هدایت شده از جرعه نور
@ostad_shojae4_5989934804601148781.mp3
زمان:
حجم:
14.47M
🚨 بدون ارتباط با امام زمان علیه السلام، ارتباط با خدا ممکن نیست.
🎤 حجت الاسلام #شجاعی
🏷 #امام_زمان_عجل_الله_فرجه
هدایت شده از جرعه نور
❇️ تشرّف تاجر اصفهانی و طىّ الارض با جناب هالو
🗂 قسمت اول
☑️ آقای حاج آقا جمال الدين رحمه اللّه فرمودند:
▫️من برای نماز ظهر و عصر به مسجد شيخ لطف اللّه که در ميدان شاه اصفهان واقع است، میآمدم. روزی نزديک مسجد، جنازهای را ديدم که میبرند و چند نفر از حمّالها و کشيکچیها همراه او هستند. حاجی تاجری، از بزرگان تجّار هم که از آشنايان من است پشت سر آن جنازه بود و به شدّت گريه میکرد و اشک میريخت.
من بسيار تعجّب کردم؛ چون اگر اين ميّت از بستگان بسيار نزديک حاجی تاجر است که اينطور برای او گريه میکند، پس چرا به اين شکل مختصر و اهانتآميز او را تشييع میکنند و اگر با او ارتباطی ندارد، پس چرا اينطور برای او گريه میکند؟
تا آنکه نزديک من رسيد، پيش آمد و گفت:
🔸 آقا به تشييع جنازه اولياء حقّ نمیآييد؟
▫️ با شنيدن اين کلام، از رفتن به مسجد و نماز جماعت منصرف شدم و به همراه آن جنازه تا سر چشمه پاقلعه در اصفهان رفتم. (اين محل سابقا غسّالخانه مهمّ شهر بود) وقتی به آنجا رسيديم، از دوری راه و پيادهروی خسته شده بودم. در آن حال ناراحت بودم که چه دليلی داشت که نماز اوّل وقت و جماعت را ترک کردم و تحمّل اين خستگی را نمودم آن هم بهخاطر حرف حاجی. با حال افسردگی در اين فکر بودم که حاجی پيش من آمد و گفت:
🔸 شما نپرسيديد که اين جنازه از کيست؟
▫️ گفتم:
🔹 بگو.
▫️گفت:
🔸 میدانيد امسال من به حجّ مشرّف شدم. در مسافرتم چون نزديک کربلا رسيدم، آن بستهای را که همه پول و مخارج سفر با باقی اثاثيه و لوازم من در آن بود، دزد برد و در کربلا هم هيچ آشنايی نداشتم که از او پول قرض کنم. تصوّر آنکه اين همه دارايی را داشتهام و تا اينجا رسيدهام؛ ولی از حجّ محروم شده باشم، بیاندازه مرا غمگين و افسرده کرده بود.
(ادامه دارد)
⬅️ بركات حضرت ولی عصر(علیه السلام)، اثر سید جواد معلم، صفحات ۱۲۵ تا ۱۲۷
🏷 #مهدویت #تشرفات #امام_زمان_عجل_الله_فرجه
هدایت شده از جرعه نور
❇️ تشرّف تاجر اصفهانی و طىّ الارض با جناب هالو
🗂 قسمت دوم
▫️ ... در فکر بودم که چه کنم. تا آنکه شب را به مسجد کوفه رفتم. در بين راه که تنها و از غم و غصّه سرم را پايين انداخته بودم، ديدم سواری با کمال هيبت و اوصافی که در وجود مبارک حضرت صاحب الامر عليه السّلام توصيف شده، در برابرم پيدا شده و فرمودند:
🔶 چرا اينطور افسرده حالی؟
◽️ عرض کردم:
🔷 مسافرم و خستگی راه سفر دارم.
◽️فرمودند:
🔶 اگر علّتی غير از اين دارد، بگو.
◽️ با اصرار ايشان شرح حالم را عرض کردم.
در اين حال صدا زدند:
🔶 هالو.
◽️ ديدم ناگهان شخصی به لباس کشيکچیها و با لباس نمدی پيدا شد. (در اصفهان در بازار، نزديک حجره ما يک کشيکچی به نام هالو بود) در آن لحظه که آن شخص حاضر شد، خوب نگاه کردم، ديدم همان هالوی اصفهان است. به او فرمودند:
🔶 اثاثيهای را که دزد برده به او برسان و او را به مكّه ببر
◽️ و خود ناپديد شدند.
