eitaa logo
کانال ققنوس
54 دنبال‌کننده
18 عکس
0 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
"بِسمِ الله الرَحمنِ الرَحیم" ❤️مولود مصطفی❤️ 《قسمت اول》 وقتی خانه‌مان را بردیم دو محله بالاتر، نزدیک خانه حاج محمود! حاج بابا سخت‌گیر بود، سخت‌گیرتر هم شد. هر موقع به بی‌بی گلایه می‌کردم می‌گفت: تقدیر و بخت و اقبال هرکس را یک جور و یک رنگ نبسته‌اند. حاج بابات ترس دارد که نکند روی این بخت روشن لک و ننگی بیفته! آخه! در این محل، یک حاج محمود و سه پسر اَلدنگش. بی‌بی همیشه با این حرف‌ها آرامم می‌کرد و من را می‌نشاند کنار سماورش تا کمک او ملحفه کوک بزنم. حاج بابا صبح زود می‌‌رفت دنبال روزی حلال. من هم می‌نشستم روی طاقچه و برای بی‌بی بلبل زبانی می‌کردم و می‌گفتم: کی گفته دختری که پاش به کوچه و مغازه باز بشه بی‌حیاست؟ چرا باید برای من معلم سرخونه بیاد، مشق و حساب بگه؟ چرا حاج بابا محسن فرستاد فرنگ اما من و کردید لا بقچه تو پستو؟ بی‌بی اگه من آسه برم آسه بیام، گربه هم شاخم نمیزنه. بی‌بی قلاب بافتنی‌اش را پیچ داد لا ولوی کاموا و گفت: دخترجان تو گیسوت کمنده! چشمات رنگ شفق‌! پوست پنبه‌ات را نباید کسی ببینه! نگاهی به بی‌بی انداختم و گفتم: خوب چادر سفیدم می‌کشم روی موهام، رو می‌گیرم از چشم ناپاک! هیجده سالم شده بس نیست! تا کی زیر سایه حاج بابا باید برم و بیام! بی‌بی خندید و گفت: به وقتش....به وقتش! اتاقم درخانه جدید، دولنگه پنجره داشت که رو به حیاط و مشرف به کوچه باز می‌شد. گلدان‌های شمعدانی و قفس مرغ‌ عشق‌ها و میز کوچکی در ایوان گذاشتم و رویش حافظ و شاهنامه چیدم. شب که حاج بابا از حجره آمد و دید نشسته‌ام زیر نور ماه و حافظ میخوانم از همان حیاط سرش را تا جای ممکن بالا گرفت و گفت: چارقدت سرته؟ دامن پاته؟ این محله با اون محله قبلی فرق داره مولود! من نمیدونم تو این محل کی شیر پاک خورده است! کی هوش و حواسش میجنبه! باید مراقب باشی! ادامه دارد......