب و پوشش مواجهه داره و ناخواسته در ذهنش من رو با این صدها زن مقایسه میکنه و طبیعتا اونی که در این مقایسه شکست میخوره من هستم چون قطعا توان رقابت با صدها زن رو ندارم. در ادامه میگه: درجوامع غربی وقتی یکی مثل شوهر‌ من از سرکار به خونه برمیگرده اینقدر با زنهای مختلف و بزک کرده با پوشش نامناسب غربی صحبت کرده که وقتی به من میرسه دیگه میل و علاقه ای برای صحبت با من براش نمیمونه چون اشباعه. مثل کسی که از صبح به غذاهای مختلف ناخنک بزنه وقتی ظهر شد دیگه میلی برای غذای اصلی نداره. نویسنده زن آمریکایی میگه اونجا بود که به در اسلام پی بردم و فهمیدم چرا در اسلام گفته شده: خداوند حجاب رو برای تحکیم بنیان خانواده ها مقرر کرده. ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ @lotfe_khodaa