آن شخص به من گفت:
🔷 در ساعت معيّنی از شب و جای معيّنی بيا تا اثاثيهات را به تو برسانم.
◽️ وقتی آنجا حاضر شدم، او هم تشريف آورد و بسته پول و اثاثيهام را به دستم داد و فرمود:
🔷 درست نگاه کن و قفل آن را باز کن و ببين تمام است؟
◽️ ديدم چيزی از آنها کم نشده است.
فرمود:
🔷 برو اثاثيه خود را به کسی بسپار و فلان وقت و فلان جا حاضر باش تا تو را به مكّه برسانم.
◽️ من سر موعد حاضر شدم. او هم حاضر شد. فرمود:
🔷 پشت سر من بيا.
◽️ به همراه او رفتم.
مقدار کمی از مسافت که طىّ شد، ديدم در مكّه هستم.
فرمود:
🔷 بعد از اعمال حجّ در فلان مکان حاضر شو تا تو را برگردانم و به رفقای خود بگو با شخصی از راه نزديکتری آمده ام، تا متوجّه نشوند.
◽️ ضمنا آن شخص در مسير رفتن و برگشتن بعضی صحبتها را با من به طور ملايمت میزدند؛ ولی هر وقت میخواستم بپرسم شما هالوی اصفهان ما نيستيد، هيبت او مانع از پرسيدن اين سؤال میشد.
بعد از اعمال حجّ، در مکان معيّن حاضر شدم و مرا، به همان صورت به کربلا برگرداند.
(ادامه دارد)
⬅️ بركات حضرت ولی عصر(علیه السلام)، اثر سید جواد معلم، صفحات ۱۲۵ تا ۱۲۷
🏷 #مهدویت #تشرفات #امام_زمان_عجل_الله_فرجه
هدایت شده از جرعه نور
❇️ تشرّف تاجر اصفهانی و طىّ الارض با جناب هالو
🏷 قسمت سوم (آخر)
در آن موقع فرمود:
🔷 حقّ محبّت من بر گردن تو ثابت شد؟
◽️ گفتم:
🔸بلی.
◽️ فرمود:
🔷 تقاضايی از تو دارم که موقعی از تو خواستم انجام بدهی.
◽️ و رفت. تا آنکه به اصفهان آمدم و برای رفتوآمد مردم نشستم. روز اوّل ديدم همان هالو وارد شد.
خواستم برای او برخيزم و به خاطر مقامی که از او ديده ام او را احترام کنم اشاره فرمود که مطلب را اظهار نکنم، و رفت در قهوهخانه پيش خادمها نشست و در آنجا مانند همان کشيکچیها قليان کشيد و چای خورد. بعد از آن وقتی خواست برود نزد من آمد و آهسته فرمود:
🔷 آن مطلب که گفتم اين است: در فلان روز دو ساعت به ظهر مانده، من از دنيا میروم و هشت تومان پول با کفنم در صندوق منزل من هست. به آنجا بيا و مرا با آنها دفن کن.
▪️ در اينجا حاجی تاجر فرمود:
▫️ آن روزی که جناب هالو فرموده بود، امروز است که رفتم و او از دنيا رفته بود و کشيکچیها جمع شده بودند. در صندوق او، همانطور که خودش فرمود، هشت تومان پول با کفن او بود. آنها را برداشتم و الآن برای دفن او آمدهايم.
▪️ بعد آن حاجی گفت:
▫️ آقا! با اين اوصاف، آيا چنين کسی از اولياء اللّه نيست و فوت او گريه و تأسّف ندارد؟
⬅️ بركات حضرت ولی عصر(علیه السلام)، اثر سید جواد معلم، صفحات ۱۲۵ تا ۱۲۷
🏷 #مهدویت #تشرفات #امام_زمان_عجل_الله_فرجه
⚜@p_Mahdavi
هدایت شده از جرعه نور
4.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❇️ ماجرای بانوی شهیده «صیانه ماشطه» که پس از ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف دنیا رجعت میکند و جزو خدمت کنندگان به آن حضرت خواهد بود.
🏷 #ظهور
#رجعت
#امام_زمان_عجل_الله_فرجه
هدایت شده از جرعه نور
10.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 در همه مشکلات از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف کمک بخواهیم.
🎙آیت الله ناصری (ره)
🏷 #امام_زمان_عجل_الله_فرجه
#توسل
آیت الله#ناصری (ره)
هدایت شده از جرعه نور
🌸 تشرف سيد بحرالعلوم و صاحب مفتاح الكرامه
❇️ عمل به احکام شرعی
✅ صاحب كتاب مفتاح الكرامه - سيد جواد عاملى(ره ) - فرمود:
🌌 شـبـى، اسـتادم سيد بحرالعلوم از دروازه شهر نجف بيرون رفت و من نيز به دنبال اورفتم تا وارد مسجد كوفه شديم .
ديدم آن جناب به مقام حضرت صاحب الامر(ع) رفته و با امام زمان ارواحنافداه گفتگويى داشت، از جمله از آن حضرت سؤالى پرسيد.
ايشان فرمودند:
🔶 در احكام شرعى وظيفه شما عمل به ادله ظاهرى است و آنچه از اين ادله به دست مىآوريد، همان را بايد عمل كنيد.
⬅️ بركات حضرت ولی عصر(علیه السلام)، اثر سید جواد معلم، صفحه ۴۰
🏷 #امام_زمان_عجّل_الله_فرجه
#تشرفات
هدایت شده از جرعه نور
♨️ سوال مهمی که روز قیامت از ما میپرسند: چه میکردی وقتی امام زمانت در غربت و آوارگی بودند؟
✍ روز قیامت از ما نخواهند پرسید که آن زمان که دستان امیرالمومنین (ع) را بستند، زهرای اطهر (س) را بین دیوار و درب آتشین قرار دادند، محسن آلالله را به شهادت رساندند، امام حسن مجتبی (ع) را تنها گذاشتند، یا امام حسین (ع) را تشنه لب و مظلومانه سر بریدند، تو کجا بودی.
چرا که ما در آن دوران حضور نداشتیم و مسئولیتی بر عهدهمان نبود.
اما قطعاً از غیبت، غربت و مظلومیت مهدی فاطمه (عجّل الله فرجه) سوال خواهند پرسید.
چرا؟ چون ما در عصر حضرت صاحبالزمان (عجّل الله فرجه) زندگی میکنیم و نسبت به ایشان مسئولیم.
✅ امام صادق (علیه السلام) در مورد آیهی
📜 "یَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ" (اسراء/۷۱)
🔶 به یادآور روزی را که هر گروهی را با امامشان فرا میخوانیم.
فرمودند:
🔸 منظور از امام در این آیه، همان امامی است که در میان مردم آن دوران حضور دارد، و او قائمِ اهل زمان خود است.
📗 تفسیر البرهان، ج۳، ص۵۵۳
✍ در این دوران ما نسبت به حضرت مهدی (عج) مسئولیم. اگر در حق امام عصر (عج) کوتاهی کنیم و نسبت به غربت ایشان بیتوجه باشیم، در قیامت پاسخگوی این بیتوجهی خواهیم بود. وظیفه ما در عصر غیبت بسیار سنگین است و این مسئولیت نه فقط دعا کردن، بلکه دعای همراه با عمل به وظایف و وفاداری به امام زمان (عج) است.
💚 بیایید با آگاهی و عشق، قدم در راه یاری امام زمان (عج) بگذاریم و سوال مهمی که روز قیامت در مورد ایشان از ما خواهند پرسید را فراموش نکنیم.
🏷 #امام_زمان_عجّل_الله_فرجه
#ظهور
#روز_قیامت
هدایت شده از جرعه نور
🤲🏼✨🔑🔓 دعای همراه با توبهی ما، کلید آزاد کردن امام زمان (عج) از زندان غیبت
☑️ آیت الله بهجت (ره):
▫️ چه مصائبى بر امام زمان عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف كه مالك همه ی كره ی زمين است و تمام امور به دست او انجام مى گردد، وارد مى شود، و آن حضرت در چه حالى است و ما در چه حالى؟
😔 او در زندان است و خوشى و راحتى ندارد، و ما چه قدر از مطلب غافليم و توجه نداريم!
كسانى كه در خواب و بيدارى تشرّف حاصل نموده اند، از آن حضرت شنيده اند كه فرموده است:
🔶 «براى تعجيل فرج من زياد دعا كنيد.»
خدا مىداند تعداد اين دعاها بايد چه قدر باشد تا مصلحت ظهور فراهم آيد.
قطعا اگر كسانى در دعا جدّى و راستگو باشند و به همّ و ناراحتى اهل بيت عليهم السّلام مهموم (غمگین)، و به سرور آنان مستبشر (شاد) باشند، مُبْصَراتى (دیده شدنی هایی) خواهند داشت و قطعا مثل ما چشم بسته نيستند.
بايد دعا را با شرايط آن كرد.
💡و توبه از گناهان از جمله شرايط دعا است،
چنان كه فرموده اند:
📜 « دُعآءُ التّائِبِ مُسْتَجابٌ. »
📃 دعاى شخصى كه توبه كند، اجابت مىگردد.
⛔️ نه اين كه براى تعجيل فرج دعا كنيم و كارهايمان براى تبعيد (دور كردن) و تأجيل (ضدّ تعجيل، به تأخير انداختن) فرج آن حضرت باشد!
⬅️ در محضر بهجت، جلد ۱
🏷 #امام_زمان_عجّل_الله_فرجه
#دعای_فرج
#توبه_از_گناه
هدایت شده از جرعه نور
آيت الله فاطمي نياءعمل، معرفت، محبت.mp3
زمان:
حجم:
5.16M
❇️ عمل درست، معرفت را بوجود میآورد و معرفت، محبت را.
🏷 #امام_زمان_عجّل_الله_فرجه
🎙استاد#فاطمینیا
#ظهور
هدایت شده از جرعه نور
🌸 تشرف غانم هندی در غیبت صغری
(بخش اول)
✅ ابوسعید غانم هندی میگوید:
◽️مـن در یكی از شهرهای هند (كشمیر) بودم و دوستانی داشتم كه چهل نفر بودند.
⚖ ما بر كرسیهایی كـه در طـرف راسـت سـلـطان بود، مینشستیم و همه كتب اربعه (تورات، انجیل، زبور و صحف ابراهیم) را خوانده، با آنها در میان مردم حكم میكردیم و مسائل دین را به ایشان تعلیم و در حلال و حرام نظر میدادیم.
سلطان و رعیت هم به ما رجوع میكردند.
💡روزی در خصوص سید انبیاء، رسول اللّه(ص)، صحبتی شد و بین خودمان گفتیم، این پیغمبر كه در كـتـابها نامش برده شده وضعش بر ما مخفی میباشد، پس واجب است كه به دنبال او باشیم و آثارش را جستجو كنیم.
در آن مـجـلـس نـظـر تـمام ایشان بر این موضوع قرار گرفت كه من برای جستجو خارج شده و سـیـاحـت كـنـم.
💰مـن هـم بـا ایـن عزم در حالی كه با خود، مال و ثروت زیادی برداشته بودم، از هندوستان، خارج شدم.
دوازده ماه سیر نمودم، تا آن كه به نزدیكی شهر كابل رسیدم.
به طایفه ای از تركمن ها برخورد نمودم.
🗡🩸 آنها مرا غارت و جراحات شدیدی بر من وارد آوردند. به كابل وارد شدم. حاكم كابل از حال من مطلع شد و مرا روانه بلخ كرد.
والی در آن زمان، داوود بن عباس بن ابی الاسود بود.
مطلع شد كه من از هندوستان برای تحقیق از دیـن اسـلام بـیـرون آمده و در این باره با فقهاء و علماء علم كلام مناظره كرده ام و زبان فارسی را آموخته ام، لذا كسی را فرستاد و مرا در مجلس خود احضار كرد.
👳♂فقهاء را هم حاضر كرد و آنها با من مناظره نمودند و من هم به آنها خبر دادم كه از هند برای یافتن این پیغمبری كه در كتابهای خود نام او را دیده ام، خارج شده ام.
◽️گفتند:
🔹نام آن پیامبر چه میباشد؟
◽️گفتم:
🔸نام او محمد است.
◽️گفتند:
🔹این شخص، پیغمبر ما است.
◽️از شـریـعـت و دیـن او سـؤال كردم.
آنها تا حدی مرا آگاه نمودند. گفتم:
🔸من میدانم كه محمد پیغمبر است، اما نمیدانم این كه شما میگویید، همان است یا نه. جایش را به من بگویید تا نزد او بـروم و از علائمی كه به یاد دارم، جویا شوم.
اگر او همان پیغمبری بود كه میشناسم، به او ایمان میآورم.
◽️گفتند:
🔹او از دنیا رفته است.
◽️گفتم:
🔸وصی و خلیفه او كیست؟
◽️گفتند:
🔹ابوبكر.
◽️گفتم:
🔸این كنیه است، نام او را بگویید.
◽️گفتند:
🔹عبداللّه بن عثمان و او از قریش است.
◽️گفتم:
🔸نسب پیغمبر خود محمد(ص) را بگویید.
◽️نسب او را بیان كردند.
گـفـتـم:
🔸آن پـیـغمبری كه من به دنبال او هستم، این شخص نیست، زیرا آن كه در پی او هستم، خـلـیـفـه اش برادر او در دین، پسر عموی او در نسب، شوهر دخترش در سبب میباشد.
ایشان پدر اولاد او است و آن پیغمبر در روی زمین اولادی غیر از اولاد خلیفه خود ندارد.
◽️وقـتـی این سخنان را شنیدند، آشوبی به پا شد و گفتند:
🔹ایها الامیر این مرد از شرك خارج و وارد كفر گردیده و خون او حلال است.
(ادامه دارد)
⬅️ بركات حضرت ولی عصر(عج)، اثر سید جواد معلم، صفحه 51
#مهدویت
#تشرفات
#امام_زمان_عجّل_الله_فرجه
هدایت شده از جرعه نور
🌸 تشرف غانم هندی در غیبت صغری
(بخش سوم)
▪️ ... بـعـد از آن در سـال ۲۶۴، غـانم به شهر قم آمد و با اهل قم و طایفه امامیه بود تا آن كه با برخی از ایشان روانه بغداد شد و با او رفیقی از اهل سنت بود كه ابتدا هم مذهب بودند.
▪️ غـانـم میگوید:
◽️بعضی از اخلاق آن رفیق را نپسندیدم، لذا از او جدا شده و سفر میكردم، تا وارد سامرا شدم و از آن جا به سوی عباسیه (مسجد بنی عباس كه حالا مخروبه و معروف به خلفاء است و سابقا دارالحكومة بوده است) رفتم.
در آن جا نماز را خوانده و درباره چیزی كه قصد داشتم به فكر فرو رفتم.
ناگهان دیدم كسی نزد من آمد و گفت:
🔸تو فلانی هستی؟
◽️و مرا به آن اسمی كه در هند داشتم، نام برد.
گفتم:
🔹بله.
◽️گـفـت:
🔸مولای خود را اجابت كن.
◽️وقتی این مطلب را شنیدم، به همراهش روانه شدم. او در میان كوچه ها میرفت و من به دنبالش بودم. تا آن كه وارد خانه و باغی شد. من هم داخل شدم.
در آن جا مـولای خـود را دیـدم كه نشسته اند و به من توجه كردند و به زبان هندی فرمودند:
🔶 مرحبا یا فلان (خوش آمدی) ، حالت چطور است؟ حال فلان و فلان (تمام چهل نفر از دوستان مرا نام برد) چطور است؟
◽️و راجع به هر یك از ایشان جداگانه سوال فرمود.
بعد هم مرا به وقایعی كه برایم اتفاق افتاده بود، خبر داد و تمام این سخنان را به زبان هندی فرمود.
بعد فرمود:
🔶 میخواهی با اهل قم به حج بروی؟
◽️عرض كردم:
🔹آری، مولای من.
◽️فـرمـود:
بـا ایـشان مرو، امسال صبر كن و سال آینده برو.
◽️پس از آن كیسه ای كه نزد حضرتش بود، بـرداشت و به من مرحمت كرد و فرمود:
🔶 این را برای مخارجت بردار و در بغداد بر فلانی - نام او را ذكر فرمود - وارد شو و او را بر چیزی مطلع نكن.
▪️ بعد از آن غانم برگشت و به حج نرفت.
پس از آن قاصدها آمدند و خبر آوردند كه حجاج در آن سال از عقبه (محلی است) برگشته اند.
و به این وسیله، علت منع حضرت از تشرف به حج، دانسته شد.
🕋 غـانـم هـم بـه خـراسـان مراجعت كرده و در سال بعد به حج مشرف شد و برای ما هدیه فرستاد و برگشت. بعد به خراسان رفته و همان جا توقف نمود، تا آن كه وفات كرد.
⬅️ بركات حضرت ولی عصر(عج)، اثر سید جواد معلم، صفحه ۵۱
#مهدویت
#تشرفات
#امام_زمان_عجّل_الله_فرجه